گرامافون از زمان اختراعش در سال ۱۸۷۷ میلادی که با نام «فونوگراف» به بازار آمد، تا سر در آوردنش از ایران و رواج آن، سه دورۀ مشخص را طی کرده است.
ادامه خواندن تاریخچهی گرامافون و صفحهی موسیقی در ایران (۱)
گرامافون از زمان اختراعش در سال ۱۸۷۷ میلادی که با نام «فونوگراف» به بازار آمد، تا سر در آوردنش از ایران و رواج آن، سه دورۀ مشخص را طی کرده است.
ادامه خواندن تاریخچهی گرامافون و صفحهی موسیقی در ایران (۱)
هفدهم شهریور ماه، مصادف است با سالگرد واقعهای که بعدها به «حمعۀ سیاه» شهرت یافت و به سال ۱۳۵۷ در «میدان ژاله» در تهران اتفاق افتاد. روزی که در حافظۀ نسل ما از جمله با ترانۀ «جمعه» پیوندی همیشه دارد.
صمد بهرنگی در نهم شهریور ۱۳۴۷ (در سن ۲۹ سالگی) در رود ارس، در ساحل روستای «شامگوالیک» [کاوانی] غرق شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه «شُتربان» (چند کیلومتری محل غرق شدنش) از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان«امامیه» در تبریز دفن شده است.
در باره مرگ صمد بهرنگی، دو نظریهی مختلف وجود دارد. یکی اینکه: او به دستورِ یا به دستِ عوامل حکومت کُشته شدهاست؛ و دیگر اینکه: او به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شدهاست. «حمزه فراهتی» دوست همراه صمد بهرنگی در روز غرق شدن او، بعدها چگونگی آن واقعه را در چند رسانه بازگو کرد.
صمد بهرنگی
دوم تیر ماه ۱۳۱۸ ـ نهم شهریور ۱۳۴۷
از اهل سینما و دوستداران فیلم در ایران، کمتر کسی است که پرویز دوائی را نشناسد. همه یا نقد و نوشتهای از او خواندهاند؛ و یا در مناسبات دوستانه و همکاری، از نقطه نظرات و راهنماییهای او بهره بردهاند. مسعود کیمیایی بارها گفته است که: گذرش از «بیگانه بیا» به «قیصر»، بر اثر حرف پرویز دوائی بوده است.
گلاندام طاهرخوانی (سوسن)
تولد ۱۳۱۹ ـ درگذشت ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۳
گفتهاند نامش «مهناز» بود، که نبوده است. و نوشتهاند که «شمس المولک حمیدی» است، که نیست. اسم و فامیل واقعیاش «گلاندام طاهرخوانی» بود. ما همه اما او را به نام هنریش «سوسن» شناخته و میشناسیم.
آنچه در ادامه خواهید خواند، روایت کاتب این حکایت است از آن خواننده، و بهانهای شاید برای یادی از بعضی کسان و نام برخی نفرات. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
چند سالی است که از شهرت «سوسن» میگذرد و او هنوز یکی از خوانندههای محبوب مردم است. صدا و ترانههای او آنقدر به گوش و خاطره آشناست که فیلمسازها از آن در زمینۀ صحنههای فیلمهایشان استفاده میکنند.
اسم «سوسن» و صدای خاص و ترانههای مشهور او، میشود معنای «فضا سازی» در بعضی از صحنهها، و بیشتر شاخص محیطهای مردمی و آشنا و غیر شیکوپیک!!
«خبر درگذشت «سوسن» در رسانههای ایرانی»
میشود آیا از «علیاکبرخان دهخدا» گفت، ولی یاد «دخو» نیفتاد؟ همو که با «چرند و پرند» خود، زبان زندۀ مردم را وارد ادبیات کرد. صاحب قلمی که اگرچه آن چند ده شعری که سرود، به سبک کلاسیک بود؛ ولی هنوز هم علمدار نگاشتن نثری است که بعدها سبک و سیاق نوشتن همۀ نویسندگان پیشرو و معاصر ایران شد.