مرضیه: طاوس

مرضیه طاوس

 

طاوس
در کنار گُلبنی خوشرنگ و بو، طاوس زیبا
با پَر صد رنگِ خود مستانه زد چتری فریبا
از غرورش هرچه من گویم یک از صدها نگفتم
نکته‌ای در وصفِ آن افسونگر رعنا نگفتم

تاج رنگینی به سر داشت
خرمنی گُل جای پَر داشت
در میان سبزه، هر سو
مست و پاورچین گذر داشت
هر زمان بر خود نظر بودش سراپا
نخوتش افزون شد از آن چتر زیبا
بی‌خبر از کار دنیا

من که خود مفتون هر نقش و جمالم
هر زمان پابند یک خواب و خیالم
خوش بُدم گرم تماشا
چو شد ز شور او فزون غرور او
پای زشتش شد هویدا
هرکسی در این جهان،
باشد اسیر زشت و زیبا

چو غنچه بسته شد
پرش شکسته شد
تا بدید آن زشتی پا
هرکسی در این جهان،
باشد اسیر زشت و زیبا

من همان طاوس مستم
چتر خود نگشاده بستم
یک جهان ذوق و هنر هستم
ولی با صد دریغا
سینه‌ایی بی‌کینه دارم
روح چون آیینه دارم
گنج شعر و شور و حالم
این همه نقدینه دارم
جلوه‌ی آن مرغ شیدا، گفته‌ی جان‌پرور من
پایِ آن طاوسِ زیبا، هستیِ رنج‌آور من

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

مرضیه: خدایا طاقتم ده (گلهای رنگارنگ ۴۷۲)

مرضیه ساغرم شکسته ساقی گلهاز رنگارنگ ۴۷۲

خدایا طاقتم ده
(گلهای رنگارنگ ۴۷۲)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: همایون خرم
خواننده: مرضیه
سال اجرا: ۱۳۴۴

خاطرات عمر رفته در نظرگاهم نشسته
در سپهر لاجوردی، آتش آهم نشسته
ای خدای بی‌نصیبان طاقتم ده، طاقتم ده
قبله‌گاه ما غریبان، طاقتم ده، طاقتم ده

ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی

در میان طوفان،
بر موج غم نشسته، منم
در زورق شکسته، منم
ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد
یکباره مُهر غم زده شد
بر سرنوشت آدم

ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی

تو تشنه‌کامم کُشتی
در سراب ناکامی‌ها
ای بلای نافرجامی‌ها
نبُرده لب بر جامی
می‌کِشم به دوش از حسرت
بارِ مستی و بدنامی‌ها

بر موج غم نشسته، منم
در زورق شکسته، منم
ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد
یکباره مُهر غم زده شد
بر سرنوشت آدم

ساغرم شکست ای ساقی
رفته ام ز دست ای ساقی

حکایت از چه کُنم
شکایت از چه کُنم
که خود به دست خود آتش
بر دلِ خون‌شده‌ی نگران زده‌ام

بر موج غم نشسته، منم
در زورق شکسته، منم
ای ناخدای عالم
تا نام من رقم زده شد
یکباره مُهر غم زده شد
بر سرنوشت آدم.

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *
یادنامهٔ «همایون خرم» در سایت «راوی حکایت باقی»

* * *

دلکش: چرا گوشه گرفتی (تنها منشین)

دلکش چرا گوشه گرفتی تنها منشین

چرا گوشه گرفتی (تنها منشین)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: دلکش

ادامه خواندن دلکش: چرا گوشه گرفتی (تنها منشین)

دلکش: سفر کرده (کجا سفر رفتی)

دلکش سفر کرده (کجا سفر رفتی)

سفر کرده (کجا سفر رفتی)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ:‌علی تجویدی
خواننده: دلکش

کجا سفر رفتی
که بی‌خبر رفتی
اشکم را چرا ندیدی
از من دل چرا بریدی
پا از من چرا کشیدی
که پیش چشمم بَرِ دگر رفتی

