دست تمنا
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیبالله بدیعی
خواننده: رویا
♫ LP Cover ♫
* * *
سیاهی شب
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: حبیبالله بدیعزاده
خواننده: الهه
راه خیال
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیبالله بدیعی
خواننده: مرضیه
نه گذشتنِ زمان
نه بهار و نه خزان
نَبَـرَد از دلِ مَن خیالِ تو
چو عشقِ من تو جاودانی
نکِشم پـا دگر از سرایِ تو
که بر سرم تو سایبانی
راهِ صحرا چون گُزینم
هر گُلِ نرگس ببینم
ناگهان در چشمِ من جلوهگر شود
چشم و نگاهت
وآن همه نازی که من دیدهام در آن
چشمِ سیاهت
هر جا دگر نرگس ببینم
آتش به چشمم گر بچینم
هرجا بدیدم سُنبلی
گفتم که هان! گیسوی تو
بوییدم و بوسیدمش
اما ندیدم بویِ تو
تا در پردهی دل نقش تو زد راهِ خیالم
هر دم گشته فزون عشقِ من و شوقِ وصالم
* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانههای ماندگار
* * *
عشق و مستی
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیبالله بدیعی
خواننده: رویا
مستِ عشقم تا که هستم
آن که بُرد این دل ز دستم
عشق مرا در سینه دارد
سینه مگو، آیینه دارد
آن که در چشم سیاهش
دیدهام راز نگاهش
گرچه بسی دلخسته دارد
تنها به من، دل بسته دارد
تا دلی از عشق او دیوانه دارم
کی نظر بر ساغر و پیمانه دارم
شادی من، مستی من، هستیام باشد از او
گریهی من، خندهی من، مستیام باشد از او
هر زمان بینم پریشان گشته آن آشفتهمو
دل شود آشفتهتر از خرمن گیسوی او
چون ز دستش میبنوشم
سوزد آن می عقل و هوشم
* * *
ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم (۲)
شعر: فرصت شیرازی
ویلون: حبیبالله بدیعی
آواز: علیاکبر گلپایگانی
ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم (۱)
شعر: فرصت شیرازی
ویلون: حبیبالله بدیعی
آواز: علیاکبر گلپایگانی
ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم
پوشیده چه گوییم همینیم که هستیم
زآن باده که در روز ازل قسمت ما شد
پیداست که تا شام ابد سرخوش و مستیم
دوشینه شکستیم به یک توبه دو صد جام
امروز به یک جام دو صد توبه شکستیم
یک باره ز هر سلسله پیوند بریدیم
دل تا که به زنجیر سر زلف تو بستیم
نگذشته ز سر پا به ره عشق نهادیم
برخاسته از جان به غم یار نشستیم
در نقطه ی وحدت سر تسلیم نهادیم
وز دایره ی کثرت موهوم برستیم
* * *
جای تو خالی
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیبالله بدیعی
تنظیم آهنگ: فریدون ناصری
خواننده: مرضیه
بیا ببین چه شعلهها نشسته در وجود من
بیا ببین چه آتشی گرفته تار و پود من
ای شمعِ روشن، جای تو خالی
در خانهی من، جای تو خالی
افتاده در پیمانهی من، نگاه تو ای آشنایِ دل
دارد دل دیوانهی من، بسی گفتُگو با خدایِ دل
به خلوتِ خیالِ من
به بزم شور و حالِ من
در عشق و مستی، تو آشفتهگیسو
لِیلیصفت، مجنونپسندی
گه آتش و گاهی سِپندی
به خلوتِ خیالِ من
به بزم شور و حال من
تنها مهرَبان تویی
عشقِ جاوِدان تویی
* * *
عشق و آرزوها (موج آرزوها ـ آرزوها)
شاعر: اسماعیل نواب صفا
آهنگ: حبیبالله بدیعی
خواننده: مرضیه
از نگهم ریزد موج آرزوها
پیش لبت بستم لب ز گفتگو ها
رمز عاشقی را در نگاه تو خواندهام من
در تو دیدهام نقش همه عشق و آرزوها
ای بنای هستی! جانم را ز چه میکاهی؟
ای امید جانم! از جانم تو چه میخواهی؟
تو بمان! تو بمان! به جانم آتش زدهای
تو مرو !تو مرو! که همچو آتشکدهای
گهی مرا میکِشی، گهی مرا میکُشی
ز عشقِ من بیخبر، به کُشتنم دلخوشی
من به سانِ شمعِ سَحرم
ز هستیم بیخبرم
محو آتشم
شعله میکِشم
نمیکُند یادِ من گر صیادِ من
از فریادِ من او را خبری کو؟
در کُنج قفسش مُشت پَری کو؟
. . .
* * *
شعله سرکش (شاخه گل ۲۸۲)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیبالله بدیعی
خواننده: پوران
الهی اگر عاشق شود
روزی چو من دیوانهاش کُن
چو دیوانه شد، همدرد من
در گوشهی میخانهاش کُن
به غم یارش کُن، گرفتارش کُن
تا ز دل آهی کشد و اشکی بِفِشانَد
تا چو من بر آتش غم، دل را بِنِشانَد
ز نامُرادی باید اکنون سویِ صحرا رو کُنم
به سنگِ خارا نیمهشبها شِکوهها از او کُنم
داده از کف روشنی را
فانوسِ چشمم در جوانی
قصهها گوید نگاهم
با این زبانِ بیزبانی
شُعله در کاشانهام
سر میکشد از آهِ درد آمیزم
روز و شب توفان کُند
دور از رُخش این اشکِ سیل انگیزم
* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانههای ماندگار
* * *