افسانهی گذشته
شعر: شهرام [علیرضا طبایی]
آهنگ: عطاالله خرم
خواننده: عارف
بعد از این افسانه کمتر گو از بهاران گذشته
ای دریغا برنمیگردد روزگاران گذشته
خاطرات روزگار آشناییها
خفته اکنون در مزار دل
دشت جانم بی بهار آرزوی تو
شد کویری خشک و بیحاصل
آمدی اما چه بیحاصل
کو تا توانی تا به پا خیزم
کو امیدی تا که بیپروا
چون شراری در تو آویزم
آن که میجویی نشانش را
دیگر اکنون مُرده در من
آتش این شور و شیدایی
این زمان افسرده در من
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *