سهتارِ مُطربِ شوقم، گسسته سیم جانسوزم
«شهریار خیلی آدم لطیفی بود. میگفت: «شبها وقتی سهتار میزنم، پریها با من خوبن؛ من ساز میزنم اینها میآن تو استکانم میرقصن، رو طاقچه میرقصن، رو دوشم میرقصن. بعضی شبها با من لج هستن. شروع که میکنم به ساز زدن، میآن رو پردههای ساز میشینن،سازو «کر» میکنند. (کر کردن ساز، یه اصطلاحه. وقتی ساز صدای خوب نمیده میگن: ساز کره) میگفت: سازو کنار میذارم، دراز میکشم میآن شستِ پامو میگیرن. میآن زیر گوشم داد میزنن: «استاد!» و مسخرهام میکنن. تخیل خیلی ظریفی داشت. واقعاً شهریار تخیل عجیب و غریبی داشت.»
برگرفته از: پیر پرنیاناندیش، (جلد اول) انتشارات سخن ـ تهران، چاپ اول ۱۳۹۱، صفحهٔ ۱۳۱
* * *
از «شهریار» در سایت «روای حکایت باقی»
● این «شهریار» است که میخواند.
● ابتهاج: در غم مادر ـ شهریار: در جستجوی پدر
● ساز سهتارِ «شهریار» و رقص پریان در استکان!
● علی ای همای رحمت (خط شاعر و تاریخ سرایش)
● خط و امضای «شهریار» برای هوشنگ ابتهاج (سایه)
● آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا (مجموعه ترانهها)
● «شهریار» و لذتِ «شیر و شکر» در آن «کوچهی مأنوس»
● «یاد جوانی» (صدای شاعر) با صدا و اجرای «علی نصیریان»
● مصاحبهی دکتر صدرالدین الهی با استاد شهریار در اوائل دههی چهل
● شعرهای «شهریار» با صدای شاعر (کانون پرورش فکری کودکان ۱۳۵۲)
● «شهد شعر» (لب) غزلی با صدای شهریار در مصاحبه با صدرالدین الهی
* * *
یادنامهی «هوشنگ ابتهاج» (سایه)
* * *