گفتهاند نامش «مهناز» بود، که نبوده است. و نوشتهاند که «شمس المولک حمیدی» است، که نیست. اسم و فامیل واقعیاش «گلاندام طاهرخوانی» بود. ما همه اما او را به نام هنریش «سوسن» شناخته و میشناسیم.
برچسب: یادداشتهای راوی
حکایت آخرین عکسی که از «نیما یوشیج» گرفته نشد!
سابقهٔ مومیامی کردن اندام پادشاهان شاید به زمان فراعنهٔ مصر باستان برسد یا بیشتر. در قرن اخیر قالبگرفتن از سیمای اهل هنر و سیاست با موم یا گچ هم مرسوم شده است. پیشینهٔ تهیهٔ ماسک از چهرهٔ نامآوران در ایران را اما باید در فرصتی جستوجو کرد و نوشت.
جواد بدیعزاده: خزان عشق (مجموعه ترانهها)
خزان عشق را رهی معیری در سال ۱۳۱۳ سروده است. بیستوپنج سالگی شاعر، و بهقولی اولین ترانهسازی او که با آهنگی از ساختههای جواد بدیعزاده اجرا شد. با اینهمه سالی که از عمر این ترانهی خاطرهانگیز میگذرد اما، هنوز هم زمزمهی هر از گاه خیلی از ما، در خلوت و بهیاد آوردنهای خاطرات سالهای گذشته است.
سیمین بهبهانی: دوباره میسازمت وطن (مجموعه ترانهها)
«دوباره میسازمت وطن»
سرودهٔ: سیمین بهبهانی
آهنگساز: داریوش اقبالی
تنظیم آهنگ: اریک آرکانت
ترانهخوان: داریوش اقبالی
ادامه خواندن سیمین بهبهانی: دوباره میسازمت وطن (مجموعه ترانهها)
حکایت «کیف چرمی» نیما یوشیج!
عکس بالا (نیما، یکنفر در آب) نخستینبار در هیجدهمین سالگشت درگذشت نیما یوشیج، روی جلد هفتهنامهٔ «جوانان رستاخیز» [شماره ۱۲۴، پنجشبنه ۱۵ دیماه ۱۳۵۶] منتشر شد.
احمد شاملو: روزگار غریبیست نازنین! (صدای شاعر)
بسیاری شعر «در این بُنبست» را با بیت ترجیحبند آن «روزگار غریبیست نازنین!» میشناسند. شگفتا که ششصد هفتصد سال پیش از شاملو همین حیرت از وضع روزگار را «حافظ» هم داشته است. «دهانت را میبویند.» (پنهان خورید باده که تعزیر میکنند)؛ «مبادا که گفته باشی دوستت دارم.» (گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید!)، «عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه میزنند.» (ناموس عشق و رونق عشاق میبرند). و عجبا که در زمانهٔ ما نیز چو نکو بنگری! میبینی روال روزگار هنوز هم بر همان منوال است که بود و چه بسا غریبتر هم. این شعر را با صدای احمد شاملو و در چند اجرای ترانهای بشنوید.
ادامه خواندن احمد شاملو: روزگار غریبیست نازنین! (صدای شاعر)
جیوان گاسپاریان (نگاهنگ)
امروز (۲۴ آوریل)، مصادف است با سالگرد قتلعام ارامنه. در همین صد سال گذشته «نسلکُشی» و اقدام به نابود کردن اقوام و آدمها به امر دولتمردان و زورمدارن دنیای سیاست، شاید بیشتر از تمام مواردیست که در طول تاریخ مکتوب آمده است. از آمریکا و آفریقای سیاه بگیر تا اروپای سفید و آسیای میانه. (صحبت از «عیسی» و «موسی» و «محمد» نابجاست ـ قرن «موسیچمبه»هاست.) [+]
قطعه آهنگی از ساخته ـ نواختههای «جیوان گاسپاریان»، دودوکنواز نامآشنای ارمنی است و بهگوش من همواره انگار سنگینی اندوه آن هزارانهزار آدمی که در هزارهٔ بیزار ما ندانستند به کدامین گناه کُشته و زار شدند.
* * *
نیما یوشیج: تو را من چشم در راهم (مجموعه ترانهها)
از مشهورترین اشعار نیما یوشیج یکی هم سرودهٔ «تو را من چشم در راهم» است. تقریبا در تمام شعرخوانی از سرودههای نیما که به بازار آمده است خوانش این شعر وجود دارد. جملهٔ «تو را من چشم در راهم» را بر تابلوهای هشدار به رانندگان در خروجی بزرگراههای اغلب شهرهای ایران دیدهایم. و شاید حتی بر شیشه و سپر پشت اتوبوسهای مسافربر و کامیونهای باربری. از اینروست که این جمله، و آن شعر برای بسیاری از ما آشنا است.
ادامه خواندن نیما یوشیج: تو را من چشم در راهم (مجموعه ترانهها)
از گوشت سگ حرومترت (تقدیمنامههای صادق هدایت)
زبان طنز و بذلههای صادق هدایت را از جمله در تقدیمنامههایی که بر کتابهایش برای دوستان مینوشت میتوان دید. مثلا «بلندش کن، خیرش را ببینی» [کتاب «اردشیر پاپکان»، برای مصطفی فرزانه]، یا «این معلومات هم سگخور شد از طرف دکتر خانلر خان» [کتاب «ولنگاری» برای پرویز ناتل خانلری]
شهیار قنبری (صدای شاعر) نجواها: فرهاد مهراد
سال پس از فروپاشی. سال درهم ریختگی. سال از هم گسیختگی. سالی که تقریبا هیچ چیز در جای خودش نیست. از هنرمندان گروهی میروند، عدهای میمانند. از مثلث هنری: «اسفندیار منفردزاده ـ شهیار قنبری ـ فرهاد مهراد»، ترانۀ «نجواها» آخرین کار نیمه ماندهای است که از دوران همکاری و رفاقتشان با هم بهیادگار میماند.
ادامه خواندن شهیار قنبری (صدای شاعر) نجواها: فرهاد مهراد