نام هادی شفائیه همواره با تاریخ عکاسی معاصر ایران در شکل آکادمیک آن همراه است. رشتهٔ عکاسی در نظام آموزشی ایران به پیشنهاد و همت او شکل گرفت و خود نیز سالها در دانشگاه تهران تدریس این رشته را بهعهده داشت.
از نگارههای ماندگار دکتر هادی شفائیه از چهرههای نامآشنا در گسترهٔ فرهنگ، و هنر و ادبیات معاصر میتوان به تکچهرههای او از استاد ابراهیم پورداوود (ایرانشناس) [+]، مجید محسنی (بازیگر تئاتر، سینما و رادیو) [+]، مهین اسکویی [+] و همسرش مصطفی اسکویی (کارگردان و بازیگر تئاتر) [+]، اردشیر محصص (نقاش و کاریکاتوریست) [+]، ثمین باغچهبان (آهنگساز و شاعر) [+]، نام بُرد.
پرترههایی از نیمایوشیج [+] که یکی از آنها اولین عکس رنگی از چهرهٔ این شاعر بود [+]، عکسهای خانوادگی او همراه با همسرش عالیهخانم و پسرش شراگیم [+]، و یک تکچهره از احمد شاملو [+] از کارهای به چشمآشنای این استاد صاحب سبک در عکاسی پرتره است.
استاد هادی شفائیه همچنین در دههٔ چهل از انتشار مجلهٔ فرودسی به سردبیری دکتر امیرهوشنگ عسگری، برای نخستین بار با چاپ مقالات آموزشی به زبان ساده، در شکلی اصولی و علمی عامهٔ مردم و علاقهمندان را با کاربرد دوربین و ظرایف هنر عکاسی آشنا کرد.
داوری کارشناسانهٔ او در مسابقات عکاسی، مشاوره و شرکت در نمایشگاههای عکس و نقد و نظرهای او در مصاحبههایش با مطبوعات، همه نشان از مقام و جایگاه معتبری ایشان در این رشته از هنر است. [+]
این مقدمه را گفتم تا به حکایت و تاریخچهٔ عکس کمتر دیدهشدهای از فروغ فرخزاد، کار استاد هادی شفائیه برسم.
این عکس در یکی از شمارههای هفتهنامهٔ سپید و سیاه به سردبیری دکتر علی بهزادی در نیمهٔ دوم از دههٔ چهل بهچاپ رسیده است. گرچه خود عکس ربطی به موضوع مصاحبه ندارد و صرفاً بهعنوان نمونهٔ کاری از هادی شفائیه در گفتگویی که با او انجام شده به مطلب اضافه شده است.
مطلب با سر تیتر «دیداری با هادی شفائیه، عکاس هنرمند» و تیتر اصلی «عکاس خوب و تحول در هنر عکاسی؟» و زیرتیتر «عکاس خوب نداریم، و تحول عکاسی در ایران را نمیتوان مهم قلمداد کرد» بهچاپ رسیده است. در این گفتوگو هادی شفائیه ضمن اشاره به عدم هماهنگی مسئولین جشن هنر شیراز و شتابزدگی آنها برای برگزاری نمایشگاه عکسی که برپا شده، در ضمن از «همگسیختگی، تکرویی، و وجود پارهای افکار خودخواهانه و بچگانه»ی گروهی از هنرمندانِ عکاسِ دعوت شده به این نمایشگاه گله میکند.
از ظاهر امر اینطور به نظر میرسد که به لحاظ کوتاه بودن این مصاحبه ـ گزارش، و جای خالی در صفحه مجله، شاید به پیشنهاد سردبیر (علی بهزادی) عکسی از کارهای هادی شفائیه را از آرشیو عکس نشریه به مطلب اضافه کردهاند. (چون این عکس نه از مجموعه عکسهای هادی شفائیه در نمایشگاه جشن هنر شیراز است، و نه به موضوع گفتوگو و مطلب «معیرالممالک» و «فروغ فرخزاد» مربوط میشود.) عکسی که احتمالاً مربوط به مطلب و شرح خاطرات و یا مصاحبهای با «معیرالمالک» در شمارههای پیشین مجلهٔ سپید و سیاه بوده، و هادی شفائیه آن دیدار را با دوربین خود ثبت و عکاسی کرده است.
شادا که در سالهای اخیر، این عکس در کیفیتی بهتر از نمونهٔ چاپ شده در مجله، به همت «علیرضا میرعلینقی» (روزنامهنگار، پژوهشگر موسیقی و منتقد هنری) در فضای مجازی منتشر و از آنطریق به دست راوی این حکایت که منِ بنده باشم هم رسیده است.
او در توضیح این عکس نوشته است: «[. . .] پیرمردی که در عکس میبینید، دوستعلیخان معیرالممالک است. نوهٔ ناصرالدینشاه و فرزند دوستمحمدخان معیرالممالک داماد ناصرالدینشاه. او نویسندهٔ دو کتاب جذاب و خواندنی «خاطراتی از زندگی خصوصی ناصرالدینشاه» و «رجال عصر ناصری» است. [. . .] «ابراهیم گلستان» که در تمجید از نثر و نثرنویسان ـ خوشبختانه ـ اصلاً و ابداً گشادهدست نیست، در مصاحبههایش بارها نثر و نگاه دوستعلیخان را ستایش کرده است. [. . .] اینجا خانهٔ «فروغ» است و این عکس هم به احتمال قوی، حاصل تیزبینی و کنجکاویهای همیشه پویای ابراهیم گلستان. عکس را «هادی شفائیه» عکاس فرهیختهٔ آن روزگار گرفته است و شادروان دکتر «علی بهزادی» روزنامهنگار قدیمی و مدیر «مجلهٔ سپید و سیاه» به من مرحمت کرده است.[. . .]) *
* پینوشت:
این مطلب، پس از انتشار به رؤیت استاد هادی شفائیه رسید. ایشان طی یادداشتی به راوی این حکایت یادآور شدند که: «این عکس در غروب یک تابستان در تهران و در باغچهٔ منزل معیر الممالک ضمن مصاحبهای با ایشان گرفته شده است. ترتیبدهندهٔ این مصاحبه ابراهیم گلستان بود.»
* * *
بازگشت به فهرست یادگارهای ماندگار دکتر «هادی شفائیه»
* * *