مرضیه: چشم سحر

مرضیه چشم سحر

چشم سحر
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: عباس شاپوری
خواننده: مرضیه

باز شد فصل بهار در هر رهگذار
از شوری شرر افتاده
باز گل آمد به بار، شبنم بی‌قرار
از چشم سحر افتاده
افسونها دیدم از بس
در دام هستی، دگر
پیوندِ الفت بستم با جام مستی
مجنون‌ها دیدم از بس
با خودپرستی، دگر
دل کَندم از قید هستی
آیا با ما روزگار تا ابد بسازد
یا روزی بر ما بتازد؟
در این صورت آدمی تا ندیده سیرت
چرا دین و دل ببازد
زان دمی کاشنای جهان گشتم
اسیر تو نامهربان گشتم
ز هجرت همچون نِی نالان گشتم
زان زمان من جدا ز آشیان گشتم
چو گلزار بی‌باغبان گشتم
چو گنجی در کنجی پنهان گشتم

* * *

الهه: باز آمد (گلهای رنگارنگ ۳۳۷)

الهه باز آمد گلهای رنگارنگ ۳۳۷

باز آمد
گلهای رنگارنگ ۳۳۷
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: جوادمعروفی
خواننده: الهه

باز آمد، باز آمد، گل من به چمن باز آمد
تو ببین که به صد ناز آمد
آتش‌خو، مُشکین‌مو
چون نرگس، خندان‌رو
آن سرو طناز آمد
نوشین‌لب، سیمین‌بر
نگهش به دلم شور افکند
شب من شد از آن مَه روشن
رخسارش، جان‌پرور
چشمانش، افسونگر
رویش خندان چون گلشن

* * *

مرضیه: پیغام من

مرضیه پیغام من

پیغام من
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: مرضیه

کو یاری تا به دیارم برساند؟
پیغامم را به نگارم برساند
کو غمخواری که کنارم بنشیند؟
دلدارم را به کنارم برساند
من هم شدم جدا ز آشیانه
من هم دلم شکسته ای زمانه
من هم به ناله‌های عاشقانه
در این زمانه گشته‌ام فسانه
بی‌خبرم ز جای بی‌نشان تو
بر لبِ من رسیده جان به جانِ تو
هجر تو شد نصیبِ من در این میانه

چه شود کز تو رسد به شکسته‌دلی خبری؟
چه شود گُل فِکند به بد آب و گِلی نظری؟
چو نسیم سحر ز برم بگذر
بگذر که مگر گلی از گِل من بدمد
چو روم به نظر

* * *

عماد رام: شاید تو را دیگر نبینم

عماد رام شاید دیگر تو را نبینم

شاید تو را دیگر نبینم
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: عماد رام
خواننده: عماد رام

در کار دل حیران منم، هر لحظه در طوفان منم
ای نازنینم! شاید تو را دیگر نبینم، دیگر نبینم
لیلای بی سامان تویی ، مجنون سرگردان منم
ای نازنینم! شاید تو را دیگر نبینم، دیگر نبینم
اکنون که از هستی، آهی ندارم
جز دوری از چشمت، راهی ندارم
هر کس تو را بیند، افتد به راهت
دارد هزار افسون، شرم نگاهت
چشمان تو هر لحظه رنگی تازه دارد
عاشق‌کُشی ای نازنین، اندازه دارد

گفتم: وفا، گفتی: خطا کُن
گفتم؛ غمت، گفتی: رها کُن
گفتم: دلم، گفتی: بسوزد
گفتم: خدا، گفتی: صدا کُن
گفتم که: عمر نازنینم را چه گویی؟ گفتی: فدا کُن
گفتم که: در شبهای تاریک جدایی؟ گفتی: دعا کُن

*‌ * *

فرشته: شهر خالی

فرشته شهر خالی

شهر خالی
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: تورج شعبانخانی
تنظیم آهنگ: اریک
خواننده: فرشته

ﺗﻮ ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ، ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﺧﺎﻟﯽ
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﻢ ﺩﺍﺭﻥ ﺭﻧﮓ ﺧﯿﺎﻟﯽ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ همصدا ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺁﺷﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﯾﮕﻪ ﯾﻪ ﻫﻤﺰﺑﻮﻧﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻧﯿﺴﺖ
تو که نیستی من‌و تو خیابون ببننی
تو که نیستی با این دلِ داغون ببینی
ﺑﯽﺗﻮ ﻟﺒﺮﯾﺰﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩﯼ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺯﻣﻮنها
ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﻣﯽﺷﻢ ﺩﻭﺩ ﻭ میرم ﺗﻮ ﺁﺳﻤﻮنها

