ایرج مهدیان: بنال ای دل (ترانه اول)

ایرج مهدیان بنال ای دل

بنال ایدل
شعر: جهانبخش مهموری
آهنگ: رشید مرادی
خواننده: ایرج مهدیان

می‌خوام مث دیوونه‌ها سر بکشم تو خونه‌ها
بپرسم از همسایه‌ها: «رفته کجا اون بی‌وفا؟»
ای دل بنال! ای دل بنال!

هر چی می‌خوایی ناله بکن تا آسمون خبر بشه
شاید یه روز تو زندگی شبِ منم سحر بشه
ای دل بنال! ای دل بنال!
دیگه منو نمی‌خواد، نمی‌خواد
دیگه پیشم نمیاد،‌ نمیاد

ای دل نمیدونی چرا غم با تو گشته آشنا؟
میدونه همزبونِ‌ من دیگه شده از من جدا
ای دل بنال! ای دل بنال!
دیگه منو نمی‌خواد، نمی‌خواد
دیگه پیشم نمیاد،‌ نمیاد

[شمع می‌سوزد به بالینم چو دوست
قلب غمگینم هنوزم یاد اوست]
دیگه منو نمی‌خواد، نمی‌خواد
دیگه پیشم نمیاد،‌ نمیاد

* * *

آغاسی: مرو با دیگری (اولین ترانه)

آغاسی مرو با دیگری

 

مرو با دیگری
شعر: بامداد جویباری
آهنگ: ناصر تبریزی
خواننده: نعمت‌الله آغاسی

دل شده یه کاسه‌ی خون
به لبم داغِ جنون، به کنارم تو بمون
مرو با دیگری
اومده دیوونه‌ی تو، به در خونه‌ی تو
مرو با دیگری

یار دگر داری اگر بی‌خبر، وای من!
تا به لبات بوسه زند بعد از این جای من

چشم و دلم منتظره
آه من بی‌اثره، دو تا چشمام به درهِ
که تو پیدا بشی
دل میگه باز گریه کنم، ز غمت شکوه کنم
که تو رسوا بشی
من که در این شهر غریب عاشقی بی‌کِسم

* * *

علی نظری: بر مزار مادر (اولین ترانه)

علی نظری بر مزار مادر

بر مزار مادر
شعر و آهنگ: علی نظری
خواننده: علی نظری

خیز مادر که به پای تو گُهر بریزم
گُهر آغشته به خوناب جگر می‌ریزم
خفته‌ای در دل خاک و زدلم بی‌خبری
هر شب از خاک مزار تو بسر می‌ریزم
دلم خون شد ز تنهایی، ندارد دل شکیبایی
فراغت می کُشد آخر، مرا این درد تنهائی
به جان آتش برافروزم، چو شمعی تا سحر سوزم
به راهت چشم تَر دوزم، ولی دانم نمی‌آیی
به خاطر آیدم روزی که بودی یار غمخوارم
کنون تنها در این خلوت به یادت اشکِ غم بارم
دگر بی‌تو از این دنیای فانی دل بُریدم من
حلالم کن شرابی را که از جانت مکیدم من
(هنوز هم نغمه‌ی لالای تو رسد از عالم بالا به گوشم
بگوشم آید این آوای جانبخش

فراموشت نخواهم کرد مادر اگر چه در دل خاکم خموشم)

* * *

نام و یاد «مادر» در ترانه‌های ایرانی

* * *

آغاسی: شب کارون

آغاسی شب کارون

شب کارون
شعر: جهانبخش مهموری | خواننده: نعمت‌الله آغاسی
بر آهنگ: أبو قذيلة عبدالمحسن المهنا

لب کارون، چه گلبارون
می‌شه وقتی که می‌شینن دلدارون
تو قایق‌ها، دور از غمها
می‌خونن نغمه‌ی خوش لب کارون

