الهه: خدایا خدایا (گلهای رنگارنگ ۴۹۴)

الهه گلهای رنگارنگ ۴۹۴ خدایا خدایا

خدایا خدایا (منم مجنون کویت)
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: همایون خرم
خواننده: الهه
گلهای رنگارنگ ۴۹۴

منم مجنون کویت، تویی لیلای لیلا
ز شعله‌ی نگاهم شده عشقم هویدا
خدایا! خدایا! خدایا!
عشق من! من تو را می‌پرستم
بی‌تو هرگز ندانم چه هستم
گر روزی عشقت پایان پذیرد
کس جای آن را در دل نگیرد

منم مجنون کویت، تویی لیلای لیلا
ز شعله‌ی نگاهم شده عشقم هویدا
خدایا! خدایا! خدایا!
بیگانه‌ام خوانی چرا
ای با دلِ من آشنا
ترکم مکُن بهر خدا
تو می‌بری به خدا دلِ مرا

* * *

الهه: آمد اما

الهه آمد اما

آمد اما
شعر: ابوالحسن ورزی
آهنگ: همایون خرم
خواننده: الهه

آمد! آمد!
آمد، اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خواب‌آلوده‌اش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهر دل شُسته بود
عکس شیدایی در آن آیینه‌ی سیما نبود
مست و بی پروا نبود

لب، همان لب بود اما بوسه‌اش گرمی نداشت
دل، همان دل بود اما مست و بی‌پروا نبود
مست و بی‌پروا نبود

در دلِ بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت
گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود
مست و بی پروا نبود

(بر لب لرزان من، فریادِ دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جانِ من تنها نبود.)

* * *

منوچهر سخایی ـ الهه: برگ بید

منوچهر سخایی الهه برگ بید و برگ مو

برگ بید
شعر: کریم فکور
آهنگ: محلی
خواننده: منوچهر سخایی و الهه

الهه:
گر سوی اصفهان افتد گذارم
بهترین هدیه را بهر تو آرم
هدیه‌ی من بود یک فرش زیبا
که دهد جلوه بر کاشانه‌ی ما
کاش خودم قالی ببافم ذره ذره، قطعه قطعه برای تو
بزنم دو طرح نو
برگِ بید و برگِ مو
فرشی ببافم که تار و پودش رنگ دل من باشد
خواهم که طرحی چون هستی من پر سایه‌روشن باشد
باشد آنهم یادگار عشق دل‌افروز من
یا بیفتد زیر پایت چون دل پر سوز من

منوچهر:
به کاشان میرم میروم جای تو خالی
می‌خرم بهر تو یک تخته قالی
آورم فرشی از کرمان برایت
که زند بوسه‌ها هر دم به پایت
کاش خودم قالی ببافم ذره ذره، قطعه قطعه برای تو
بزنم دو طرح نو
برگِ بید و برگِ مو
این هدیه من به جام لبها شراب لبخند آرد
با خود نشانی از شیوه‌های دست هنرمند دارد
باشد آنهم یادگار عشق دل‌افروز من
یا بیفتد زیر پایت چون دل پر سوز من

الهه:
گر گذارم قدم به خاک تبریز
جام صبرم شود یک‌باره لبریز
فرش زیبایی از بهر تو آورم
تا بماند پس از من یادگارم
کاش خودم قالی ببافم ذره ذره، قطعه قطعه برای تو
بزنم دو طرح نو
برگِ بید و برگِ مو
فرشی ببافم که تار و پودش رنگ دل من باشد
خواهم که طرحی چون هستی من پر سایه‌روشن باشد
باشد آنهم یادگار عشق دل‌افروز من
یا بیفتد زیر پایت چون دل پر سوز من

* * *

الهه: آخرین ترانه

الهه آخرین ترانه

آخرین ترانه
شعر: کریم فکور
آهنگ: جواد لشگری
خواننده: الهه

این آخرین ترانه‌ی من است
این آخرین نشانه‌ی من است
شد شانه‌ام ز بار غم تهی
چون دست او به شانه‌ی من است
مست و نغمه‌خوان شدم
عشق او بهانه‌ی من است
حاصل دو روز عمر
مستی شبانه‌ی من است

مایه‌ی امید من وعده‌های او بُوَد
وعده‌های او مرا عین آرزو بُوَد
عشق او سرشت من
چشم او عدوی جان
وه که سرنوشت من
در کف عدو بُوَد
شادی‌ام ز گل و می می‌شود فزون ولی
مستی‌ام ز نگه آن فرشته‌خو بود

چو نی نغمه‌ها در گلو دارم
به دل روز و شب یاد او دارم
به جز آرزوی وصالش نیست
اگر در جهان آرزو دارم

* * *

error: Content is protected !!