پروین: گریزان

پروین گریزان

گریزان
شعر: کریم فکور
آهنگ: همایون خرم
خواننده: پروین

از دام تو جَستم منِ دیوانه، رفتم، شدم افسانه، رفتم
تا با من شیدا شدی بیگانه رفتم ، شبی مستانه رفتم
با این دلِ درد آشنا، رفتم من از شهر شما
ریزم سرشک غم چرا بر دامن؟
رفتم من ای پیمان‌شکن ، بگذشتم از عشق کُهن
دیگر مگو از من سخن، وز شرر من

گفتی گهی یادت کُنم ، با نامه‌ای شادت کُنم
از محنت آزادت کُنم در هجران
رفتم که از یادم روی، آوازی از من نشنوی
گاهی چو من همدم شوی با غمِ جهان

(به‌خدا پس از این دلِ خود ندهم به کسی
نبُوَد به دلم هوسی)
نخواهم که دگر پا به سر کوی تو بگذارم
سپارم دلِ خود دستِ غم و دستِ تو نسپارم
نیارم من بی‌نام و نشان نام تو را به زبان
در آن دم که شوی از غم من خسته‌دل و نالان
که رسید از ستم تو به لبم جان

* * *

عهدیه: مرا رها کن (ترانه فیلم)

عهدیه مرا رها کن بوسه غم

مرا رها کن (بوسه غم) [+]
شعر: [محمدعلی] شیرازی
آهنگ: همایون خرم
خواننده: عهدیه
ترانه فیلم: دنیای پر امید

مرا که با تو شادم پریشان مکُن
بیا و سیل اشکم به دامان مکُن
بیا، بیا به خاطر عشقم
دل مرا یک دم، ز غم جدا کُن
من عاشقم به پای این پیمان
اگر ندادم جان، مرا رها کُن

رمیده جان و دل‌شکسته
منم به پای تو نشسته
منم به ماتم جوانی
نشسته ناامید و خسته

شکسته‌ای دل مرا، بگو چرا به سنگ غمها!؟
از این قفس کجا گریزم که همچو مرغی شکسته‌بالم
نمی‌دانم ز غم چه گویم اگر بپرسد کسی ز حالم

فلک به سنگ کینه‌ها، شکسته قامت مرا
مگر چه کرده‌ام خدایا!؟
شکسته‌سر، شکسته پا، ز عشق و زندگی جدا
کنون کجا روم خدایا!؟

مرا که با تو شادم پریشان مکُن
بیا و سیل اشکم به دامان مکُن
بیا، بیا به خاطر عشقم
دل مرا یک دم، ز غم جدا کُن
من عاشقم به پای این پیمان
اگر ندادم جان، مرا رها کُن

♫  LP Cover  ♫

* * *

پروین: او رفت و شب شد

پروین او رفت و شب شب

او رفت و شب شد
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: همایون خرم
خواننده: پروین

او رفت و شب شد
از رفتنش گویی جانم به لب شد
من مانده از آشیان جدا
بی عشق خود با غم ای خدا
از او نشانی نکرده پیدا فتادم از پا
من گشته رسوای عالمی

بی مونس و یار و همدمی

آن عشق دیرین چه شد که دیگر رمیده از ما
او از دست من دامن کشیده
غم در دل من آفریده
افکنده ما را در دل صحرا در جستجویش تنها
من مانده از آشیان جدا
. . .
با این همه سوز نهانم
یارب چه خواهد شد ندانم
بیگانه شد آن آشنا،
کرد آشنای غم مرا
از کلبه ام دامن‌کشان رفت
چون روشنی از آشیان رفت
من مانده از آشیان جدا
. . .
* * *

