عماد رام: سپید و سیاه

عماد رام سپید و سیاه

سپید و سیاه
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: عماد رام
خواننده: عماد رام

دنیا مثل زندونه، غصه‌هاش فراوونه
برا هرکه عریونه تا ابد زمستونه
با سپید سیاه دو رنگه
با سیاه سپید به جنگه
دل هرکه مهربون شد
سر راش همیشه سنگه
یه دلی می‌خوام چو آهن
بدونه هزار و یه فن
که در این دو روز دنیا
بزنه به دوست و دشمن
دومنم ز غصه چاکه چه کُنم
دل من چو چشمه پاکه چه کُنم
به زمونه گر نشونی ز صفاست
دل من واسش هلاکه چه کُنم

پر و بال کفترا که میرن تو آسمون
شده واز که باز بیان به سراغ لونه‌شون
همه کس اسیر رنگه
همه جا غروب تنگه
افقش چرا سیاهه
اگه آسمون قشنگه
توی هر دلِ شکسته
آرزو جوونه بسته
بوم ناامیدی اما
روی بوم ما نشسته
دومنم ز غصه چاکه چه کنم
دل من چو چشمه پاکه چه کنم
به سرم اگر که مونده هوسی
دل من به زیر خاکه چه کنم

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *
یک ملودی و آهنگ با دو شعر مختلف (مجموعه ترانه‌ها)

* * *

عماد رام: شاید تو را دیگر نبینم

عماد رام شاید دیگر تو را نبینم

شاید تو را دیگر نبینم
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: عماد رام
خواننده: عماد رام

در کار دل حیران منم، هر لحظه در طوفان منم
ای نازنینم! شاید تو را دیگر نبینم، دیگر نبینم
لیلای بی سامان تویی ، مجنون سرگردان منم
ای نازنینم! شاید تو را دیگر نبینم، دیگر نبینم
اکنون که از هستی، آهی ندارم
جز دوری از چشمت، راهی ندارم
هر کس تو را بیند، افتد به راهت
دارد هزار افسون، شرم نگاهت
چشمان تو هر لحظه رنگی تازه دارد
عاشق‌کُشی ای نازنین، اندازه دارد

گفتم: وفا، گفتی: خطا کُن
گفتم؛ غمت، گفتی: رها کُن
گفتم: دلم، گفتی: بسوزد
گفتم: خدا، گفتی: صدا کُن
گفتم که: عمر نازنینم را چه گویی؟ گفتی: فدا کُن
گفتم که: در شبهای تاریک جدایی؟ گفتی: دعا کُن

*‌ * *

عماد رام: بهار من گذشته شاید

عماد رام بهار من گذشته شاید

بهار من گذشته شاید
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: عماد رام
خواننده: عماد رام

چرا تو جلوه‌ساز این بهار من نمی‌شوی
چه بوده آن گناه من که یار من نمی‌شوی
بهار من گذشته شاید؟

شکوفه‌ی جمال تو شکُفته در خیال من
چرا نمی‌کُنی نظر به زردی جمال من
بهار من گذشته شاید؟

تو را چه حاجت نشانه‌ی من؟
تویی که پا نمی‌نهی به خانه‌ی من
چه بهتر آن‌که نشنوی ترانه‌ی من

نه قاصدی که از من آرد
گهی به ‌سوی تو سلامی
نه رهگذاری از تو آرد
برای من گهی پیامی
بهار من گذشته شاید؟

غمت چو کوهی به شانه‌ی من
ولی تو بی‌غم از غم شبانه‌ی من
چو نشنوی فغان عاشقانه‌ی من

خدا تو را از من نگیرد
ندیدم از تو گرچه خیری
به یادِ عُمرِ رفته گریم
کنون که شمعِ بزمِ غیری
بهار من گذشته شاید؟
. . .

♫  LP Cover  ♫

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

جمال وفایی: فریبا

جمال وفایی فریبا

فریبا
شعر: میشا جاودانی
آهنگ: عماد رام
خواننده: جمال وفایی

من فریبا رو می‌خوام
خدا خودش این‌و می‌دونه
این دل دیوونه هر شب
واسه اون آواز می‌خونه
تو فریبایی، همچو گلهایی
بس کُن این رنج و عذابم
بی‌تو در دنیا مونده‌ام تنها
بی‌ثمر همچون سرابم
اون ستاره‌ی شبم تویی تو
مونده اسمش بر لبم تویی تو
اون که واسش در تبم تویی تو
خونه‌ی دل همیشه انتظارت می‌کشه
اگه تو پیشش بیای دیگه تنها نمی‌شه
الهی عشقِ پاکم غبار غم نگیره
دیگه آسمونِ دل، ابر ماتم نگیره
تو اون فریبای منی، نوگل زیبای منی
این‌و می دونی
امید هستی منی، غرور و مستی منی
آفت جونی
(هنوز عشقِ فریبا تو قلبم خونه داره
از اون قهر و ادایش ز چشمم خون می‌باره)

♫  LP Cover  ♫

* * *
مجموعه‌‌ای از نام دختران در ترانه‌های ایرانی

* * *

error: Content is protected !!