بیا به بالین‌ام
که جان مسکین‌ام
تابِ غم دگر ندارد
جز بر تو نظر ندارد
جان، بی‌تو  ثمر ندارد
مگر چه کردم که بی‌خبر رفتی؟

چه قصه‌ها تو از وفا گفتی با من
تو بی‌محبتی کنون جانا یا من؟
تو چنان شرر، به خدا ، خبر ز خدا نداری
رَوَد آتش از سرِ آن سَرا که تو پا گذاری
سوز دلم را تو ندانی
آتشِ جانم ننشانی

با غمت درآمیزم
از بلا نپرهیزم
پیش از آن بَرم بنشین
کز میانه برخیزم

رو به تو کردم
به خدا خو به تو کردم
که هم‌آغوش تو باشم
دل به تو بستم
به امیدت بنشستم
که قدح‌نوش تو باشم

چه شود اگر نفس سحر
خبری ز تو آرد
به کسِ دگر نکنم نظر
که دلم نگذارد

رفتی و صبر و قرار مرا بُردی
طاقت این دل زار مرا بُردی

پانویس:
ترانه‌ «سفر کرده» را می‌توان مُکمل یا پیوستی بر ترانه‌ی «بازگشته» دانست. آن ترانه نیز اثر مشترک این سه هنرمند است. [در اینجا بشنوید!]

* * *
LP Cover
* * *

پرتو: عشق خود حاشا مکن (اولین ترانه)

پرتو عشق خود حاشا مکن

عشق خود حاشا مکن [+]
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: پرتو

عشق خود حاشا مکُن
با من چنین سودا مکُن
این امشب‌و فردا مکُن
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید

آتش بزن در سینه سودای هوس را
چون من اگر عاشق شدی بگذر ز دنیا
از عاشقی پروا مکُن
این امشب‌و فـردا مکُن
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید

راضی مشو فریاد من هر شب رود تا آسمان‌ها
راضی مشو نامت فتد در بی‌وفـــایی بر زبان‌ها
اکنون که من هستم وفا کُن
فردایِ بی‌فردا رها کُن
این امشب‌و فردا مکُن

شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید

راضی مشو هر نیمه‌شب از سوز دل آهی برآرَم
راضی مشو بر چهره‌ی مِهر و وفا داغی گُذارم
در عشق من دل با خدا کُن
فردایِ بی فردا رها کُن
این امشب‌و فـردا مکُن
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

شمس: نرگس شیراز

شمس نرگس شیراز

نرگس شیراز
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: شمس

سنبل به چمن با ناز آمد
گل به گلستان باز آمد
در بزم جهان بوی نرگس
از چمن شيراز آمد

مرغ زیبا آمد به سخن
شور دیگر دارد دل من
نوشد هر کس جامی
از دست دل آرامی
گیرد ز جهان کامی

گل چون بیند روی تو را، رخسار دلجوی تو را
جلوه نماید عطر افشانی از سر گیرد
تازه شود گل، عشق و شوری دیگر گیرد
ای خوش آن کس بار دیگر از دست تو ساغر گیرد
ای گل تو چه با نازی، چون نرگس شیرازی

* * *

مرضیه: شراره جاویدان

مرضیه شراراه جاویدان

شراره جاویدان
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: همایون خُرم
خواننده: مرضیه

مهر منی
ماه منی
به دلبری اگر چه جانکاه منی
ز دلبران تويی که دلخواه منی
من شمع وفای توام
روشن به سرای توام
افسانه‌ی عشق و جنون
افسانه‌سرای توام
بينم که چو من تو غزلخوان شده‌ای

عشق است و غمی که پريشان شده‌ای

سخن بگو فدای لبهای تو، من
که با خبر شوم ز دنيای تو، من
به وقت رفتنم بيا تا که شَوَم
دوباره زنده از تماشای تو، من
من شمع وفای توام
روشن به سرای توام
افسانه‌ی عشق و جنون

