مرضیه: دگر چه خواهی

مرضیه دگر چه خواهی

دگر چه خواهی
شعر: نواب صفا
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

عشق من، ای لاله روی من، همچون بهار آمدی
در گلشن آرزوی من، چون گل به بار آمدی
گل به چمن، چون دل من، دل به تو بسپارد
ماه فلک، روشنی از روی تو دارد

جان‌بخشی، دلخواهی
تو هر چه کُنی، جفا مکن
اگر کُنی به ما مکُن
مرا پناهی

از دردم آگاهی
من بار غم جفای تو
می‌کِشم از برای تو
دگر چه خواهی؟

همه جا گویم
که تو را می‌جویم
که تو را می‌خواهم
به برم بازا که نسیمی ای مَه بِبَرد ناگاهم
صید تو شدم تا که فنای تو شوم
ای جان به فدای تو، فدای تو شوم

چو بهارم جلوه‌گری
چو بهشتم در نظری
بُوَد در بر من جای تو خالی
به خدا صهبای منی
تو طرب‌افزای منی
تو فرخنده‌تر از صبح وَصالی

* * *

مرضیه: داغ جدایی

مرضیه داغ جدایی

داغ جدایی
شعر: رهی معیری
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

ساقیا امشب کجایی
تا ز خود یابم رهایی
بی‌تو از داغ جدایی
سوختم آتش گرفتم

تا گذشتی دامن‌افشان
دورم از دل، سیرم از جان
وز غمت چون شمع لرزان
سوختم، آتش گرفتم

من سراپا اشک و آهم
شعله بارد، از نگاهم
شمع طرب بودی مرا،
امشب چرا از دیده نهانی!؟
رفتی و از سودای تو،
دارد دلم، داغی که دانی

داشتم آسودگی در کوی تو
سوختم چون شمع و گل، بی‌روی تو
از خاطرم ای شادی محفل، نرفتی
از چشم تر رفتی، ولی از دل نرفتی
از چشم تر رفتی، ولی از دل نرفتی

* * *

مرضیه: چه کنم، کجا بگویم!؟

مرضیه چه کنم کجا بگویم

چه کنم، کجا بگویم
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

تو که‌ای!؟ چکاره هستی!؟ ز کجایی که شدی بلای من؟
چه کُنم، کُجا بگویم چه بلایی شده آشنای من!؟
من و عشق و شور مستی
تو و عیش و نوش هستی
تا اسیرم به دست تو، رهایی از چَشم مست تو نمی‌توانم
تو همان آتشی که خود به دست من شعله ور شدی در آشیانم
من عاشق وفایم، با محنت آشنایم،
چو اسیر دام عشقم
من مستِ باده‌نوشم، دیدی اگر خموشم،
چه کُنم که رام عشقم
تا اسیرم به دست تو، رهایی از چَشم مست تو نمی‌توانم
تو همان آتشی که خود به دست من شعله ور شدی در آشیانم

* * *

مرضیه: به یاد آن گذشته (یارب)

مرضیه به یاد آن گذشته یارب

به یاد آن شب (یارب)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

یارب! دیگر طاقتم طی شد
یا بسوزانم، یا نجاتم ده
عاشق، عاشق گشته‌ام یارب
یا بِکُش دیگر، یا حیاتم ده

من کُجا!؟ او کُجا!؟
نه او خبر ز من دارد
نه من نشان از او دارم
او جدا، من جدا
به سینه سوز غم دارم
ز دیده اشک خون بارم

یارب! دیگر طاقتم طی شد
یا بسوزانم، یا نجاتم ده
عاشق، عاشق گشته‌ام یارب
یا بِکُش دیگر، یا حیاتم ده

روز و شب نصیب من آه آتشین بُوَد
صبح و شام عاشقان، وای اگر چِنین بُوَد
من آتشی ز سوز دل به سینه دارم
چه همدمی ببین نشسته در کنارم

مکُن فغان ای دل
در این جهان ای دل
دوای درد آنگه پیدا شود
که عاشق از هجران رسوا شود

