الهه: فریاد از تو

الهه فریاد از تو

فریاد از تو
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: همایون خرم
خواننده: الهه

داد از تو! فریاد از تو!
آمد به سرم اینهمه بیداد از تو
دیگر نکُند اهلِ دلی یاد از تو
فریاد از تو، فریاد از تو!

از این دل ـ این غافل ـ
ببین چها کشیدم
چه ناروا کشیدم
مگر چه کرده بودم
که این بلا کشیدم

مگر خدا مرا ز غم کُند رها

به درگهت بنالم یارب، با دلِ شکسته
که من رها شوم از این غم با دلِ شکسته
غریبِ شهر عشقم که آشنا ندارم
چه شد؟ چرا ندارم؟
خدا رسد به دادم که جز خدا ندارم

نه به پایان آرد شبِ مرا سحری
نه دوایی بخشد تبِ مرا اثری
با این دل یارب چه کنم؟
با این تب امشب چه کنم؟

* * *
یادنامه‌ی «سیمین بهبهانی» در این سایت

* * *

ویگن: مرغ سبکبال

ویگن مرغ سبکبال

مرغ سبکبال
شعر: نوذر پرنگ
آهنگ: عطاالله خرم

الا مرغ سبکبال، سفید و خوش خط و خال
به بام خانه‌ی او، سحر گشا پَر و بال
بگو نمی‌کٌنی یاد ز یار مهربانت
چه شد که نشنیده‌ام کلامی از لبانت
سخن ز فتنه‌هایت ای گل گفتم؟ نگفتم
از آن همه جفایت ای گل گفتم؟ نگفتم
به آن کمانِ ابرو، به آن دو چشم آهو
نگفتم که: باشد بالای چشمت ابرو
شدی فسانه دیگر به بی‌وفایی
قلم کشیدی آخر به نام اشنایی

* * *

عارف: قصه کتابا

عارف قصه کتابها

قصه کتابا
شعر: ایرج جنتی‌عطایی
آهنگ: حسن لشگری
تنظیم آهنگ: واروژان
خواننده: عارف

همه می‌خوان دلِ ما رو خون کُنن
با حرفاشون از هم جدامون کنن
من و تو رو دشمن کُنن با همدیگه
خونه‌ی عشقِ ما رو ویرون کُنن
بیا تا مثل قصه‌ی کتابا
من و تو هم لیلی و مجنون بشیم
با همدیگه از دستِ حرف مّردم

آواره‌ی کوه و بیابون بشیم

چه خوب می‌شه عشقم‌و باور کُنی
عاشق بشی شادی رو نوبر کُنی
چه خوب می‌شه دست بزاری تو دستم

گل غم‌و با خنده پَرپَر کُنی
بیا تا مثل قصه‌ی کتابا
من و تو هم لیلی و مجنون بشیم
با همدیگه از دستِ حرف مّردم
آواره‌ی کوه و بیابون بشیم

چه خوب می‌شد سنگِ صبورم بودی
شب که می‌شد دریای نورم بودی
حالا که من ماهیِ دور از دریام
چه خوب می‌شد تنگ بلورم بودی
بیا تا مثل قصه‌ی کتابا
من و تو هم لیلی و مجنون بشیم
با همدیگه از دستِ حرف مّردم
آواره‌ی کوه و بیابون بشیم

* * *

ویگن: چه کنم از سفر برگردی

ویگن چه کنم از سفر برگردی

چه کنم از سفر برگردی
خواننده: ویگن

چه کُنم تا تو از راه سفر برگردی
چه نویسم که با من مهربانتر گردی
چه بگویم که دست از ناز خود برداری
که بیایی قدم بر چشم من بگذاری

شادی و این دل غمزده را
با دلِ شادِ تو من چکنم
لاله‌ی دشت خزان‌شده را
با گل یاد تو من چکنم
چه بدیدی؟ چرا رفتی؟ ز من بگذشتی
تو همان بخت من بودی ز من برگشتی

* * *

عارف: نامهربون

عارف نامهربون

نامهربون
شعر: شهیار قنبری
آهنگ: بابک افشار
خواننده: عارف

ای دو چشمت سبزه‌زاران
گریه‌ات اشکِ بهاران
می‌روم غمگین و نالان
اشک غم دیگر میفشان
ای سراپا مهربانی
ای نگاهت آسمانی
در دل نامهربانم
شوق ماندن می‌نشانی

ترسم آخر در کنارم خسته و آزرده گردی
با همه خوبی و پاکی در خزان پژمُرده گردی
می‌روم تا نشنوم آواز باران دو چشمت
می‌روم چون می‌هراسم شعله‌ای افسرده گردی
ای که در خوبی و پاکی چلچراغ آسمانی
قلب سردم را چه بی حاصل به سویت می‌کشانی

عاشق و چشم‌انتظاری
پاک و روشن، چون بهاری
هر چه گفتم باورت شد
حیف از احساسی که داری

چشمه‌ای خشک و سیاهم
خسته‌ای گُم‌کرده راهم
بگذر از من چون‌که دیگر
زشت و سرتاپا گناهم

ترسم آخر در کنارم خسته و آزرده گردی
با همه خوبی و پاکی در خزان پژمُرده گردی
می‌روم تا نشنوم آواز باران دو چشمت
می‌روم چون می‌هراسم شعله‌ای افسرده گردی
ای که در خوبی و پاکی چلچراغ آسمانی
قلب سردم را چه بی حاصل به سویت می‌کشانی
قصه‌ی تلخ مرا کاش از نگاهم خوانده بودی
من گُنهکارم تو خوب و مهربانی، مهربانی

