حریف غم
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: عماد رام
خواننده: عماد رام
* * *
از سرودههای «معینی کرمانشاهی» در این سایت
* * *
حریف غم
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: عماد رام
خواننده: عماد رام
* * *
از سرودههای «معینی کرمانشاهی» در این سایت
* * *
پشیمانم (پشیمان شدم)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: دلکش
مگو، مگو
برای من حدیثِ آشنایی
مگو، مگو
که یادم آوَرَد غمِ جدایی
مگو، مگو
تو ای جَسته از گوشهی بام من
ببر دیگر از یاد خود نام من
چه عمری به پایت تبه کردهام
عجب روزگاری سیه کردهام
پشیمان شدم، پشیمان شدم
از آن می ز دست تو نوشیدن
برای وصال تو کـوشیدن
پشیمان شدم، پشیمان شدم
چه بیهمزبان ماندهام وای
چرا بینشان ماندهام وای
بـه یادت زدم می،
سبویم شکستی
به پایت فتادم،
نگفتی که هستی
عجب غافل بودم
چه ساده دل بودم
دگر ناله را در گلو کُشتهام
به دل هرچه بود آرزو کشتـهام
سر ساقی اکنون سلامت که من
شررهای می در سبو کُشتهام
پشیمان شدم، پشیمان شدم
* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانههای ماندگار
* * *
امید جان
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: پرویز یا حقی
خواننده: دلکش
سنگ خارا
(گلهای رنگارنگ ۲۶۱)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
تنظیم: روحالله خالقی
خواننده: مرضیه
جای آن دارد که چندی هم ره صحرا بگیرم
سنگِ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم
مو به مو دارم سخنها
نُکتهها از انجمنها
بشنو ای سنگِ بیابان
بشنوید ای باد و باران
با شما همرازم اکنون
با شما دمسازم اکنون
شمعِ خودسوزی چو من
در میانِ انجمن
گاهی اگر آهی کشد
دلها بسوزد
یک چنین آتش بهجان
مصلحت باشد همان
با عشق خود تنها شود
تنها بسوزد
من یکی مجنون دیگر
در پی لیلای خویشم
عاشق این شور و حال
عشق بیپروای خویشم
تا به سویش رهسپارم
سر زمستی بر ندارم
من پریشانحال و دلخوش
با همین دنیای خویشم
. . .
* * *
سنگ صبور
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیبالله بدیعی
خواننده: مرضیه
عشوه از حد میبرد چشم تو
ای سرچشمهی عشق و جوانی
فتنه بر پا میکُند ناز تو
ای خو کرده با نامهربانی
گه چو دریا پُر ز رازی
گه چو دشتی سینهبازی
گه چو آتش گرم مهری
گه چنان گُل غرق نازی
چون خم بیباده گه بیجوش و تابی
چون شراب کُهنه گه پُر التهابی
جای آن سنگ صبور ای قصهگو، با من بگو
تا به تنهایی کُنم با او زمانی گفتگو
تا شود صبرش تمام و بِشکند در پای من
سنگ ازآن نامهربان شد مهربانتر، وای من!
عشوه از حد میبرد چشم تو
ای سرچشمهی عشق و جوانی
فتنه بر پا میکُند ناز تو
ای خو کرده با نامهربانی
آخر ای زیبای من! افسونگری اندازه دارد
هر زمان بینم تو را، چشمت فریبی تازه دارد
من از آن روزی که بستم با تو پیوند مُحبت
گرچه گُل بودی، ندیدم از تو لبخند مُحبت
سوختم پروانهوار از داغ این زود آشنایی
ساختم، اما نکردم شِکوه از درد جدایی
* * *
سرو و بید
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: مرضیه
سروی و بیدی، بر لب جویی، گرم سخن بودند
بی خبر از خود، هر چه تو گویی، چون دل من بودند
سروِ خود آرا، مست و طربزا، بر سر ناز آمد
بیدِ کُهن را، دید و بگفتا: «کز تو چه باز آمد!؟
من که تو بینی، سرکِش و سبزم
شاهدِ گلشنِ ایجادم
مستِ غرورم و آزادم من.
