در مجموعه عکسهای «فروغ فرخزاد» چند تایی هم عکس رنگی وجود دارد. یکی از آنها همین تصویریست که «ابراهیم گلستان» از او ثبت کرده است. (موهای «فروغ» در دست باد، با پسزمینهای از کوه و تپههای سبز.)
دسته: چند خط و یک نشان
نامه «داریوش مهرجویی» به «فروغ فرخزاد»
داریوش مهرجویی کارگردان نامآشنای ایرانی در سال ۱۳۴۴ همزمان با تحصیل در رشتهی فلسفه در دانشگاه UCLA سردبیری نشریهی «پارس ریویو» [Pars Review] را نیز عهدهدار بود. در اولین شمارهی این نشریه او سرودهای از فروغ فرخزاد را ترجمه و بهچاپ رساند.
نامهای دستنویس از داریوش مهرجویی به تاریخ ۵ آوریل ۱۹۶۵ [برابر با ۱۶ فروردین ۱۳۴۴] در دست است که همراه با نسخهای از همان نشریه برای فروغ فرخزاد فرستاده شده است.
حکایت اولین عکس «نیما یوشیج» به روایت «هادی شفائیه»
تصاویری که از «نیما یوشیج» به دست هنرمند عکاس «هادی شفائیه» ثبت شده است، برای بسیاری از ما چشمآشنا و شناختهشده است. ماجرای اولین عکسی که او از این شاعر نامآشنا گرفت را اما شاید کمتر کسی شنیده یا به یاد داشته باشد. حکایت مربوط به ثبت این عکس و عاقبت آن را به روایت خود عکاس بخوانید.
ادامه خواندن حکایت اولین عکس «نیما یوشیج» به روایت «هادی شفائیه»
حکایت عکس روی جلد «چشمها و دستها»
دکتر هادی شفائیه را بیشتر در مقام بنیانگذار و استاد رشتهٔ عکاسی در دانشگاه تهران، و هنرمندی صاحب سبک در بخش پرتره از هنر عکاسی میشناسیم و آثار او در هنر روی جلد کتاب سازی برای اکثر دوستداران و علاقهمندان به کارهای او ناآشنا است.
حکایت کشتیگیران ایرانی در کشور سوئد
یادبود کشتیگیران و مدعو از طرف باشگاه ورزشی آتن که در تاریخ ۳۳/۸/۲۸ به اتفاق تیمسار محترم دکتر ایزدپناه ریاست محترم سازمان تربیت بدنی ایران برای انجام مسابقات دوستانه به سوئد آمدهاند. ضمنا موفقیت ورزشکاران دنیا را در کلیه امور خیر خواهانم. مربی: [حبیبالله] بلور / وزن هفتم غلامرضا تختی / محمدعلی فردین وزن پنجم کشتی ایران / عباس زندی وزن ششم کشتی ایران / توفیق جهانبخت.
هوشنگ ابتهاج: برای خواهرم «منصوره»
«. . . پدر و مادرم هر سه سال، سه سالونیم یک بار بچهدار شدن. من متولد ۱۳۰۶ هستم. بعد از من سه تا خواهرهام هستن. اول پروینه که ۱۳۰۹ بهدنیا اومده، خواهر بعدیم منصوره ۱۳۱۲ بهدنیا اومده، یه خواهر دیگهام که چند سال پیش مُرد ۱۳۱۶ متولد شده بود.»
برگرفته از: پیر پرنیاناندیش، (جلد اول) انتشارات سخن ـ تهران، چاپ اول ۱۳۹۱، صفحهٔ ۱۰
* * *
یادنامهی «هوشنگ ابتهاج» (سایه)
* * *
ابتکار «اطلاعات» در پوشاندن شانههای علیاحضرت ملکه!
شما هم شاید این لطیفهی قدیمی را شنیده باشید. میگویند: یک ایرانی و خارجی نشسته بودند با هم گپ و لاف میزدند. آنکه خارجی بود گفت: «کاوشگران اخیرا در یکی از بناهای تاریخی کشورمان قطعهی سیمی پیدا کردهاند که ثابت میکند ما حتی پیش از اختراع آن، صاحب تلفن بودهایم.»
آنکه ایرانی بود جواب داد: «اتفاقا در کاوشهای اخیری که در تختجمشید قدیمیترین ابنیهی تاریخی کشور ما شده، اصلا هیچ سیمی پیدا نکردهاند. این نشان میدهد که ما همانموقعها صاحب «بیسیم» بودیم!»
ادامه خواندن ابتکار «اطلاعات» در پوشاندن شانههای علیاحضرت ملکه!
شکایت از «کافه پارس» به اعلیحضرت!
نامهای از «جمعیت مذهب جعفری» در شکایت از «چند نفر زن لخت و عور» که هر شب در «کافه پارس» «موجب گمراهی جوانان شیعهمذهب میشوند.»
صمد بهرنگی، شغل: آموزگار
کارت شناسایی آموزگار «صمد بهرنگی»، صادره از وزارت فرهنگ [آموزش و پرورش] آذرشهر
سروده و دستخط شهیار قنبری (مرد تنها)
«مرد تنها» سرودهی «شهیار قنبری» از معدود ترانههاییست که تاریخ تولد دارد. ۲۷ مرداد ماه سال ۱۳۴۹ تهران؛ و اولین شعر بدون قافیه که ترانه میشود. آهنگ آن از «اسفندیار منفردزاده» و اولین ترانهی «فرهاد مهراد» است. «مرد تنها»، اولین ترانهی متن فیلم در تاریخ سینمای ایران است که با بر صحنههایی از فیلم «رضا موتوری» ساختهی «مسعود کیمیایی» خوانده میشود.