در تاریخ فرهنگ و ادبیات ما از دیدار دو ادیب و اندیشمند یا اولین ملاقات شاعرانی که ارادتی به هم داشتهاند؛ داستانهایی وجود دارد که برخی مثل دیدار شمس تبریزی و مولانا بیشتر به افسانه میماند و پارهای هم مثل ملاقات ابوعلی سینا و ابوسعید ابوالخیر که محتوایش همچنان راز سر به مُهر است!
برچسب: استاد شهریار
شهریار: شهد شعر (صدای شاعر)
در دیوان اشعار شهریار چند قطعه هم وجود دارد که او در پاسخ به نامههای دوستان یا دوستدارانش سروده است. از آن جمله دو شعر با عنوان «جواب نامهی دختری به نام مینو» یکی با مطلع (رسید قاصدِ کوی وفا، کبوتر مینو / رساند نامهی مهر و محبتآور مینو) و دیگری با مطلع (باز پیکم نامه از کوی یار آورده است / باز نقشی دلنشین از آن نگار آورده است)
شهریار: یاد جوانی (صدای شاعر) ـ علی نصیریان
«یاد جوانی» غزلی از استاد شهریار است که سالی پیش با آهنگی از پشنگ کامکار و تنظیم ارسلان کامکار و صدای استاد علی نصیریان بازیگر نامآشنای سینما و تئاتر اجرا شد. نسخهای تصویری هم از این ترانه در اینترنت موجود است. در جعبه موسیقی این صفحه پیش از شروع ترانه همین غزل را با صدای شهریار بشنوید.
این «شهریار» است که میخواند!
شهریار ترانهسرا نبود. اما دستی به ساز داشت. سهتار میزد و گاهی هم برای دل خودش میخواند. ضبط و ردی از صدای ساز او در دست نیست، صدای آواز خواندنش اما در مصاحبهای از او با دکتر صدرالدین الهی ضبط و به یادگار مانده است.
«شهریار» و لذتِ «شیر و شکر» در آن «کوچهی مأنوس»
شما هم حتما ضربالمثل «المعنی فی بطن الشاعر» را شنیدهاید. لغتنامهی دهخدا در توضیح آن نوشته: «در جایی استعمال کنند که معنی بیتی یا عبارتی خوب دریافته نشود» این را گفتم که به بیتی در شعری از سرودههای «شهریار» اشاره کنم. هر چند که او در اشعارش زبانی روان دارد و در معنا از گنگ و نامفهوم بودن دور است.
ادامه خواندن «شهریار» و لذتِ «شیر و شکر» در آن «کوچهی مأنوس»
ساز سهتارِ «شهریار» و رقص پریان در استکان!
سهتارِ مُطربِ شوقم، گسسته سیم جانسوزم
شهریار: در جستجوی پدر (صدای شاعر)
«در جستجوی پدر»
سروده و صدای محمدحسین شهریار
ابتهاج: در غم مادر ـ شهریار: در جستجوی پدر
«. . . شهریار یه شعری داره به اسم «در جستجوی پدر» که میگه: «دلتنگِ غروبی خفه بیرون زدم از در، در دست گرفته مچ دستِ پسرم را» بعدش خودش میگه: «دخترم بود! اینجا روی قافیهی شعر گفتم پسرم» من شروع اون شعر را ازش وام گرفتم، حالت رسانندهای داره. خانه دلتنگِ غروبی خفه بود.»
شهریار: علی ای همای رحمت (خط شاعر و تاریخ سرایش)
ز نوای مرغ یاحق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
(بهمن ۱۳۱۶)
ادامه خواندن شهریار: علی ای همای رحمت (خط شاعر و تاریخ سرایش)
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ (مجموعه ترانهها)
چند بیت از غزل مشهور «حالا چرا» به دستنوشتهٔ شاعر
از اشعار «محمدحسین شهریار» مجموعهای درهم و پُر و پیمان باقی مانده که چند سروده از آن برای عام و خاص شناختهشده و در خاطرهها مانده است. در حافظهٔ جمعی ما، نام «شهریار» با یاد آوردن ابیاتی از چند غزل او همراه است. مشهورترینشان شاید همین غزل «حالا چرا؟»
ادامه خواندن آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ (مجموعه ترانهها)