برای بسیاری از ما نام ترانهی «نماز»، یادآور اجرای آن توسط. دو خوانندهی نامآشناست. یکی «فریدون فروغی»؛ و دیگری با صدایی که بهقول شهیار قنبری ـ سرایندهی شعر ترانهی نماز ـ مثل هیچ صدایی نیست. صدای رامش.
بیژن مفید: قصد جفاها نکنی!
نام «بیژن مفید» گرچه با هنر تئاتر گره خورده است اما او صدایی خوش و طبع شعر هم داشت. ترانههایی که در نمایشنامههای او (شهر قصه، ماه و پلنگ، شاپرکخانم) چه با صدای خودش یا دیگران اجرا شده ـ شعر و ملودی آهنگ ـ همه از ساختههای این هنرمند توانا و با ذوق است.
از یادگارهای ماندگار او اما یکی هم ساختن آهنگی در بیات تُرک است که بعدها با غزلی از سرودههای مولوی توسط خوانندگان مختلف اجرا شد. حالا یکی مثل استاد جلالذوالفنون نام «بیژن مفید» را به عنوان آهنگساز یادآور میشود و بعضیها هم چشم بسته از این واقعیت میگذرند.
البته خوانندگان دیگری هم هستند که این سروده از مولانا را به شکل ترانه یا تصنیف خواندهاند. در جعبه موسیقی این صفحه اما شما نمونههایی را میشنوید که بر اساس آهنگ ساختهی بیژن مفید اجرا شده است.
فهرست مجموعه آثار «بیژن مفید» در این سایت
* * *
نادر نادرپور: کهن دیارا (صدای شاعر) مجموعه ترانهها
کهن دیارا، دیار یارا! دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گریزم کجا گریزم؟ وگر بمانم کجا بمانم
نه پای رفتن، نه تاب ماندن، چگونه گویم، درخت خشکم
عجب نباشد، اگر تَبرزَن، طمع ببندد در استخوانم
در این جهنم، گُلِ بهشتی، چگونه رویَد، چگونه بویَد
من ای بهاران! ز ابر نیسان، چه بهره گیرم که خود خزانم
به حُکم یزدان، شُکوهِ پیری مرا نشاید، مرا نزیبد
چرا که پنهان، به حرف شیطان، سپردهام دل که نوجوانم
صدای حق را، سکوت باطل، در آن دل شب، چنان فرو کُشت
که تا قیامت، درین مُصیبت، گلو فشارَد، غمِ نهانم
کبوتران را، به گاه رفتن، سر نشستن، به بام من نیست
که تا پیامی، به خط جانان، ز پای آنان، فرو ستانم
سفینهی دل، نشسته در گل، چراغ ساحل، نمیدرخشد
در این سیاهی، سپیدهای کو؟ که چشم حسرت، در او نشانم
اَلا خدایا، گرهگشایا! به چارهجویی، مرا مدد کن
بُوَد که بر خود، دری گشایم، غم درون را، برون کِشانم
چنان سراپا، شب سیه را، به چنگ و دندان، درآورم پوست
که صبح عریان، به خون نشیند، بر آستانم، در آسمانم
کهن دیارا، دیار یارا! به عزم رفتن دل، از تو کندم
ولی جز اینجا، وطن گزیدن، نمیتوانم نمیتوانم.
تهران ـ آدینه ۱۹ آبان ماه ۱۳۵۷
نادر نادرپور
از مجموعه اشعار «صبح دروغین»
* * *
یادنامهی «نادر نادرپور» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *
هوشنگ ابتهاج: یادگار خون سرو (مجموعه ترانهها)
در این مجموعه ترتیب قرار گرفتن ترانهها بر اساس حروف الفبا و نام خواننده است.
یادگار خون سرو
دلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد
زمین و آسمان گلرنگ و گلگون
جهان دشت شقایق گشت ازین خون
نگر تا این شب خونین سحر کرد
چه خنجرها که از دلها گذر کرد
ز هر خون دلی سروی قد افراشت
ز هر سروی تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
تهران ـ ۱۹ آبان ۱۳۵۸
از مجموعه «یادگار خون سرو»
* * *
یادنامهی «هوشنگ ابتهاج» (سایه)
* * *
یادی از «برنامه کودک» رادیو ایران (قصههای صبحی)
امروز (۱۷ آبان ماه) سالگشت درگذشت «صبحی» اولین قصهگوی کودکان در رادیو ایران است.
