دکلمه و شعر: شهیار قنبری
آهنگ: مهرداد آسمانی
ترانهخوان: گوگوش
برچسب: شهیار قنبری
شهیار قنبری (صدای شاعر) مرا نترسان دوست
شعر و دکلمه: شهیار قنبری
آهنگ: اسفندیار منفردزاده
ترانهخوان: شهیار قنبری
شهیار قنبری: کودکانه (باز آفرینی ۱۳۹۳)
کودکانه (بازآفرینی سال ۱۳۹۳)
شعر، دکلمه، اجرا: شهیار قنبری
موسیقی: اسفندیار منفردزاده
تنظیم آهنگ: اتابک سهیلی
ترانه نماز (مجموعه بازخوانیها)
از قرار رواج بازار «بازخوانی ترانههای معروف و محبوب مردم» [+] فقط در دوبارهخوانی ترانههای قدیمی و خوانندههای نسل قبل نیست؛ در سالهای اخیر ترانههایی از ساختههای مشترک شهیار قنبری و اسفندیار منفردزاده نیز در جای خود رونق این بازار از صدا شدهاند. گرچه این متاع همیشه بر بساطی شایسته و درخور چیده و ارائه نمیشود.
شهیار قنبری: شعلهی کبریت (صدای شاعر) (نگاهنگ)
او به اندازهٔ یک گلدان سبز
و به اندازهٔ یک شعلهٔ کبریت نبود.
* * *
«نه به اندازهی یک شعلهی کبریت» (نوشتاری)
* * *
شهیار قنبری (صدای شاعر) بیبی آبی (مرا ببخش)
بیبی آبی
شعر و دکلمه و آهنگ : شهیار قنبری
تنظیم آهنگ : عبدی یمینی
ترانهخوان : شهیار قنبری
شهیار قنبری: ۱۳ «به دلاوران سیاهکل» (صدای شاعر)
سروده و صدای: شیهاز قنبری
موسیقی: موریس ژار
از: مجموعهٔ یک دهان آواز سرخ
رسولان پرسیدند: «ایمان ما را زیاد کن!»
خداوند پاسخ داد: «اگر شما به اندازهی دانهی خردلی ایمان میداشتید،
میتوانستید به این درخت توت بگویید از ریشه در بیا و در دریا کاشته شو!
پس آنگاه، درخت چنان میکرد که میخواستید.» [کتاب مقدس]
و درختانِ تناور ما رفتند و رفتند تا جنگل شدند.
و از اینروست که از پسِ غیبتشان، جنگل، همیشه تنسرخ است.
سیزده
(به دلاوران سیاهکل)
سیزده هفتهی پیش
سیزده موشِ سیاه
سیزده کفشِ تمامی سوراخ
در علفها دیدند
و چه بیشرمانه
همه را بلعیدند.
فصل سنگینی بود
از خود این بیبرکت میپرسید:
ـ کسی از راه میآید آیا؟
آخرین مرد جوان هم آمد
اولین مردِ جوان با او گفت:
سیزده بار بگو
بیداری
تا بگویم
ـ آری ـ
کولبارت بردار
روی گلبرگِ شقایق بنویس
سیزده بار از نو
میشود با هر دست
رفت
سر وقتِ
درو.
داسها زنگاری
وقت کم، فرصتِ صیقل هم نیست
و هوا بارانیست
تا طلوع فریاد
چند ساعت باقیست!
سیزده بار بگو
در تنم خونِ یهودایی نیست
تا بگویم کافیست
کولبارت بردار
چوبدستت را نیز
و برادر
برخیز.
بیشه از خود پرسید:
ـ پس در این ساکتِ خشک
چشمههایی هم هست
و درخت از ریشه:
ـ عاقبت رود به جنگل پیوست؟
بعد از این سفرهی تو بارانی.
غوک پرسید از مار:
ـ سیزده هفتهی پیش
شیر افیونی جنگل، همهشان را بلعید؟
مار پاسخ در داد:
ـ و چه رندانه
به بیتجربگیشان خندید
غافل اما
که برادرهاشان
اینک
از تپه روان
و به نزدیک سحر
کار او
یکسره سازند آخر.
ـ دستهاشان پُر باد
تا طلوع فریاد!
سیزده هفتهی بعد
سیزده موشِ سیاه
سیزده کفشِ تمامی سوراخ
در علفها دیدند
و چه بیشرمانه
همه را بلعیدند.
اینک
آنجا
آنسو
از خود این بیبرکت میپرسد:
ـ کسی از راه میآید آیا؟
و من، اینجا از تو:
ـ تو، میآیی با ما؟
[درخت بیزمین، دفتر سوم (دلریختگان)، چاپ اول ۱۹۹۱، آمریکا، صفحۀ ۱۷۸ تا ۱۸۱]
* * *
واقعهٔ «سیاهکل» در ترانهها:
جمعه (شهیار قنبری، اسفندیار منفردزاده، فرهاد مهراد)
جنگل: (ایرج جنتیعطائی، بابک بیات، داریوش اقبالی)
* * *
شهیار قنبری (صدای شاعر) هفتهی خاکستری: فرهاد
در تقویم ایرانی، هفت روز هفته، با روز شنبه شروع میشود. در کارنامۀ ترانهسرودههای «شهیار قنبری» اما با «جمعه»، در سال ۱۳۵۰. ترانۀ «هفتۀ خاکستری» سه سال بعد از «جمعه» سروده شده است.
ترانه «کودکانه» (مجموعه بازخوانیها)
از قرار رواج بازار «بازخوانی ترانههای معروف و محبوب مردم» فقط در دوبارهخوانی ترانههای قدیمی و خوانندههای نسل قبل نیست؛ در سالهای اخیر ترانههایی از ساختههای مشترک شهیار قنبری و اسفندیار منفردزاده نیز در جای خود رونق این بازار از صدا شدهاند. گرچه این متاع همیشه بر بساطی شایسته و درخور چیده و ارائه نمیشود.
یادمان اسفندیار منفردزاده (دیگه اشکم واسه من ناز میکُنه)
ترانۀ «دیگه اشکم واسه من ناز میکنه»، اولین تجربۀ ترانهسرایی «شیهار قنبری» و همکاریش با «اسفندیار منفردزاده» است. او در مجموعه ترانهسرودههای خود که با نام «دریا در من»، منتشر شده مینویسد:
ادامه خواندن یادمان اسفندیار منفردزاده (دیگه اشکم واسه من ناز میکُنه)