ﺍﻭﻥ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﻡ ﺗﻮ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﻤﯽﺭﻩ
ﺑﻮﺳﻪﯼ ﺑﯽﺷﺮﻡ ﺗﻮ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﻤﯽﺭﻩ
ﭼﻪ ﮐُﻨﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﯿﺎﻟﻢ
ﭼﻪ ﮐُﻨﻢ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﻣﺤﺎﻟﻢ
ﺗﻮ ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﺧﺎﻟﯽ
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﺩﺍﺭﻥ ﺭﻧﮓ ﺧﯿﺎﻟﯽ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﻫﻢ ﺻﺪﺍ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺁﺷﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﯾﮕﻪ ﯾﻪ ﻫﻤﺰﺑﻮﻧﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻧﯿﺴﺖ

♫  LP Cover  ♫

* * *

پوران: شمع وفا

پوران شمع وفا

شمع وفا
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: عباس شاپوری
خواننده: پوران شاپوری

من شمع وفایم، یک شعله صفایم
سوزان‌تر ز رخ خورشید تابانم
من نور امیدم، من صبح نویدم
مست از شوق وصال روی جانانم
تا چو تو پروانه‌ای به بر دارم
غم دنیا برون ز سر دارم
تو همای بخت منی
ز من ار دل بکنی
ز تو دل بر نکنم

*‌ * *

مرضیه: جام دگر (ای همسفرها)

مرضیه جام دگر

جام دگر
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: همایون خرم
خواننده مرضیه

ای همسفرها! رهگذرها!
زین رفت و آمد‌ها چه ثمر؟
داریم از این هستی چه خبر؟
ما هر چه هستیم، جمله مستیم
همدرد مرغان سحریم
روشن‌بین و صاحب‌نظریم
چه حکایت‌ها به زبان دارم
چه شکایت‌ها ز جهان دارم
تو گر ای بلبل غم گل داری
غم گلشن من به روان دارم
مستم از آن ساغر، پُر کُن جام دیگر
ذکر تو در خانه دل بنشانم
داد دلم ساغر می بستانم
گر چه تو از دیده‌ی ما پنهانی
از غم ما بی‌خبری می‌دانم
مستم از آن ساغر، پُر کُن جام دیگر

من همدرد مُرغان چمنم
سوز دیگر دارد سخنم
بال و پر بسته در قفسی
غوغایی در گلشن فکنم
مستم از آن ساغر که زدم
جام دیگر باید بزنم
(باز مرا شب دوشین بزمکی به پنهانی
از درم درآ مست با جمالِ روحانی
این من و تو ای زاهد، هردو داغدار اما
داغ من بُوَد بر دل، داغ تو به پیشانی)

دست من و جام می
گوش من و نای می
گر از تو ساغر گیرم
شیدایی از سر گیرم
شیدایی از سر گیرم
گر از تو ساغر گیرم
گر شکوه از غم‌هایت نکنم
با درد و سوز هجران چکنم؟
ای دلدار و ای دل‌شکنم، دلدارم!

* * *

عماد رام: بهار من گذشته شاید

عماد رام بهار من گذشته شاید

بهار من گذشته شاید
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: عماد رام
خواننده: عماد رام

چرا تو جلوه‌ساز این بهار من نمی‌شوی
چه بوده آن گناه من که یار من نمی‌شوی
بهار من گذشته شاید؟

شکوفه‌ی جمال تو شکُفته در خیال من
چرا نمی‌کُنی نظر به زردی جمال من
بهار من گذشته شاید؟

تو را چه حاجت نشانه‌ی من؟
تویی که پا نمی‌نهی به خانه‌ی من
چه بهتر آن‌که نشنوی ترانه‌ی من

نه قاصدی که از من آرد
گهی به ‌سوی تو سلامی
نه رهگذاری از تو آرد
برای من گهی پیامی
بهار من گذشته شاید؟

غمت چو کوهی به شانه‌ی من
ولی تو بی‌غم از غم شبانه‌ی من
چو نشنوی فغان عاشقانه‌ی من

خدا تو را از من نگیرد
ندیدم از تو گرچه خیری
به یادِ عُمرِ رفته گریم
کنون که شمعِ بزمِ غیری
بهار من گذشته شاید؟
. . .

♫  LP Cover  ♫

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

error: Content is protected !!