هر روز تنگ غروب تو شهر ما
صفا داره لب شط پای نخلا
خوشه با چنگ و نی و ساغر و می
میشه با شادی و غم زمانه طی

چه خوب و قشنگه لب کارون، چه گلبارون
می‌شه وقتی که می‌شینن دلدارون
تو قایق‌ها، دور از غمها
می‌خونن نغمه‌ی خوش لب کارون

تا چلچراغ آسمون پیدا می‌شه
سر پُل تا نیمه‌ شب غوغا می‌شه
دسته دسته دخترون اهوازی
میان بیرون از خونه با طنازی
گیسوها پریشون
همه شاد و خندون
قد بلند و خوشگل
همه رهزن دل

چه خوب و قشنگه لب کارون، چه گلبارون
می‌شه وقتی که می‌شینن دلدارون
تو قایق‌ها، دور از غمها
می‌خونن نغمه‌ی خوش لب کارون

* * *
نمونهٔ فارسی‌شدهٔ ترانه‌های مشهور

* * *

داود مقامی:‌ صحرای غم

داود مقامی صحرای غم

صحرای غم
شعر: سعید مهناویان
آهنگ: مصطفی اسلامی
خواننده: داود مقامی

در صحرای غم همه بی‌برگ و بی‌نوا
چون سنگی خارا دل من مانده به جا
تا کی این دل را تو در آتش فکنی
گاهی هم طی کن طرق مهر و وفا

چه شد آخر که تو رفتی ز برم
من ندانم که چه آید به سرم
به تنم آتشی از رنج و تعب
که ز سودای تو سودی نبرم

گویم هر شب در سوز تب تو کجا و قلب بینوای من
با هر مویت بخدا دهی تو خون‌بهای من
دانم ای مه هستی آگه ز من و ز درد بی‌دوای من
با لبخندی بخدا تو بسته‌ای دو پای من

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *

پروا: طوطی

پروا طوطی

طوطی
شعر و آهنگ: صمد نوریان
خواننده: پروا
طوطی‌جون می‌خوام برات قصه بگم
قصه از این دل پُر غصه بگم
منم مثل تو به دامی اسیرم
تو باغ آرزو دارم می‌میرم
طوطی‌جون نمیری الهی

دوباره پر بگیری الهی

طوطی‌جون من تو رو آزاد می‌کُنم
دل غمگین تو رو شاد می‌کُنم
پر بزن برو میونِ جنگلا
اونجا که نرسه دست آدما
طوطی‌جون نمیری الهی
دوباره پر بگیری الهیخیلی وقته آدما مهر و محبت ندارن
تا می‌آیی عادت کُنی زود تو رو تنها می‌ذارن
من که عمری اسیرم تو چرا اسیر بشی
پشت میله‌ی قفس تو پیر بشی
طوطی‌جون نمیری الهی
دوباره پر بگیری الهی

* * *

روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

داود مقامی:‌ آواره میخانه

داود مقامی آواره میخانه

آواره میخانه
شعر و آهنگ: سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی

امشب که زغم دیوانه شدم
آواره‌ی هر میخانه شدمبا خانه‌ی دل بیگانه شدم
آلوده‌ی هر پیمانه شدمدیوانه شدم، دیوانه‌ی تو
تو شمعی و من پروانه‌ی تورفتی ز بَرم، چشمانِ تَرم
مانده به درِ کاشانه‌ی توبازآ! ای بی‌وفا که چشم من به راههبی‌ تو این روز من چو شام غم سیاههبازآ! رفته ز من خنده و شور و مستیهر شب از فرط غم کار من اشک و آههبیا ای مَه که تو را طلبیدم ز خداکه تو هرگز نروی از دل بی‌نشونممرو از کنار من که تویی بهار منکه الهی بریزه درد و بلات به جونم
کمتر ای مونس جان بر من دیوانه بخند
که در این دشتِ جنون عاقل و دیوانه یکی‌ست

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *

error: Content is protected !!