ادامه خواندن یادی از «برنامه کودک» رادیو ایران (قصههای صبحی)
علی تجویدی: نغمهساز آوازهای گوشنواز
نیمهی آبانماه هر سال برابر با سالگشت زادروز «علی تجویدی» ویلوننواز و آهنگساز معاصر است. به این بهانه و تا نگویند که از یاد فراموشانند مجموعهای از ترانههای خاطرهانگیز از ساختههای ماندگار او را بشنوید. یادش شاد و گرامیباد.
از «علی تجویدی» در سایت «راوی حکایت باقی»
● «علی تجویدی» نغمهساز آوازهای گوشنواز
● آثار مشترک «علی تجویدی» و «بیژن ترقی»
● «معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانههای ماندگار
● رقص گیسو «دلکش»، آشفتهحالی «بیژن جزنی»!
● حکایت ترانه «بگو که هستی» (بیژن ترقی ـ دلکش)
● مثلث هنری: علی تجویدی، معینی کرمانشاهی و دلکش
● حکایت ترانه «آزاده» (اولین ترانهی هایده با شعر رهی معیری)
* * *
داریوش رفیعی: به سوی تو (بازخوانی ترانهها)
تصنیف «بهسوی تو»، با سرودهای از «عبدالله الفت» و آهنگی از «مجید وفادار» در دههٔ ۱۳۳۰ ساخته و با صدای «داریوش رفیعی» اجرا شد. پنجاه و چند سال بعد، در سال ۱۳۸۴ این ترانه در تیتراژ سریال تلویزیونی «اولین شب آرامش» (احمد امینی) با صدای «مهران زاهدی» بازخوانی و پخش شد.
حکایت اولین ترانه «گلپایگانی» به روایت «بیژن ترقی»
«. . . شب با آقای پرویز یاحقی و نواب صفا منزل خانم الهه مهمان بودیم. . . من از جایم بلند شدم دستم را گذاشتم روی دوش یکی از رفقام ـ یا آقای صفا بود یا پرویز یاحقی ـ گفتم: «مستِ مستم ساقیا، دستم بگیر!» . . . دو روز بعد تو راهرو ادارهی رادیو سینه به سینه به آقای گلپایگانی برخوردم.»
مست مستم ساقیا! دستم بگیر
تا نیفتادم ز پا دستم بگیر
بر در میخانه با زنجیر عشق
بستهای پای مرا، دستم بگیر
دردمندم، عاشقم، افسردهام
ای به دردم آشنا دستم بگیر
اوفتادم سخت در گرداب عشق
این دم آخر بیا دستم بگیر
من که بر این سینهی چون آینه
میزنم سنگ تو را دستم بگیر
* * *
● حکایت ترانه «صبرم عطا کن» به روایت «بیژن ترقی»
● حکایت ترانه «بهار دلنشین» (بنان) به روایت «بیژن ترقی»
● حکایت ترانه «بگو که هستی» (دلکش) به روایت «بیژن ترقی»
● حکایت ترانه «کعبهٔ دلها» (الهه) به روایت «بیژن ترقی» و «الهه»
● حکایت تصنیف «از خون جوانان وطن» (الهه) به روایت «بیژن ترقی»
* * *
حسن شجاعی: صبر خدا (عجب صبری خدا دارد)
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
همان یک لحظهی اول، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بیوجدان
جهان را با همه زیبایی و زشتی، به روی یکدگر، ویرانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
که در همسایهی صدها گرسنه
چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم
نخستین نعرهی مستانه را خاموش آندم، بر لب پیمانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
که میدیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامهی رنگین
زمین و آسمان را واژگون، مستانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
نه طاعت میپذیرفتم
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده
پاره پاره در کف زاهد نمایان، سبحهی صد دانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
برای خاطر تنها یکی مجنونِ صحرا گردِ بیسامان
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو، آواره و دیوانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
به گِردِ شمعِ سوزانِ دلِ عشاقِ سرگردان
سراپای وجود بیوفا معشوق را، پروانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
به عرش کبریایی، با همه صبر خدایی
تا که میدیدم عزیز نابجایی، ناز بر یک ناروا گردیدهخواری میفروشد؛
گردش این چرخ را وارونه، بیصبرانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
که میدیدم مشوش عارف و عامی
ز برق فتنهی این عِلمِ عالمسوزِ مردمکُش
ـ به جز اندیشهی عشق و وفا ـ
معدوم، هر فکری در این دنیای پر افسانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
چرا من جای او باشم
همین بهتر که او خود جای خود بنشستهو
تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد
وگرنه من به جای او چو بودم
یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
عجب صبری خدا دارد!
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانههای ماندگار
* * *
احمد شاملو: با چشمها (صدای شاعر)
با چشمها
سروده و صدای: احمد شاملو
موسیقی: فریدون شهبازیان