پروین: ساغر بلورین

پروین ساغر بلورین

ساغر بلورین
شعر: هدایت‌الله نیرسینا
آهنگ: همایون خرم
خواننده: پروین

تو مگر نفش رویایی که چنین شوخ و زیبایی
چمن‌آرا چون گلهایی
ثمر ناز و افسونی، شرر عشق مجنونی
اثر حُسنِ لیلایی
چو رُخت، زیبا جهان ما شد
همه‌جا جشنِ فرح به پا شد
چمن و صحرا فرح‌فزا شد
همه‌جا ساز است و رقص و آوا
همه‌جا نور است و شور و غوغا
تو فِکن نور از فروغ سیما به کلبه‌ی ما

امشب ز فروغت روشن بنما شبِ تاریک من
مشکن دل پُر مهرم، مشکن
دارم دلِ تنگی در بَر، نازک چون بلورین ساغر
پُر از میِ عشقت ای دلبر
چو رُخت، زیبا جهان ما شد
. . .

زین میِ نوشین، سرمستم
مست و خرابم تا هستم
دامنِ مهرت بگرفتم
دامنِ دل رفت از دستم
تا هستم، سرمستم
بر غم عشقت دل دادم
از همه غمها آزادم
محو تو گشتم ای زیبا
هستی خود رفت از یادم
با یادی کُن شادم

* * *

مرضیه:‌ گمشده

مرضیه گمشده

گمشده
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: همایون خرم
خواننده: مرضیه

نیمه‌شبان، تنها در دل این صحرا
گمشده ی خود را می‌جویم
رفت و نوای غم ز طنین ترانه‌ی من نَشُنود
رفت و کلامی هم دل من دگر از غم او نَسُرود
شد سپری عمری خبر از مَه رفته‌ی من نرسید
بین به پیامی هم گِرِه از دلِ خسته‌ی من نَگُشود

نیمه شبان تنها، در دلِ این صحرا
گمشده‌ی خود را می‌جویم
من که همآوازم با سخن سازم
راز جدایی‌ها می‌گویم
من کی‌ام؟ آهی مانده به لبها.
آتش عشقی در دل شبها راه گریزم می‌بندد
خسته و تنها، ماه و ثریا
بر شب تارم می خندد

رفت و نوای غم ز طنین ترانه‌ی من نَشُنود
رفت و کلامی هم دل من دگر از غم او نَسُرود
شد سپری عمری خبر از مَه رفته‌ی من نرسید
بین به پیامی هم گِرِه از دلِ خسته‌ی من نَگُشود
در خلوت شبها، تنها منم
حیران به راهی ناپیدا منم
افتاده‌ای از پا در راه او
دلداده‌ای مست و رسوا منم
بی پروا منم، بی‌پروا منم

* * *

عهدیه: بیا (گلهای رنگارنگ ۴۱۸)

عهدیه گلهای رنگارنگ ۴۱۸ بیا

بیا
گلهای رنگارنگ ۴۱۸
شعر: رهی معیری
آهنگ: همایون خرم
خواننده: عهدیه

ای بی‌خبر از بینوایان، بیا، بیا، بیا
بیگانه از درد آشنایان، بیا، بیا، بیا
ای روی تو صبح امیدم، بیا، بیا، بیا
دور از رخت صبحی ندیدم، بیا، بیا، بیا
شمع وفا کو؟ نور صفا کو؟
راز نگاهت، شوق گناهت
وآن بوسه‌ها کو؟
ای روی تو صبح امیدم، بیا، بیا، بیا
دور از رُخت صبحی ندیدم، بیا، بیا، بیا

ای آتشین لب، باز آ که هرشب
چون نی بنالم از بینوایی
وای نو بهارم، دور از تو دارم
چون لاله بر دل داغ جدایی
باز آ که با تو از در
باز آید ای فسونگر،
بخت رمیده من، آه
با آن که از کنارم،
رفتی ولی نرفتی، از دیده‌ی من

* * *

از «رهی معیری» در این سایت:
«رهی معیری» کاروان‌سالار ترانه‌سرایان سبک کلاسیک
«خزان عشق» رهی معیری (مجموعه ترانه‌ها)
امضاء کتاب «سایهٔ عمر» برای «نواب صفا»
خط، صدا و چند ترانه از «رهی معیری»

* * *

error: Content is protected !!