عمران صلاحی را در کنار پرویز شاپور و بیژن اسدیپور یکی از «سه تفنگدار طنز» در دورهی معاصر نامیدهاند. کاریکاتور، شعر و قطعههای طنز، پژوهش در احوال و تاریخ طنزسرایان ایران، گردانندگی صفحات طنز در چند نشریهٔ خوب فرهنگی، بخش مربوط به «طنزپردازی» در کارنامهٔ فعالیتهای ادبی اوست. او اما چند دفتر از سرودههای غیر طنز در قالب نیمایی و نو هم در پیشینهٔ کارهای منتشر شدهٔ خود دارد. و همچنین سرودن چند ترانه نیز.
دسته: ترانهها و خاطرهها
من کویرم ای خدا (نگاهنگ)
خدایا، خدایا! کویرم، کویرم
بگو ابر بباره، میخوام جون بگیرم
اونجا کیه، کیه؟
برای ما ایرانیان شنیدن ترانهای مشهور از موسیقی اروپا و آمریکا توسط خوانندههای وطنی شاید چندان لطفی نداشته باشد. برعکس اما وقتی ترانهای به زبان فارسی را از دهان خوانندهای خارجی! میشنویم به گوشمان شیرین است و با همهی کجوکوله ادا شدن کلماتش باز هم به دلمان مینشیند.
ای شمع سحری (نگاهنگ)
ای شمع سحری
که در این رهگذری
عمرت شد سپری
ز چه رو بیخبری
اگه چشمات بگن: آره (هماهنگ)
اگه چشمات بگن: آره
هیچکدوم کاری نداره
تو که دستت به نوشتن آشناست (نگاهنگ)
تو که دستت به نوشتن آشناست
دل ما رو بنویس!
ماهیگیر، ماهیگیر (نگاهنگ)
اینهمه اون دستاتو بالا و پایین نکن
لبِ بچه ماهی رو با قلاب خونین نکن
ماهیگیر، ماهیگیر
ای قایقران به کجا میروی!؟ (نگاهنگ)
ای قایقران به کجا میروی!؟
به قلب دریا چرا میروی!؟
که برفروزم آتشها در کوهستانها (نگاهنگ)
به نیمهشبها دارم با یادم پیمانها
که برفروزم آتش به کوهستانها
* * *
«تاریخچهٔ ترانهٔ مرا ببوس» به روایت «راوی حکایت باقی»
* * *
سیل غارتگر اومد (نگاهنگ)
سیل غـارتگر اومـد، از تـو رودخـونه گذشت
پُلا رو شکست و بُرد، زد و از خونه گذشت
. . .
* * *