حکایتی اگر از این زمانه گفتم
به یاد آن گذشته این ترانه گفتم

* * *

مرضیه: اسیر نگاه

مرضیه اسیر نگاه

اسیر نگاه
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

چه کُند دلی که شد اسیر آن نگاهِ تو
تو بیا به بزم ما به گردنم گناه تو
مشتاقِ دیدارت منم
اول‌خریدارت منم
تنها جفاکارم تویی
تنها گرفتارت منم

من مستم و دیوانه ز عشق رویِ ماه تو
مستی‌ زده‌پیمانه ز باده‌ی نگاه تو

که داند این شبها به دیده‌ام چون گذرد
مگر کسی یک‌دم ز کوی مجنون گذرد
ز تو دوری نتوانم
چه بمیرم چه بمانم

جانم فدای چِشم سیاهت
مستانه گاهی بر من نظر کُن
خون می‌فشاند چِشمم به راهت
بر بی‌پناهی یک شب گذر کُن

گر اشتباهی باشد به عاشقان مَحَبتی،
فدای اشتباه تو
بنشین کنارم ای جان که یار دلشکسته‌ای
نشسته در پناه تو

* * *

مرضیه: اگر با من بودی

مرضیه اگر با من بودی

اگر با من بودی
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

اگر با من بودی، چه توفان‌ها گویی به پا می‌شد
وفا گر می‌کردی که الهامم بخشی چها می‌شد

مزن به‌هم هستی من
مرو که این مستی من
نگذارد که ننالم ز جدایی
تو عاشق نبودی که درد من بدانی
جفا کُن، جفا کُن هر آنچه می‌توانی

چِشمی بر من گشودی و رفتی
خواب از چِشمم ربودی و رفتی
رفتی تا بدهی درس دل‌آزاری
رفتی تا بِبَری رسم وفاداری

از غم تو چها کِشیدم
بهر تو من چها شَنیدم
قسم به مویت که بی‌قرارم
چو شب سیه گشته روزِگارم
تاب هجران دگر ندارم
بِنِگَر به غم تو گرفتارم
از این فزونتر میازارم

* * *

مرضیه: رفته بودم

مرضیه رفته بودم

رفته بودم
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

رفته بودم کز پریشانی ره صحرا بگیرم
رفته بودم، رفته بودم
رفته بودم تا عنانِ دلِ رسوا بگیرم
رفته بودم، رفته بودم

دارم از تو بس شکایت
چون بدیدم از تو محنت بی‌نهایت،
رفته بودم، رفته بودم

رفته بودم تا شکایت از تو گویم با خدایت
رفته‌ام تا نشنود کس
بار دیگر این نوایم، گریه‌هایم، ناله‌هایم.

چون مرا دیوانه کردی، می‌کِش میخانه کردی
تا که دیدی همچو چشمت مستِ مستم
جام دُردآلودِ غم دادی به دستم
ساغر می بود و در وی آب آتش‌خیز هجران
تا به افسون کردی افزون آتش دل، خواهش جان

گرچه ای نامهربان رفته بودم بی‌نشان
آمدم من، آمدم من
آمدم تا قصه‌ی جانسوز دل با تو بگویم
آمدم من، آمدم من
آمدم گرد ملال از چهره‌ی غمگین بشویم
آمدم من، آمدم من.

* * *

پوران: قسم

پوران قسم

قسم
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: پوران شاپوری

چه خواهی از من ای مایه‌ی رسوائیم
تو شمع جمعی، من عاشق تنهـایم
برو که من با خیال تو چون مُرغ شب
بی‌همزبان بنشسته‌ام
ز عالمی گسسته‌ام

از اول تو بودی که مستـانه با من
درِ گُفت‌وگو را گُشودی، گُشودی
من آسوده بودم، تو خواب از دو چشمم
به این گُفت‌وگو ها رُبودی، رُبودی

به این عشق سوزان قسم خورده‌ام
به این عهد و پیمان قسم خورده‌ام
که دور از چشمت می از دستِ غـم تنهای تنها بنوشم
ز دردِ هجران، خموش و گریان چون باده در خُم بجوشم
اما تو ای نامهربان، با این و آن ساغر به دستی
هُشیار اگر روزی شـدی حالم بجو، اکنون که مستی
. . .

* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

error: Content is protected !!