شکوفه می‌رقصد از باد بهاری (نگاهنگ)

ویگن رقص شکوفه

شکوفه می‌رقصد از باد بهاری

شکوفه می‌رقصد از باد بهاری
شده سر تا سرِ دشت سبز و گُلناری
شکوفه‌های بی‌قرار، روزِ آفتابی
به صبا بوسه دهند با لبِ سُرخابی
ای شکوفه خنده‌ی تو جلوه‌ها دارد
آن روی زیبا نظری سوی ما دارد

دلداده بُلبُل دارد سخن‌ها
آراید از ساز و سخن بزم چمن‌ها
پروانه در بزم طرب آمده تنها
بادِ بهاری با بی‌قراری
شکوفه پَرپَر کُند و لاله پریشان
به هر طرف دستِ صبا گشته گُل افشان

شکوفه می‌رقصد از باد بهاری
شده سر تا سرِ دشت سبز و گُلناری
عطر جانپرور گُل می‌برد هوشم
نغمه‌ی مُرغِ چمن کرده خاموشم
ای شکوفه خنده‌ی تو جلوه‌ها دارد
آن روی زیبا نظری سوی ما دارد

* * *

ناصر مسعودی ـ بانو هما: چهارشنبه‌سوری

ناصر مسعودی بانو هما چهارشنبه سوری


چهارشنبه‌سوری
شعر: پرویز خطیبی
آهنگ: ناصر خدیوی
خوانندگان:‌ ناصر مسعودی و بانو هما

ناصر مسعودی:
‌شب چارشنبه‌سوری می‌پَرن از روی اَلو
‌عمه‌خانم ز عقب، خالقزی‌خانم ز جلو
این یکی بچه بغل کرده و دو دو می‌زنه
طعنه‌ها با دلِ پُر، بر خاله رو رو می‌زنه
همه از دم میآرن وردُ همیشه به دهن:
«زردیِ رویِ من ز تو، سرخیِ تو بُوَد زمن
زردیِ رویِ من ز تو، سرخیِ تو بُوَد زمن»

بانو هما:
مش‌حسن جَست می‌زنه دور حیاط رو آتیشا
پُشتِ اون، خنده‌زنون اهل و عیال، قوم‌و خویشا
تو حیاطِ فِنقلی از این همه برو بیا
خوب تماشا بکُنی چه محشری گشته به‌پا
آن سیبیلات نسوزه روی الو مشتی‌حسن
«زردیِ رویِ من ز تو، سرخیِ تو بُوَد زمن
زردیِ رویِ من ز تو، سرخیِ تو بُوَد زمن»

هم‌خوانان:
یالا دوباره از سر، ـ یالا دوباره از سر
بپا نیوفتی منظر، ـ یالا دوباره از سر
طعنه نزن به اختر، ـ یالا دوباره از سر
آهای خانم مُنور، ـ یالا دوباره از سر

ناصر مسعودی:
پاشنه‌ی کفشِ خانم گشته چو تیرِ تلگراف
با همون بر سر تو می‌زنه در روز مصاف
از رو بُته می‌پره، ناز می‌کُنه خیلی زیاد
میگه: کاشکی سال نو سن و سالم پایین بیاد
تا بگن پیر و جوون زِ نو به من جوونه زن!
«زردیِ رویِ من ز تو، سرخیِ تو بُوَد زمن
زردیِ رویِ من ز تو، سرخیِ تو بُوَد زمن»

بانو هما:
خانباجی می‌تکُونه روی اَلو دامن‌شو
از پیِ دفعِ بلا می‌کُنه حاضر تن‌شو
گُلباجی عصا زنون رو آتیشا پَر می‌زنه
با صدای نکره جیغ مفصل می‌زنه
دایره و دُنبک می‌زنه خدیجه با پشت لگن
«زردیِ رویِ من ز تو، سرخیِ تو بُوَد زمن
زردیِ رویِ من ز تو، سرخیِ تو بُوَد زمن»
. . .