افسانه‌سرای توام

غم دلم را کسی نداند
حکايتم را کسی نخواند
تو مهربانی کُن
تو همزبانی کُن
که هر که دم زد از وفا ديدم، نشانی از وفا ندارد
دگر کسی ز جمع اين ياران، محبت تو را ندارد
ز عشق خود مرا بسوزان
نه با جفا، به مهربانی
چنان کز آتشم بمانَد
شراره‌های جاوِدانی

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

رویا: رقص پروانه

رویا رقص پروانه

رقص پروانه
شعر: معینی کرمانشاهی
آّهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: رویا

رقص پروانه
شعر: معینی کرمانشاهی
آّهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: رویا

تو، بی‌‌من به کجا بروی؟
من، بی‌‌تو به کجا بروم؟
پروانه به کنار گٔل چو به رقص آید؛ تو مرو!
بوی گٔل به دل‌ عاشق طرب افزاید؛ تو مرو!

تو بیا تا یک امشب برود از جانم تب
تو بیا! امشب تو بیا!
تو مرو تا من دیگر نکُنم یارب، یارب
تو بیا! امشب تو بیا!
پروانه به کنار گٔل چو به رقص آید؛ تو مرو
بوی گٔل به دل‌ عاشق طرب افزاید؛ تو مرو

گٔل اگر نازی دارد، تو که سر تا پا نازی
چه شود نازم بکشی
من اگر بی‌‌همرازم، چه شود با دمسازی
سو‌ی خود بازم بکشی
پروانه به کنار گٔل چو به رقص آید؛ تو مرو
بوی گٔل به دل‌ عاشق طرب افزاید؛ تو مرو

* * *

مرضیه: چه شد که رفتی

مرضیه چه شد که رفتی

چه شد که رفتی
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: همایون خرم
خواننده: مرضیه

رفتی، که هجران آتشی در سینه‌ام ریزد
رفتی، که دود از شعله‌های ناله‌ام خیزد
رفتی، که خوابم روز و شب از دیده بگریزد
به خدای من که نوای من نرسد به گوش تو
نشنیده‌ام سخن وفا ز لبان نوش تو

از من چرا پیمانه بگرفتی تو که بی‌وفا بودی
ای دل تو از روز ازل شاید به غم آشنا بودی
به خدای من که نوای من نرسد به گوش تو
نشنیده‌ام سخن وفا ز لبان نوش تو

تا ناله‌ی سوزان برمی‌خیزد ز ترانه‌ی من
چه بهانه دگر ز جفای تو خوشتر
تا ساز وجودم شور انگیزد به حریم وفا
چه به گوش دلم ز صدای تو خوشتر
به خدای من که نوای من نرسد به گوش تو
نشنیده‌ام سخن وفا ز لبان نوش تو

* * *

رویا: افسانه‌ی عشق

رویا افسانه عشق

افسانهٔ عشق
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: رویا

ای عاشقان، ای باده‌نوشان
ای عارفان، ای پرده‌پوشان
عشق این زمان افسانه گشته
غم ساقی میخانه گشته
دل در تب و من همچنان خاکستری، در کنار آتش نشسته‌ام
شمع‌ام که با افسردگی در پای این شعله‌های سرکش نشسته‌ام

ای آسمان، ای آسمان
ای بی‌‌خبر از تشنگان
ابر تو هم دیگر چرا باران ندارد
برقی زند گاهی‌ ولی‌ طوفان ندارد
دیوانه‌ام، دیوانه‌ام من که عمری دویدم پی‌ عشق و هرگز وفایی ندیدم
من که در بی‌ نیازی، ز دیوانه‌بازی به مجنون رسیدم

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *
از سروده‌های «معینی کرمانشاهی» در این سایت
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

error: Content is protected !!