رویا: چرا چرا خدایا (گلهای رنگارنگ ۴۶۳)

رویا چرا چرا خدایا

چرا، چرا خدایا
(گلهای رنگارنگ ۴۶۳)
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: رویا

غافلی ز کارم چرا، چرا، چرا خدایا
جز تو کس ندارم رها مکن مرا خدایا

نه انتظار آرزو، نه عشق و آشنایی
وجودِ من گرفته خو به محنتِ جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده

غافلی ز کارم چرا، چرا، چرا خدایا
جز تو کس ندارم رها مکن مرا خدایا

در سکوتِ شبها،
بی‌نصیب و تنها،
به دامن صحرا
نشستم و گذشته را بهانه کردم
سرشکِ غم ز دیدگان روانه کردم

فراموشم مکن دگر
که همچو می در جوشم
مکن نظر به ظاهر خاموشم
چه بی‌سامان در این بلا
به دست موج و طوفان شدم رها
غمم ندارد پایان

نه انتظار آرزو، نه عشق و آشنایی
وجودِ من گرفته خو به محنتِ جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده

غافلی ز کارم چرا، چرا، چرا خدایا
جز تو کس ندارم رها مکن مرا خدایا

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

رویا: رقص پروانه

رویا رقص پروانه

رقص پروانه
شعر: معینی کرمانشاهی
آّهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: رویا

رقص پروانه
شعر: معینی کرمانشاهی
آّهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: رویا

تو، بی‌‌من به کجا بروی؟
من، بی‌‌تو به کجا بروم؟
پروانه به کنار گٔل چو به رقص آید؛ تو مرو!
بوی گٔل به دل‌ عاشق طرب افزاید؛ تو مرو!

تو بیا تا یک امشب برود از جانم تب
تو بیا! امشب تو بیا!
تو مرو تا من دیگر نکُنم یارب، یارب
تو بیا! امشب تو بیا!
پروانه به کنار گٔل چو به رقص آید؛ تو مرو
بوی گٔل به دل‌ عاشق طرب افزاید؛ تو مرو

گٔل اگر نازی دارد، تو که سر تا پا نازی
چه شود نازم بکشی
من اگر بی‌‌همرازم، چه شود با دمسازی
سو‌ی خود بازم بکشی
پروانه به کنار گٔل چو به رقص آید؛ تو مرو
بوی گٔل به دل‌ عاشق طرب افزاید؛ تو مرو

* * *

رویا: افسانه‌ی عشق

رویا افسانه عشق

افسانهٔ عشق
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: رویا

ای عاشقان، ای باده‌نوشان
ای عارفان، ای پرده‌پوشان
عشق این زمان افسانه گشته
غم ساقی میخانه گشته
دل در تب و من همچنان خاکستری، در کنار آتش نشسته‌ام
شمع‌ام که با افسردگی در پای این شعله‌های سرکش نشسته‌ام

ای آسمان، ای آسمان
ای بی‌‌خبر از تشنگان
ابر تو هم دیگر چرا باران ندارد
برقی زند گاهی‌ ولی‌ طوفان ندارد
دیوانه‌ام، دیوانه‌ام من که عمری دویدم پی‌ عشق و هرگز وفایی ندیدم
من که در بی‌ نیازی، ز دیوانه‌بازی به مجنون رسیدم

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *
از سروده‌های «معینی کرمانشاهی» در این سایت
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

رویا: فریب (گلهای رنگارنگ ۴۲۲)

رویا فریب گلهای رنگارنگ ۴۲۲

فریب
گلهای رنگارنگ ۴۲۲
شعر: رهی معیری
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: رویا

آنجا روم کز اشک غم دریا نباشد
غیر از سبو خونین دلی آنجا نباشد
دامن ز مهر و محبت كشیدم
كز مهربانی در زندگانی سودی ندیدم
اشک ندامت ز چشمم گشودی
خوابم ربودی با آنكه بودی صبح امیدم
رفتی و آتش زدی محفلم را
چون تار موی ات شكستی دلم را
فغان كز محبت نداری نصیبی سرا پا فریبی
می نابی اما به جام رقیبی سراپا فریبی
به جز مرغ شب یاری ندارم
به آسودگان كاری ندارم
عشق تو باشد به عالم غم من
ای مایه‌ی غم ببین عالم من
دردا كه عشقی آتشین جز خون دل حاصل ندارد
سرگشته چون موجم ولی دریای غم ساحل ندارد

* * *

error: Content is protected !!