* * *

قمرالملوک وزیری: آتش دل (نسخه کامل)

قمرالملوک وزیری آتش دل

تصنیف آتش دل نخستین بار با صدای قمرالملوک وزیری و در همراهی با نغمه‌ی تار آهنگساز آن مرتضی‌خان نی‌داوود، در سال ۱۳۱۵ خورشیدی و در محل گراند هتل تهران، واقع در خیابان لاله‌زار، اجرا شد. این تصنیف بعدا توسط دو شرکت اودیون و پارلفون پشت و روی صفحه‌ی گرامافون منتشر شد. آنچه تا کنون از این اثر شنیده شده‌ اما بیشتر بخش اول آن بوده است. در اینجا هر دو بخش تصنیف به همراه متن شعر در دسترس علاقمندان است.

قمرالملوک وزیری آتش دل

روی اول صفحه

آتشی در سینه دارم جاودانی
عمر من مرگی‌ست نامش زندگانی
رحمتی کُن کز غمت جان می‌سپارم
بیش از این من طاقتِ هجران ندارم

کی نَهی بر سرم پای ای پری از وفاداری
شد تمام اشکِ من بس در غمت کرده‌ام زاری
نوگلی زیبا بُود حُسن و جوانی
عطر آن گل، رحمت است و مهربانی

ناپسندیده بود دل‌شکستن
رشته‌ی الفت و یاری گسستن
کی کُنی ای پری ترکِ ستمگری
می‌فکنی نظری آخر به چشم ژاله‌بارم
گرچه نازِ دلبران دل تازه دارد
ناز هم بر دل من اندازه دارد

هیچ تو گر ترحمی نمی‌کُنی بر حالِ زارم
جز دمی که بگذرد، که بگذرد از چاره کارم
دانمت که بر سرم گذر کُنی از رحمت اما
آن زمان که بر کشد گیاه غم سر از مزارم

روی دوم صفحه

از نظرهای تو بی‌مهری عیان است
جانگداز است آن نظر کارام جان است
سیل اشکم با زبانِ بی‌زبانی
با تو گوید راز عشقم گرچه دانی

عاطفه‌ ای پری! من در وجودت نمی‌بینم
کی کُنی رحمتی ای مه! تو بر جان مسکینم؟
از غمت در سینه‌ام صد داستان است
از حیا قفلی ولیکن بر زبان است

چون که بودت سر پیمان شکستن
عهد از اول ز چه بایست بستن؟
گر گذر آوری بر سرم ای پری
می‌نگری که دلم ای مه ز غم آتشفشان است

کُشته شد در من خیالاتِ جوانی
لذتی دیگر ندارد زندگانی
سرنوشتم این چنین بود، سیاهی در سیاهی
دودِ این سیاهی از برای «پژمان» شد تباهی
گر تویی امید من بوَد امیدم ناامیدی
ور تویی پناه من، شود پناهم بی پناهی

* * *

از قمرالملوک وزیری در این سایت:
تصنیف «جان من»
تصنیف «آتش دل»
تصنیف «قلب مادر»
تصنیف «مرغ سحر»
تصنیف «موسم گل»
تصنیف «زن در جامعه»
تصنیف «در ملک ایران»
تصنیف «امان از این دل»
تصنیف «شاه من، ماه من»
تصنیف «اکنون که مرا وضع وطن»
تصنیف «بهار است و هنگام گشت»
تصنیف «عاشقی محنت بسیار کشید»
عکسی از «قمر» در پیشواز از مرگ (عکاسخانه محمدجعفر خادم)

* * *

ماهی خسته: فریدون فروغی، گوگوش (دو شعر یک ملودی)

ماهی خسته من

ماهی خسته من
شعر: میرزالو
آهنگ: ویلیم خنو
تنظیم: واروژان
خواننده: فریدون فروغی ـ گوگوش

