داود مقامی:‌ آواره میخانه

داود مقامی آواره میخانه

آواره میخانه
شعر و آهنگ: سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی

امشب که زغم دیوانه شدم
آواره‌ی هر میخانه شدمبا خانه‌ی دل بیگانه شدم
آلوده‌ی هر پیمانه شدمدیوانه شدم، دیوانه‌ی تو
تو شمعی و من پروانه‌ی تورفتی ز بَرم، چشمانِ تَرم
مانده به درِ کاشانه‌ی توبازآ! ای بی‌وفا که چشم من به راههبی‌ تو این روز من چو شام غم سیاههبازآ! رفته ز من خنده و شور و مستیهر شب از فرط غم کار من اشک و آههبیا ای مَه که تو را طلبیدم ز خداکه تو هرگز نروی از دل بی‌نشونممرو از کنار من که تویی بهار منکه الهی بریزه درد و بلات به جونم
کمتر ای مونس جان بر من دیوانه بخند
که در این دشتِ جنون عاقل و دیوانه یکی‌ست

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *

حسن شجاعی: نامه‌رسان

حسن شجاعی نامه رسان

نامه‌رسان
شعر: بسیج خلخالی
آهنگ: حسین صمدی
خواننده:‌ حسن شجاعی

نامه‌رسان، نامه‌ی من دیرشد
کودکِ ولگردِ فلک پیر شد
خون به رگِ زالِ زمان شیر شد
برده‌ی بیچاره ز جان سیرشد

نامه‌ی ما را نکُند باد بُرد
یا که فرستنده‌اش از یاد بُرد
یا دگری بَر دگری داد بُرد
صید شد اندر ره و صیاد بُرد

نامه‌رسان، نامه‌ی من دیرشد
کودکِ ولگردِ فلک پیر شد

دیده به در دوخته‌ام قرن‌ها
ز آتشِ غم سوخته‌ام قرن‌ها
چهره برافروخته‌ام قرن‌ها
سوخته‌ام سوخته‌ام قرن‌ها

نامه‌رسان، نامه‌ی من دیرشد
کودکِ ولگردِ فلک پیر شد

نامه‌ی یوسف به زلیخا رسید
دستخطِ قیس به لیلا رسید
قاصد وامق برِ عذرا رسید
نامه‌رسان جان به لب ما رسید

نامه‌رسان، نامه‌ی من دیرشد
کودکِ ولگردِ فلک پیر شد

لک‌لکِ آواره‌ی بی‌خانمان
روی چنار آمد و زد آشیان
جوجه برآورد زمان در زمان
هر نوه‌اش شد سرِ یک دودمان

نامه‌رسان، نامه‌ی من دیرشد
کودکِ ولگردِ فلک پیر شد

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *
کار و کسب و مشاغل در ترانه‌های ایرانی

* * *

آفت: شد شد، نشد نشد

آفت شد شد نشد نشد

شد شد، نشد نشد
شعر: امیر عظیمی
آهنگ: منوچهر گودرزی
خواننده: آفت

آخر جونم کاری بکُن!
شد، شد؛ نشد، نشد؛ ولش کُن!
فکرِ وفاداری بکُن
شد، شد؛ نشد، نشد؛ ولش کُن!

دنبالِ دلبر، تو برو
شد، شد؛ نشد، نشد؛ ولش کُن!
هرچی بلد بودی؛ بگو!
شد، شد؛ نشد، نشد؛ ولش کُن!

تو فکرشو نکُن! کارِ روزگاره
از این طرف نرو! عاقبت نداره
تو که با ما چنین بیوفا نبودی
بگو جونم! شاید کلکی تو کاره

نکُن تو ناز و غمزه، عشوه نیا بیمزه!
نبر تو اسمِ آشتی: آشتی دیگه نداشتیم

بیا که کار ما هم پس از این زاری شده
ببین که روزگارم چه سیاه کاری شده

* * *

داود مقامی:‌ صحرای غم

داود مقامی صحرای غم

صحرای غم
شعر: سعید مهناویان
آهنگ: مصطفی اسلامی
خواننده: داود مقامی

در صحرای غم همه بی‌برگ و بی‌نوا
چون سنگی خارا دل من مانده به جا
تا کی این دل را تو در آتش فکنی
گاهی هم طی کن طرق مهر و وفا

چه شد آخر که تو رفتی ز برم
من ندانم که چه آید به سرم
به تنم آتشی از رنج و تعب
که ز سودای تو سودی نبرم

گویم هر شب در سوز تب تو کجا و قلب بینوای من
با هر مویت بخدا دهی تو خون‌بهای من
دانم ای مه هستی آگه ز من و ز درد بی‌دوای من
با لبخندی بخدا تو بسته‌ای دو پای من

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *

پروا: طوطی

پروا طوطی

طوطی
شعر و آهنگ: صمد نوریان
خواننده: پروا
طوطی‌جون می‌خوام برات قصه بگم
قصه از این دل پُر غصه بگم
منم مثل تو به دامی اسیرم
تو باغ آرزو دارم می‌میرم
طوطی‌جون نمیری الهی

دوباره پر بگیری الهی

طوطی‌جون من تو رو آزاد می‌کُنم
دل غمگین تو رو شاد می‌کُنم
پر بزن برو میونِ جنگلا
اونجا که نرسه دست آدما
طوطی‌جون نمیری الهی
دوباره پر بگیری الهیخیلی وقته آدما مهر و محبت ندارن
تا می‌آیی عادت کُنی زود تو رو تنها می‌ذارن
من که عمری اسیرم تو چرا اسیر بشی
پشت میله‌ی قفس تو پیر بشی
طوطی‌جون نمیری الهی
دوباره پر بگیری الهی
* * *

روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

داود مقامی: یارم قهر کرده

داود مقامی یارم قهر کرده

یارم قهر کرده
آهنگ و شعر: سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی

شب مهتابه و دل بیقراره ای خدا
دیگه لطفی برای ما نداره ای خدا
نمی‌دونم نگار مهوش من چرا
خبر از حال زار من نداره ای خدا
دیگه دل طاقت بلا نداره ـ چرا
سر من شور ماجرا نداره ـ چرا
دیگه اشکم برام دوا نمیشه
اثری بر دل مبتلا نداره ـ چرا
آخه چرا یارم از من قهر کرده رفته
نکنه هوای یار دیگر کرده رفته
بگین چرا یارم از من قهر کرده رفته
نکنه سرش هوای همسر کرده رفته

آخه من یار وفادارش بودم
تو همه مستی‌ها هوشیارش بودم
بخدا از جون و دل میخواستمش
سر هر کوچه هوادارش بودم
مگه او ز من چه دیده که دل ز من بریده
چو مرغی از بر من رمیده پر کشیده

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *

error: Content is protected !!