«گذر عُمر» از نگاه و زبان شوخ شاهرخ مسکوب

شاهرخ مسکوب

شاهرخ مسکوب (۱۳۸۴ـ ۱۳۰۲) در تاریخ ادبیات معاصر ایران جایگاهی ارزنده و خاص خود دارد. این منزلت به اعتبار پژوهش‌هایش در شاهنامه، نوشتن کتاب دو جلدی «روزها در راه» که یادداشت‌های روزانه‌ی او با نثری یگانه است؛ و ترجمه‌هایی‌ست که از او به یادگار مانده است.

ادامه خواندن «گذر عُمر» از نگاه و زبان شوخ شاهرخ مسکوب

سیمین دانشور: بانوی اردیبهشت

« . . . گریه نکن خواهرم. در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی سحر را ندیدی؟» [بند آخر از رمان «سووشون» نوشتۀ سیمین دانشور]

ادامه خواندن سیمین دانشور: بانوی اردیبهشت

اولین نسخه‌‌ی زن‌خوان از شاهنامه‌‌ی فرودسی

در معرفی این حماسه‌سرای مشهور ایرانی که شهره در جهان نیز هست گمانم چیزی بیشتر از آنچه که همگان می‌دانند و شما نیز می‌دانید نتوان نوشت. نامش «ابوالقاسم» بود و در روستای «باژ» از توابع «توس» به‌دنیا آمد و سوابقی از ایندست.

ادامه خواندن اولین نسخه‌‌ی زن‌خوان از شاهنامه‌‌ی فرودسی

ابراهیم نبوی: چهار تابلو

ابراهیم نبوی چهار تابلو

تابلو ( ۱ )

دستور داد تابلویش را همه جا آویزان کنند. این بهترین راه برای ترساندن مردم بود.

تابلو ( ۲ )

در یک تابلو بچه کوچکی را بغل کرده بود و او را نوازش می‌کرد.
در یک تابلو می‌خندید و با مهربانی به مردم نگاه می‌کرد.
در یک تابلو دستش را بُرده بود بالا و برای مردم تکان می‌داد.
در یک تابلو اسلحه دستش گرفته بود و آنرا به سوی دشمنان ملت نشانه رفته بود.
در یک تابلو سوار بر اسب بود.
در یک تابلو کنار کارگران ایستاده بود و با محبت آنان را نگاه می‌کرد.
وقتی مُرد، مردم با خوشحالی همه تابلوها را سوزاندند.

ابراهیم نبوی چهار تابلو

تابلو ( ۳ )

انقلابیون عکس‌های او را به‌صورت مخفی در شهر توزیع می‌کردند.
بعدا مردم عکس او را یواشکی در خانه‌شان می‌گذاشتند.
بعدا در تظاهرات عکس‌های او را دست‌شان گرفتند و خیابان پُر شد از عکس‌هایش.
بعدا جوانی که عکسش را در دست داشت جلوی تانک رفت و کُشته شد.
بعدا حکومت را در دست گرفت و عکسش را از تلویزیون نشان دادند.
بعدا جلوی همه ادارات تابلوهای بزرگی از او را آویزان کردند.
بعدا سیاهپوشان به هرجا عکسش نبود حمله می‌کردند و آنجا را آتش می‌زدند.
بعدا دولت انقلابی اعلام کرد که در همه ادارات باید عکس او را نصب کنند.
بعدا نقاشان موظف شدند تابلوی بزرگ او را نقاشی کنند.
بعدا کسی را که عکسش را پاره کرده بود زندانی کردند.
بعدا مردم عکس‌های او را از خانه‌شان برداشتند.
بعدا انقلابیون به صورت مخفی در شهر عکس‌هایش را پاره می‌کردند.

تابلو ( ۴ )

هرچه مردم از او بیشتر بدشان می‌آمد، اندازه تابلوهایش بزرگتر می‌شد و مردم بیشتر از او می‌ترسیدند.

ابراهیم نبوی
از مجموعه نوشتارهای «پارادوکس‌»

از «پارادوکس»های «ابراهیم نبوی» در این سایت:

شش چمکه

* * *

خاطرات «تاج‌السلطنه» دختر ناصرالدین‌شاه قاجار

تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین‌شاه قاجار، و مادر او توران السلطنه دخترعموی شاه بود. در حرمسرا، دایه‌ای از کنیزان سیاه دربار او را بزرگ کرد.  در حرمسرا، دایه‌ای از کنیزان سیاه دربار او را بزرگ کرد. هفت‌ساله بود که به مکتب فرستاندش. دو سال بیش‌تر به مکتب نرفت. اگرچه عزیزالسلطان، ملیجک معروف، دلباخته و خواهان او بود، اما دخترک را به حسن‌خان شجاع‌السلطنه، پسر محمدباقر خان سردار اکرم، شوهر دادند که او نیز کودکی بود همسن و سال تاج‌السلطنه.

ادامه خواندن خاطرات «تاج‌السلطنه» دختر ناصرالدین‌شاه قاجار

دیوان «عالم‌تاج قائم‌مقامی»

در مرور تاریخ ادبیات معاصر ایران و در حوزۀ شعر، آنجا که به نام زنان شاعر می‌رسیم، چند اسم مشخص وجود دارد که در جایگاه و اعتباری که دارند جای شک و شبهه نیست.

«پروین اعتصامی»، «فروغ فرخ‌زاد» و «سیمین بهبهانی» نام سه شاعر پیوند خورده به تاریخ ادبیات معاصر ما هستند و البته مورد قبول همگان. آمیزه‌ای از این سه شخصیت در شعر و زندگی، شاید عالم‌تاج قائم‌مقامی باشد که «ژاله» تخلص می‌کرد. او آنجا که با «چرخ‌خیاطی» گفت‌وگو می‌کند و با «سماور درد دل»، یادآور پروین است. در «دوری از فرزند»، فروغ را می‌ماند و در «پیام به زنان آینده» و «اشتلم»، انگار که کنار سیمین ایستاده.

ادامه خواندن دیوان «عالم‌تاج قائم‌مقامی»

محمد عاصمی: اشک هنرپیشه

چارلی چاپلین

گریم تمام شد و هنرپیشه آماده رفتن به صحنه بود که خبر مرگ کودکش را شنید. تماشاگران بی‌تابی می‌کردند. وقت به‌سرعت می‌گذشت. چاره‌ای نبود، تصمیم گرفت جلوی پرده ظاهر شود و ماجرا را برای مردم بازگو کند. او هنرپیشه کمدی بود!

ادامه خواندن محمد عاصمی: اشک هنرپیشه

error: Content is protected !!