چشای آبی تو مثِ یه دریا می‌مونهدلِ خسته‌ی منم مثِ یه ماهی می‌مونه
ماهی خسته‌ی من می‌خواد تو دریا بمونه
ماهی دوست داره خونه‌ش همیشه تو دریا باشهبوسه بر موج بزنه کنارِ ماهی‌ها باشه
ماهی خسته‌ی من بذار تو دریا بمونه
ماهی اگه تنها باشه خسته و دلگیر میشهماهی تو دریا نباشه اسیر ماهیگیر میشهنکُنه یکی بیاد چشماتو از من بگیرهماهیِ دل بمیره دریاتو ماتم بگیره
ماهی خسته‌ی من نذار که تنها بمونه
ماهی خسته‌ی من بذار تو دریا بمونه
* * *

مرجان: کویر دل

مرجان خواننده

کویر دل
کلام: بهروز رضوی | خواننده: مرجان
بر آهنگ: Viens dans ma vie – Ajda Pekkan

رفتی و بی‌تو دلم پُر درده
پاییز قلبم ساکت و سرده
دل که می‌گفتم محرمه با من
کاشکی می‌دیدی بی‌‌تو چه کرده

ای که به شبهام صبح سپیدی
بی‌تو کویری بی‌شامم من
ای که به رنجام رنگ امیدی
بی‌تو اسیری در دامم

با تو به هر غم سنگ صبورم
بی‌تو شکسته تاج غرورم
با تو یه چشمه، چشمه‌ی روشن
بی‌تو یه جاده‌م که سوت و کورم

چشمه‌ی اشکم بی‌تو سرابه
خونه‌ی عشقم بی‌تو خراب
شادیا بی‌تو مثل حبابه
سایه‌ی آهه، نقش بر آب

*‌ * *
نمونه‌ی فارسی شده‌ی ترانه‌های مشهور

* * *

رامش: شیون

رامش شیون

یه غروب تو پاییز که دارن مُردم‌و
با یه تختِ رَوُن می‌بَرن از این خونه
جایِ خالیِ من تو چشات می‌مونه
بغضِ تو می‌شکنه روی سنگِ لبات
می‌پیچه تو حیاط شیونِ اون گریه‌هات
اشکِ من تو چشات، دردِ غم تو صدات
لحظه، لحظه‌ی جداییه
روز مرگِ آشناییه

رو سنگِ سینه‌ی من، اسم تو رو می‌کَنن
دستای مُرده‌ی من دنبالِ دستهای تو
انتظار می‌کِشن، انتظار می‌کِشن
موهای من می‌ریزن مثل برگها توی راه
چشمای بسته‌ی من، پشت پلک‌های سیاه
انتظار می‌کِشن، انتظار می‌کِشن
لحظه، لحظه‌ی جداییه
روز مرگِ آشناییه

*‌ * *

نادر نادرپور: کهن دیارا (صدای شاعر) مجموعه ترانه‌ها

کهن دیارا نادر نادر پور

کهن دیارا، دیار یارا! دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گریزم کجا گریزم؟ وگر بمانم کجا بمانم

نه پای رفتن، نه تاب ماندن، چگونه گویم، درخت خشکم
عجب نباشد، اگر تَبرزَن، طمع ببندد در استخوانم

در این جهنم، گُلِ بهشتی، چگونه رویَد، چگونه بویَد
من ای بهاران! ز ابر نیسان، چه بهره گیرم که خود خزانم

به حُکم یزدان، شُکوهِ پیری مرا نشاید، مرا نزیبد
چرا که پنهان، به حرف شیطان، سپرده‌ام دل که نوجوانم

صدای حق را، سکوت باطل، در آن دل شب، چنان فرو کُشت
که تا قیامت، درین مُصیبت، گلو فشارَد، غمِ نهانم

کبوتران را، به گاه رفتن، سر نشستن، به بام من نیست
که تا پیامی، به خط جانان، ز پای آنان، فرو ستانم

