حمیرا: بهار عشق من (گلهای رنگارنگ ۵۱۸)

حمیرا بهار عشق من

بهار عشق من
گلهای رنگارنگ ۵۱۸
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: حمیرا

ای بهار عشق من! بی‌روی تو رنگ خزان دارد بهارم
وای از این بی‌حاصلی، فریاد از این عشقی که من در سینه دارم

اسیر غمت را نمانده دگر
نه شوقِ تماشا، نه ذوقِ سفر
نهالِ امیدم نداده ثمر
غم تو چنانم گرفته به بَر
که از دو جهانم نمانده خبر

اگر تو ندانی، خدای تو داند
که از غمت آمد چه بر سر من
اگر تو نبودی برابر چشمم
خیالِ تو بوده برابر من
نسیم بهشتی، شمیم بهاری
که جان من آری به پیکر من
بیا که بریزی ز ساغر چشمت
شرابِ محبت به ساغر من

مستِ عشق توام
بی‌تو چنگِ دلم نغمه‌ای نسراید
از شکسته‌دلان، ساز خسته‌دلان نغمه کی به در آید

* * *
مثلث هُنری: پرویز یاحقی، بیژن ترقی و حمیرا

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببنید

* * *

الهه: کعبه‌ی دلها

الهه کعبه دلها

کعبه‌ی دلها
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: الهه / مرضیه

چو مجنون گیرم از عاشقان نشانه‌ی کعبه
دلِ بشکسته را می‌بَرم به خانه‌ی کعبه
شکایت می‌بَرم از تو بر خدایِ تو
زآن همه بلایِ تو تا رسد او به دردم
در آن آشفتگی با دلی شکسته‌‌تر
گریه‌ها کُنم‌ که ‌در اشکِ خود غرقه گردم

آنجا اگر اشکی دَوَد بر دیده‌ی غم‌دیده‌ای
سیلی به پا نماید
آنجا اگر آهی کِشد دلداده‌ی افتاده‌ای
دود از فلک برآید

در آن مدهوشی، من از خدا
خواهم تو را عاشق‌ کُند، عاشقِ رسوا
چو در عاشقی دیدی بَلا
رو می‌کُنی آنگه تو بَر کعبه‌ی دلها

چو مجنون گیرم از عاشقان نشانه‌ی کعبه
دلِ بشکسته را می‌بَرم به خانه‌ی کعبه
شکایت می‌بَرم از تو بر خدایِ تو
زآن همه بلایِ تو تا رسد او به دردم
در آن آشفتگی با دلی شکسته‌‌تر
گریه‌ها کُنم‌ که ‌در اشکِ خود غرقه گردم

* * *
حکایت ترانهٔ «کعبهٔ دلها» به روایت «بیژن ترقی»

* * *

الهه: شکایت دل

الهه شکایت دل

شکایت دل
شعر: پرویز یاحقی
آهنگ: بیژن ترقی
خواننده: الهه

به کنارم مانده نمانده
گرد ملال از رخ نفشانده
ای امید دل چرا رفتی؟
به سرای من نرسیده
گریه‌ی شوقم دیده ندیده
دور از أغوشم کجا رفتی؟

بنشسته سر به گریبان
که شنیدم آمده مهمان
چو بدیدم روی تو زیبا
بی‌خبر از جا بپریدم
که به خاک قدم تو سر بیافشانم
بروی چون از برم ای جان
سر به گریبان بنشینم
که نبینم ز تن من چون رود جانم

رفته‌ای و از در بوی عبیر آید
بوی تو چون پیکی سوی اسیر آید
چو آمدی غم ز در خانه برون شد
چو آمدی عشق تو در سینه فزون شد
چو رفتی از در به سرم خانه نگون شد
جانانه‌ی من خندد به دل دیوانه‌ی من
چون رود از خانه‌ی من؟

* * *

داریوش رفیعی: دام بلا

داریوش رفیعی دام بلا

دام بلا
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: مجید وفادار
خواننده: داریوش رفیعی

هر جا که آشنایی دیدم
دام ره بلایی دیدم دل چو به او بستم
ای دل! ز جمع یاران دیدی
آخر چه بی صفایی دیدم از همه بگسستم
گوهر دل ای دیوانه مده به هر بیگانه
شمع محبت ای غافل مَنه بر هر کاشانه
دل‌شکن ما، ساغر دل را در ره بلا شکسته
ساغر رنگین، جام جهان‌بین تا شود رها، شکسته

دل به کس مَده گر می‌خواهی عمر جاودانه
تن مَده بر این گرداب و این بحر بیکرانه
ز صفا نبود تا اثری
دل خود چه دهی بر دگری
به خدا، به خدا در ره ما
این مهر و وفا، شد دام بلا
دگر وفا به دوران پیدا نشود
وفا به قیمت جان پیدا نشود

* * *

عباس مهرپویا: جام چشم

عباس مهرپویا جام چشم

جام چشم
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: عباس مهرپویا
ارکستر: آندره پلاته
خواننده: عباس مهرپویا

● ترانه‌شناسی عباس مهرپویا
● حکایت ترانه‌ی «مرگ قو» به روایت عباس مهرپویا
● حکایت ترانه‌ی «بستر ننگین رقیب» به روایت شهیار قنبری

*‌ * *

مهستی: غوغای مستی (گلهای رنگارنگ ۴۸۴)

مهستی غوغای مستی گلهای رنگارنگ ۴۸۴

غوغای مستی
گلهای رنگارنگ ۴۸۴
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مهستی

شب بود و من سر در گریبان
غوغای مستی بود و هجران
از زندگانی خسته بودم
با گریه پیمان بسته بودم
تا دیده از این مستی گشودم
در کوی تو بنشسته بودم
با گریه پیمان بسته بودم

ز غم تو من رهایی ندارم
که به جز تو آشنایی ندارم
غمت از دل من نرفته برون
کشیده دلم را به دشت جنون
خدایا تو که دل به یارم ندادی
چرا طاقت انتظارم ندادی؟
تو که عشق او در وجودم نهادی
چرا طاقت رنجم ندادی؟
مرا غم هجران نکرده رها
رها نشود دل ز دام بلا
که مهر و وفایی نمانده به دلها
نشان وفایی نمانده به دلها

* * *

error: Content is protected !!