«کودکانه»، یادمانده‌های جوان‌سالی به دوران پیرانه‌سری

به سنت روزهای آخر سال داشتم دفتر و پوشه‌های قدیمی را «خانه‌تکانی» می‌کردم! که برخوردم به این بریده روزنامه. رنگ رخسارش خبر از گذشت زمان می‌داد. یادم نیست کدام روزنامه بود و دقیقا مربوط به چه روز و سال است. شاید یکی از سال‌های نیمۀ پنجاه در ایران و احتمالا روزنامۀ کیهان آن دوران. دو خبر در این بریده از آن روزنامه آمده است. یکی:

«منفردزاده برای «سوسن» آهنگ می‌سازد» و با این توضیح که: «اسفندیار منفردزاده، برای «سوسن» خواننده‌ای که با ترانه «نمیشه» گل کرد و بعد هم به خواننده «کوچه و بازار» معروف شد، آهنگ ساخته است. این ترانه هنوز اسم ندارد اما شعر آن‌را «فرهاد شیبانی» سروده است. منفردزاده علت همکاری با «سوسن» را کنار گذاشتن او از طرف دیگران ذکر کرد.»

«فرهاد شیبانی» و «منفردزاده» با هم دو ترانۀ دیگر هم کار کرده‌اند: «دلم از خیلی روزاس با کسی نیست» که با صدای «فرویدون فروغی» روی فیلم «تنگنا» ساختۀ «امیر نادری» خوانده شده است؛ و ترانۀ «گریه» با صدای «گیتی پاشایی».

ترانه‌ای که در خبر روزنامه نوشته شده بود: «هنوز اسم ندارد» را بعدها دانستم نامش «شب‌های تهران» است و همان ترانه‌ای است که به آن اجازۀ پخش ندادند و من در مطلب «یادمان سوسن» اشاره‌ کرده‌ام.

خبر دیگر که همراه با عکسی از «فرهاد» و «اسفندیار منفردزاده» است حاکی از انتشار کار جدیدی از این مثلث هنری است. پیش از این، ترانۀ «مرد تنها»، اولین کار مشترک از این گروه را شنیده بودیم. «مرد تنها»، اولین ترانۀ «فرهاد مهراد»، نخستین تجربۀ ترانۀ آزاد «شهیار قنبری»، و اولین ترانه در سینمای ایران که آن را آرتیست فیلم لب نمی‌زد و بر روی صحنه‌های از فیلم پخش می‌شد و مبتکر و بدعت‌گذار آن «اسفندیار منفردزاده» بود.

این ترانه که دومین همکاری این جمع با هم است اما، «کودکانه» نام دارد و خبر، مربوط به دو هفته پیش از پخش و به بازار آمدن آن. در پایان خبر، شعر ترانه هم چاپ شده. شعری که بعضی از سطرهایش در اجرا تغییر کرد و یک بند هم به پایان آن اضافه شد. «شهیار قنبری» سال‌ها بعد وقتی گزیدۀ ترانه‌هایش را در مجموعۀ «دریا در من» به‌چاپ رساند در پانویس این ترانه نوشت:

«پس از ترانه‌ی «مرد تنها»، این دومین تجربه‌ی ترانه‌ی آزاد است. آزاد از قید و بندها و کلیشه‌ها. «کودکانه»، هنوز هم جانانه است. با «کودکانه» به «کوچۀ حمید» «کلانتری‌سوار» پرتاب می‌شوم. به «کافۀ باستانی». «بهشتِ تهران». «امامزاده غیبی»، که پارکینگ ادارۀ راهنمایی ـ رانندگی شد. با «کودکانه»، فوتبال تیغی می‌زنم. برای بچه‌ها سبیل می‌گذارم و «چارلی» می‌شوم. با «کودکانه»، در حسرت یک دوچرخه می‌سوزم.» [دریا در من، گزینۀ ترانه‌های شهیار قنبری، نشر نکیسا (آمریکا)، چاپ اول ۱۹۹۵، ص. ۶۳]