سفینه‌ی دل، نشسته در گل، چراغ ساحل، نمی‌درخشد
در این سیاهی، سپیده‌ای کو؟ که چشم حسرت، در او نشانم

اَلا خدایا، گره‌گشایا! به چاره‌جویی، مرا مدد کن
بُوَد که بر خود، دری گشایم، غم درون را، برون کِشانم

چنان سراپا، شب سیه را، به چنگ و دندان، درآورم پوست
که صبح عریان، به خون نشیند، بر آستانم، در آسمانم

کهن دیارا، دیار یارا! به عزم رفتن دل، از تو کندم
ولی جز اینجا، وطن گزیدن، نمی‌توانم نمی‌توانم.

تهران ـ آدینه ۱۹ آبان ماه ۱۳۵۷
نادر نادرپور
از مجموعه اشعار «صبح دروغین»

* * *
یادنامه‌ی «نادر نادرپور» در سایت «راوی حکایت باقی»

* * *

قمرالملوک وزیری: آتش دل (مجموعه ترانه‌ها)

قمرالملوک وزیری آتش دل

آتش دل
شعر: حسین پژمان بختیاری
آهنگ: مرتضی نی‌داوود
خواننده: قمرالملوک وزیری

ادامه خواندن قمرالملوک وزیری: آتش دل (مجموعه ترانه‌ها)

جمشید شیبانی: زندگی خوب است

جمشید شیبانی

جمشید شیبانی از اولین خوانندگان ترانه‌های «نشاط‌انگیز» بود. ترانه‌هایی که بعدها به «پاپ ایرانی» شهرت یافت. او با ترانه‌ای به نام «بی‌تو» با شعر و آهنگی از ساخته‌های نعمت‌ مین‌باشیان و به‌عنوان خواننده شروع به فعالیت کرد. ترانه‌ی بعدی باز در همین سبکِ تازه «دلبر نیکو» نام داشت. این ترانه با نام «زندگی خوب است» هم شناخته می‌شود و در سالهای اخیر خوانندگانی نیز آن را باز خوانی کرده‌اند. گفته شده شعر ترانه را هم جمشید شیبانی سروده است؛ در شناسنامه‌ی ترانه اما شاعر و آهنگساز را نعمت مین‌باشیان نوشته‌اند.
جمشید شیبانی البته دستی نیز در سرودن شعر و ساختن آهنگ داشت. او همچنین در عرصه‌ی سینما از تهیه‌ی اخبار سینمایی و کارگردانی گرفته تا تهیه‌کنندگی و نوشتن فیلمنامه فعال و نامی شناخته‌شده بود. با این‌وجود، آنچه یادآور نام و اوج کارنامه‌ی فعالیت‌های هنری اوست، اجرای ترانه‌ی «سیمین‌بری»‌ است و همین هم خواهد بود.

زندگی خوب است که گیری دلبری نکو
تا فروشی هر دو جهان بر یک تار مو

خنده‌اش عشق است و روح است و جان است
رویش آمیز هر دو جهان است

چون نگاهش یکسو، روی ماهش بر او
تاب سنبل بوی گل دارد این گیسو

یک نگاه یار من می‌بَرد صبر و قرار من
کُند شکار دل و جان من مثال شیر نر

دیدم چشم مستِ یار، روی مهوش نگار
با خود بُرده دل و دینم نموده چنینم

بر دیده‌ی گریانم دلتنگ است آن مه‌رو
دمی جبران کُن با رویش بی‌مهری او

* * *

سیما بینا: عروس گل

سیما بینا عروس گل

عروس گل [+]
شعر: ملک‌الشعرای بهار
آهنگ: غلامحسین درویش‌خان
بازسازی و تنظیم: فریدون ناصری
ترانه‌خوان: سیما بینا

ادامه خواندن سیما بینا: عروس گل

error: Content is protected !!