دلکش: قصه‌گو

دلکش قصه گو

قصه‌گو
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: هوشنگ سپهری
ویلون: اسدالله ملک
خواننده: دلکش

ای روزگارِ بی‌امان
ای قصه‌گویِ بی‌زبان
چون دایه‌های مهربان
در گوشم افسونی بخوان
شاید شبی خوابم بَرَد
شاید شبی خوابم بَرَد

هستی که آسایش ندارد
موج است و آرامش ندارد
وین بختِ دائم خفته‌ی من
با من سرِ سازش ندارد
می‌خواهم از جان روزگارا
آن مستیِ سنگین که غم را
از قلب بی‌تابم بَرَد
شاید شبی خوابم بَرَد
شاید شبی خوابم بَرَد

برق است و توفان است و گیتی مویِ زنگی
باد است و باران است و من بر تخته سنگی
ای روزگار فتنه‌جو
افسانه‌ای با من بگو
تا پیش از آن روزی که این غم
با اشکِ سوزان دَمادَم
در کامِ سیلابم بَرَد
شاید شبی خوابم بَرَد
شاید شبی خوابم بَرَد
. . .

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

دلکش: تنهایی (اجرای دوم)

دلکش تنهایی اجرای دوم

تنهایی (اجرای اول)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: جواد لشگری
خواننده: دلکش

شب آمد، هجران باز آمد، وای از تنهایی
غم آمد، حرمان باز آمد، وای از تنهایی
عشق آمد، فکر تو آمد، یادِ تو ای مَه
در قلب سوزان باز آمد، وای از تنهایی
سپیده زد، سحر آمد، به سر آمد شب هجرانم
نیامدی تو مَه من، به لبِ من ز غمت جانم
مرغ شب بارد با من اشک غم دامن دامن
تیره‌تر گردی ای شب! چه کُنی آخر با من

ای شبِ هجران که نباشد سحری تو را
آه! ز یار من تو نداری خبری چرا
وای! چه شد آن وفا، آه! چه شد آن صفا
دور از رویت، همچو مویت
سیه کرده روز من، غم خانه‌سوز من

* * *

مرضیه: یاد تو

مرضیه یاد تو

یاد تو
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: مجید وفادار
خواننده: مرضیه

با تو من شِکوه ها دارم از جفای تو
هر جفا هر ستم می کِشم برای تو
راز دل کُجا بَرم!؟ پیش کس چرا بَرم!؟
از تو هر شکایتی کُنم با خدای تو

آه ای گُل ازعهدت چه گویم!؟
بویت از چه گلشن جویم!؟

آه دردِ پنهان با که گویم!؟
راضی‌ام من با رضای تو

آه، یادِ تو هرگز از خاطرم کی رود!؟
رفتی و با تو امید من
هر کجا، همچِنان سایه در پی رود

راز دل کُجا بَرم!؟ پیش کس چرا بَرم!؟
از تو هر شکایتی کُنم با خدای تو

* * *

دلکش: ثمر گلها

دلکش ثمر گلها

ثمر گلها
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: محمد شیرخدایی
خواننده: دلکش

ز نسیم سحر خبر آمد
که سیاهی شب به سر آمد
تو که می‌ز‌ده‌ای، چه نشستی
که سپیده زد و سحر آمد
به سوی بُستان شو

به بساط چمن نظری کُن
که چه تازه‌گُلی بدمیده
که لطافت دانه‌ی شبنم
به طراوت او نرسیده
چو غنچه خندان شو

زآن پیوندِ نوین
کاندر گلها زده شد
بنگر که چه زیبا گُلی آمد به چمن
هر بلبلی از گُلشنی آمد به سخن

ساقی به گردش آور
جام جهان‌نما را
مطرب ترانه‌خوان کُن
ساز طرب‌فزا را
زینت شده گلشن ز مبارک ثمری
دلها شده شادان ز سرور دگری
. . .
. . .

*‌ * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

دلکش: تنهای تنها مانده‌ام

دلکش تنهای تنها مانده ام

تنهای تنها مانده‌ام
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: دلکش

در زیرِ سقفِ آسِمان
در گوشه‌ی این آشیان
چون طایرِ بی‌خانمان
تنهایِ تنها مانده‌ام

هر آتشی روشن شود
دودش به چشمِ من رَوَد
دور از دیار و دودِمان
تنهایِ تنها مانده‌ام

نه آشِنایی، نه دلستانی
نه غمگساری، نه همزبانی
چون رفتگانِ بی‌نشان
تنهایِ تنها مانده‌ام

به یادِ تو این ناله‌ها می‌کُنم من
شکایت ز تو با خُدا می‌کُنم من
چون قطره باران، کز ابر نیسان
افتد به بحری بی‌کران
تنهایِ تنها مانده‌ام

(هرچه گشتیم در این شهر نبود اهلِ دلی
که بداند غمِ دلتنگی و تنهاییِ ما)

چه می‌شد اگر بی‌وفا بودم
بسانِ تو دیر آشِنا بودم
نه دیگر به غم مبتلا بودم
نه شمعی که پروانه‌اش باشم
نه عشقی که دیوانه‌اش باشم
رفتی تو و من در جهان
تنهایِ تنها مانده‌ام

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

دلکش: تا هستم بیا

دلکش تا هستم بیا

تا هستم بیا
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: دلکش

من از کوی تو پا دگر نمی‌کشـم
سویِ دیگران بال و پر نمی‌کشـم
اگر ساقی‌ام مَـه شـود به جایِ تو
من از جامِ او باده سر نمی‌کشـم

در آسِمانِ فکرِ من مهـری، ماهی
ز چهره پرده برفکن گاهی گاهی

تو مرا ز دستِ خود آسان دادی
ز کفِ خود گوهری ارزان دادی
ز تو دل گر برگیرم، به خدا من می‌میرم
تو نباشی اگر، به کُجا بروم به کُجا بروم

تو مرا ز دستِ خود آسان دادی
ز کفِ خود گوهری ارزان دادی
تو که با مِهرم خواندی، ز چه با قهرم راندی
به سرایِ تو من به سر آمده‌ام، به چه پا بروم

ز آن ترسم زمانی تو بیایی که نباشم
آن‌دَم لب ز محبّت بِگُشایی که نباشم
تا هستم بیا، بیا، بیا، بیا
ز وفایت تا سرمستم بیا، بیا، بیا، بیا
به امیدت تا بِنشستم بیا، بیا، بیا، بیا

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

error: Content is protected !!