کرده به قامت، شور قیامت
پیکر خُرم و آزادم
غرق سُرورم و دلشادم من.
آسیبِ خزان هرگز کِی برگ و بَرَم ریزد
گر برف زمستانها یکجا به سَرَم ریزد.»
چون پیری که دهد پندی، به سخن بید آمد:
«منِ آشفتهسر، ای جوان، جهاندیدهام
ز من بِشنو که دلسردی خزان دیدهام
ز گشت زمان چه دانی؟
تو را هرگز کسی سایهای نبیند به بَر
که بُگذارد خَسی یا گُلی در آن سایه، سر
چه حاصل ز سرگرانی؟
اگر افتادهحالم
وگر بشکستهبالم
همین بس مرا
که هر کس مرا
بخواند به سایِبانی
* * *
نبودم اگر من
(شاخه گل ۸۱)
شعر: معینی کرمانشاهی
آّهنگ: علی تجویدی
خواننده: مرضیه
نبودم اگر من، کجا بود این بختِ سیاهم
نبودی اگر تو، هدر میشد این اشک و آهم
غمم را تـو دانی، تو هستی پناهم
چو هجرانت دیدم،
ز هرکس پرسیدم
نشانت چو گُمکرده راهی
به اشکت پَروَردَم، به بارت آوردم
که جُز من یاری را نبینی، نخواهی
نتابد در بزمم، نه مهری، نه ماهی
ندانم چه دارم گناهی
نگاهی بر من کُن فدایِ چشمانت
شود این دو چشمم الهی
دارم به تو پندی یارا!
ارزان مَفُروشی ما را
که در روزِگاری عزیز آید خواری
چو افتاده یوسف به چاهی
* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانههای ماندگار
* * *
مینای شکسته
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: همایون خرم
خواننده: مرضیه
دیوانه ز دست عشق تو کنونم
آواره چو مجنون در دشت جنونم
چون بگذرم از این ره با پای شکسته
چون ناله کُند این نی با نای شکسته
من یوسف راه توام
افتاده به چاه توام
ارزان مفروشم
پیش تو خموشم اگر
چون بادهی کُهنه دگر
افتاده ز جوشم
با چهره و سیمای شکسته
با قامت و بالای شکسته
بر کوی تو رو کردهام ای فتنه مرانم
داری تو اگر حُرمت دلهای شکسته
چه خواهد شد
که نوشی می
ز مینای شکسته
چه خواهد شد
که نوشی می
ز مینای شکسته
. . .
* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانههای ماندگار
* * *
نی زن
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیبالله بدیعی
خواننده: شمس
یاد من کُن!
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: دلکش
ز دردِ من بـسوزد سینهی تو
شود غمگین دلِ بیکینهی تو
نباشم تا به چشمِ خود ببینم
غبارآلوده آن آئینهی تو
هرکجا رفتی پس از من
محفلی شد روشن از تو
یادِ من کُن
یادِ من کُن
هرکجا دیدی به بزمی
عاشقی با لبگَزیدن
یادِ من کُن
یادِ من کُن
هرکجا سازی شنیدی
از دلی رازی شنیدی
شعر و آوازی شنیدی
چون شدی گرم شنیدن
وقتِ آه از دل کشیدن
یادِ من کُن
یادِ من کُن
بیتو در هر گُلشنی
چون بلبلِ بیآشیان
دیوانه بودم
سر به هر در میزدم
وآنگه ز پا افتاده در
میخانه بودم
گر به کُنج خلوتی دور از همه خلق جهان
بزمی به پا شد
واندر آن خلوتسرا پیمانه ها پُر از میِ
عشق و صفا شد
تا بشد آهسته شمعی کُنج آن کاشانه روشن
تا رسد یـاری به یـاری، تا فِتَد دستی به گردن
یادِ من کُن
یادِ من کُن
* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانههای ماندگار
* * *