در نمونۀ چاپ شدۀ این ترانه در آن مجموعه از گزینه‌ها اما یک خط دیگر از شعر هم تغییر کرد. «فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه» که به «فکر قاشق زدن دختر ناز چشم سیاه» تغییر یافته است و با این توضیح از شاعر که: «فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه» را دیگر دوست نمی‌دارم.» [صدای شاعر ـ گزینۀ مجموعۀ درخت بی‌زمین ـ دفتر دوم ـ کودکانه]

«شهیار قنبری» این سروده را نیز با صدای خود دکلمه کرده است. در نمونۀ دکلمه شدۀ این شعر که با صدای شاعر یک تغییر دیگر هم انجام شده است. «عطر خوبِ نذری» که شده «بوی تُنگ ماهی».

ترانۀ «کودکانه» را اما من که راوی حکایت باقی باشم همیشه و بسیار دوست داشته‌ام. شاهدش همین بریده روزنامه که سی و چهار پنج سالی است با من است و تا اینجای غربت و پرت‌افتادگی آمده است.

متن این خبر را به انشا و سبک املای کلمات ـ همانطوری که در روزنامه آمده ـ بازنویسی می‌کنم که قابل خواندن باشد. و شعر ترانه را با تغییرات آن، که در [کروشه] گذاشته‌ام. و سرآخر، نمونۀ شنیداری این ترانه را با دکلمۀ شاعر در اول، و صدای «فرهاد» روی موسیقی ماندگار «منفردزاده» در ادامۀ آن. بشنوید، برای شما هم خاطره‌‌آور خواهد بود.

اسفندیار منفردزاده سازنده موزیک متن فیلمهای ایرانی پس از دو سال با دو یار دیرینه‌اش «فرهاد» و «شهیار قنبری» فعالیت را شروع کرده است. حاصل کار این سه که تا دو هفته دیگر روانه‌ی بازار میشود، ترانه‌ایست با عنوان «کودکانه» که فرهاد آنرا میخواند و شهیار قنبری شعرش را گفته است. موزیک آن هم از اسفندیار است. چند سال پیش این سه با همکاری هم توانستند سبکی نو در موسیقی روز بوجود آورند و بهمین دلیل همکاری دو باره‌شان احتمالا میتواند در بازار ترانه‌های خسته‌کننده تحرکی بوجود آورد. در آخرین و تازه‌ترین کار قنبری، منفردزاده و فرهاد غمی از گذشته احساس میشود. گفتنی است که «گنجشکک اشی‌مشی» ساخته منفردزاده با صدای فرهاد توانست رکورد فروش تازه‌ای از خود بجای بگذارد.

اما ترانه جدید فرهاد:
کودکانه
موسیقی: اسفندیار منفردزاده
شعر: شهیار قنبری
خواننده: فرهاد

بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی، وسط سفره‌ی نو
بوی خوب نعنا ترخون سر پیچ کوچه‌ها
[بوی یاس جانماز ترمۀ مادر بزرگ]
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در می‌کنم

شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده‌ی لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در می‌کنم

فکر قاشق زدن یک دختر چادر سیاه
[فکر قاشق زدن دختر ناز چشم سیاه]
شوق یک خیز بلند از روی بُته‌های نور
برق کفش جفت شده تو گنجه‌ها
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در می‌کنم

بازی الک دولک تو کوچه‌ها
[عشق یک ستاره ساختن با دولک]
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه
بوی یک لاله عباسی که خشک شده لای کتاب
[بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب]
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در می‌کنم

[بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری
شبِ جمعه، پی فانوس، توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی، هوس یه آب‌تنی
با اینا زمستون‌و سر می‌کنم
با اینا خستگی‌مو در می‌کنم]

* * *

در بارهٔ ترانهٔ «کودکانه» در این سایت:
دکلمه ـ ترانه «کودکانه» در ساندکلود
ترانه «کودکانه» (بازآفرینی سال ۱۳۹۳)
ترانهٔ «کودکانه» (مجموعه‌ای از بازخوانی‌ها)
● «کودکانه» یادمانده‌های جوان‌سالی به دوران پیرانه‌سری

* * *

error: Content is protected !!