ویگن ـ دلکش: کنج تنهایی

ویگن دلکش کنج تنهایی

کنچ تنهایی (فارغ از دگران)
شعر: ناصر رستگار نژاد
آهنگ: نیلوفر
خوانندگان: ویگن ـ دلکش
ترانه فیلم: شب‌نشینی در جهنم

با هم، کُنج تنهایی
با هم باشیم هر جایی
گوییم از عشق و شیدایی

گویم از حُسن رویت
گویم از رنگ رویت
گویم از لطف و زیبایی

فارغ از دگران عشقت را می‌خواهم از دل و جان
در این فصل خزان، پیش چشمم گشته دنیا جوان

هر دم روی ماهت را نگرم
آید ماهِ تابان در نظرم
در رویت می‌بینم یک دنیا زیبایی

گر نباشی روزی پیشم
دیگر سیر از عمر خویشم
جان شیرینم، ماه دیرینم
عشقت تسکینم

بی‌همتایی، خوش‌سیمایی
بر تو مفتون شده‌ام
ای سیمین‌تن از عشقت من
گویی مجنون شده‌ام

* * *

ویگن: پیام به رقیب

ویگن پیام به رقیب

پیام به رقیب
شعر: ناصر رستگار نژاد
آّهنگ: عطاالله خُرم
خواننده: ویگن

جان تو جانِ او،
جانم قربانِ او

ای رقیب، ای دشمنِ من
دشمنِ جان و تنِ من
بُرده‌ای زیبای ما را
تو گرفتی جای ما را

لعلِ لبِ او نوشِ تو
گرمایِ عقل و هوش تو
رازِ وفاداری چو من
می‌خواند او در گوش تو

جان تو جانِ او
جانم قربانِ او

می‌خواهم از خدایش
که سر نَهم به پایش
من عاشقم برایش

جان تو جانِ او
جانم قربانِ او

او قرارِ جانِ من بود
یارِ هم‌پیمانِ من بود
از برم او را ربودی
در کنارِ او غُنودی

من رفتم و تو آمدی
آتش به جان من زدی
تا بر سرِ پیمان بُوَد
هرگز مکُن با او بدی

جان تو جانِ او
جانم قربانِ او

ز عشق او تو مستی
دل مرا شکستی
برش کنون که هستی

جان تو جانِ او
جانم قربانِ او

* * *

ویگن: مادر

ویگن مادر

مادر
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: عطاالله خرم
خواننده: ویگن

در را مادر بگشا!
بگشا این در، بگشا!
جانم بر لب آمد، مادر دیگر بگشا
اما پاسخ ز سرا نرسد
دانم، دانم که چرا نرسد
به لب او مُهری زده خاموشی‌ها
که سپردند او را به فراموشی‌ها
قلبم گوید با من دیگر این در، بسته
دیگر این در، همچون چشم مادر، بسته
هر نفس فغان کُنم، سر به آسمان کُنم
گویم این در بگشا! گشا مادر بگشا!
جانم بر لب آمد مادر، دیگر بگشا!

* * *
نام و یاد «مادر» در ترانه‌های ایرانی

* * *

ویگن: گل بهشتی

ویگن گل بهشتی

گل بهشتی
شعر: کریم فکور
آهنگ: عطاالله خرم
خواننده: ویگن

بویِ گُل و مِی آید
بانگِ دَف و نِی آید
ماهِ من کجایی
خدا کُند تو هم بیایی

ای گل بهشتی
بیا که یک جهان صفایی

گُل و ساز و شمع و ساغر
دل من بَرند و تابم
بُوَد این ز شوق و شادی
که ز سر پریده خوابم

گل بهشتی‌ام کجایی
خدا کُند تو هم بیایی

تو که از نشاط رویت
به جهان صفا فزایی
به چنین خُجسته روزی
ز چه رو ز ما جدایی
چه خوش آن‌که عهد دیرین
تو کنون وفا نمایی

گل بهشتی‌ام کجایی
خدا کُند تو هم بیایی

* * *

error: Content is protected !!