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

محمودی خوانساری: مرغ شباهنگ

محمودی خوانساری مرغ شباهنگ

مرغ شباهنگ
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: اسدالله ملک
خواننده: محمودی خوانساری

به دورانی که شد قحطِ صفایِ دلها
چرا هر دم نگویم من
خدا، خدا، خدا
من مُرغ شباهنگم
بِشد کُنجِ قفس قسمتِ من
چرا، چرا، چرا

به پیامی تو ای پیکِ بهارِ من
به باغبان بگو که گاهی
نشانه گیرد از گیاهی

من اگر که هستم، ستاره‌ام کو در آسمانها
من گر اهل دردم نشانه‌ام کو به داستانها

من آن کَسَم که روز و شب
ز بی‌کسی گرفته‌ام دستِ
دعا، دعا، دعا
تو آن کَسَی که از منِ شکسته‌دل
نمی‌کُنی دوری،
بیا، بیا، بیا
. . .

* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

مرضیه: در دیار تو

مرضیه در دیار تو

در دیار تو
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: همایون خرم
خواننده: مرضیه

من در سرای تو شوری دگر دارم از جام و پیمانه
هر کس مرا بیند، گوید که باز آمد آن مست و دیوانه
من آنچه گویندم همانم، بی‌خبر از این و آنم در دیار تو
من جز حدیثِ آشنایی از کتابِ دل نخوانم در کنار تو

تو زبان مرا می‌دانی، حال مرا می‌جویی
راز وفاداری را با دل من می‌گویی
دور از تو گشتم از ناتوانی چون تار مویی

تو هم چو من، می‌دانم روز و شب در آتشی
به من بگو از رنج مهجوری چه می‌کِشی
یارب، یارب! تا کِی شکیبایی!؟
عمرم طی شد با عشق و رسوایی

تشنه‌کامی من در سراب هستی گفتگو ندارد
عشق اگر نباشد باغ زندگانی رنگ و بو ندارد
من به گلشنِ مهر و وفا چو بلبل از عشق و صفا زبان گشودم
من در همه جمعی به‌خدا با همه کس در همه‌جا یادِ تو بودم
گر یک حاجت من از خدا بخواهم
تنها یارا تو را، تو را بخواهم

* * *
ترانه‌های بازخوانی‌شده ایرانی (۱) [آ ـ ث]
ترانه‌های بازخوانی‌شده ایرانی (۲) [ج ـ ژ]
ترانه‌های بازخوانی‌شده ایرانی (۳) [س ـ غ]
ترانه‌های بازخوانی‌شده ایرانی (۴) [ف ـ ی]

* * *

الهه: کعبه‌ی دلها

الهه کعبه دلها

کعبه‌ی دلها
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: الهه / مرضیه

چو مجنون گیرم از عاشقان نشانه‌ی کعبه
دلِ بشکسته را می‌بَرم به خانه‌ی کعبه
شکایت می‌بَرم از تو بر خدایِ تو
زآن همه بلایِ تو تا رسد او به دردم
در آن آشفتگی با دلی شکسته‌‌تر
گریه‌ها کُنم‌ که ‌در اشکِ خود غرقه گردم

آنجا اگر اشکی دَوَد بر دیده‌ی غم‌دیده‌ای
سیلی به پا نماید
آنجا اگر آهی کِشد دلداده‌ی افتاده‌ای
دود از فلک برآید

در آن مدهوشی، من از خدا
خواهم تو را عاشق‌ کُند، عاشقِ رسوا
چو در عاشقی دیدی بَلا
رو می‌کُنی آنگه تو بَر کعبه‌ی دلها

چو مجنون گیرم از عاشقان نشانه‌ی کعبه
دلِ بشکسته را می‌بَرم به خانه‌ی کعبه
شکایت می‌بَرم از تو بر خدایِ تو
زآن همه بلایِ تو تا رسد او به دردم
در آن آشفتگی با دلی شکسته‌‌تر
گریه‌ها کُنم‌ که ‌در اشکِ خود غرقه گردم

* * *
حکایت ترانهٔ «کعبهٔ دلها» به روایت «بیژن ترقی»

* * *

مرضیه: آسمان بی‌ماه

مرضیه آسمان بی ماه

آسمان بی‌ماه
شعر: ؟
آهنگ: یوسف زمانی
خواننده: مرضیه

امشب تو ای مه از چه نهانی، آن پرتو سیمینِ تو کو!؟
ای آسمان وز چه بی‌فروغی، ماه تو کو!؟ پروین تو کو!؟

پوشَد سیاهی شب پیکر تو باشد چرا سیه بر سر تو
چون شد که رشته‌ی مهر ستارگان از هم گسسته بینم
همچون فرشته چشم من ستاره بر رویت نشسته بینم

مرا غمی سوزان به دل بُوَد پنهان
که ناله چون نی هر شب برآورم از جان
شبِ سیاهِ من به جای ماهِ من
سرشکِ خونیم نشسته بر دامان
امشب اگر تو ای گردون به دیدگانِ من چنین سیاهی
عمری جهانِ عشقِ من نگشته روشن از فروغِ ماهی

امشب تو ای مه از چه نهانی، آن پرتو سیمینِ تو کو!؟
ای آسمان وز چه بی‌فروغی، ماه تو کو!؟ پروین تو کو!؟

* * *

error: Content is protected !!