پرنده
سیاوش کسرایی
صدای شاعر
زمین را سراسر سپیدی گرفت (نگاهنگ)
زمین را سراسر سپیدی گرفت
به هر شاخه، هر شانه، هر بام برف
نشسته به اندوه انبوه دشت
به بیبرگی باغِ ایام، برف
«. . . ترانه «برف» خاطرهای دارد برای خودش. این ترانه در همان سالهای دههٔ شصت کار شده. سالهای جنگ بود و مسئولیتی هم در رادیو داشتم.
یک روز سرد زمستانی، جلسهای با اعضا داشتیم. در آن جلسه به انبوه کارهایی که در مورد جنگ میشد، اشاره کردم و گفتم که از برخی از سمبلها و نمادهای زندگی غافل شدهایم. خواه ناخواه زندگی ادامه دارد. کوه، آفتاب، جنگل، گندم، باران، برف. . . برف . . . همه اینها هستند.
این شد که دو اثر پیشنهاد شد كه یكی هم «برف» بود. با ملودیی که آقای «رضا رضوی» از قبل داشت و شعری که از بین شعرهای موجود انتخاب کردیم، کار ضبط را بدون ارکستر خاصی، شبانه در خانه شروع کردیم.
برف میبارید و هوا خیلی سرد بود. طوری که پس از چند دقیقه «رضوی» گفت هوای این جا خیلی سرد است و نمیشود کار کرد. اینطور شد که مجبور شدم، خودم بروم داخل اتاق فرمان و با همان شال و کلاه مشغول خواندن شدم و همان شب هم کار را روی آنتن فرستادیم.
ساز «برف»، گیتار نیست، سینتیسایزر است. منتها «رضوی» با چنان مهارتی نواخته است که به سختی میتوان صدای آن را از گیتار تشخیص داد. در این سالها، حتی ماهرترین نوازندههای گیتار هم با شنیدن این اثر، ساز برف را گیتار تشخیص دادهاند.
شعر «برف» هم از آقای شهرام صادقی[؟]. . . صداقتی[؟]، یا [؟] متاسفانه آن را هم بهخاطر ندارم.!» [بخشی از مصاحبهٔ «اسفندیار قرهباغی» با «ایسنا» آبان۱۳۸۹)
ببین باز میبارد آرام برف
فریبا و رقصنده و رام برف
عروسانه میآید از آسمان
در این حجله آرام و پدرام برف
زمین را سراسر سپیدی گرفت
به هر شاخه، هر شانه، هر بام برف
نشسته به اندوه انبوه دشت
به بیبرگی باغِ ایام، برف
خزان هم به دامانِ مرگی خزید
کنون فصلِ سردِ سرانجام برف
فرو بسته یک شهر، چشمان خویش
و میبارد آرام آرام برف.
* * *
مهدی اخوانثالث ـ پایانم دیشب (گروه همسفران)
حدود بیست سالی پیش (دقیقا اسفند ماه سال ۱۳۷۴) یادداشت کوتاهی از «مرتضی کاخی» در ماهنامهٔ «دنیای سُخن» (شماره ۶۸، صفحهٔ ۳۵) بهچاپ رسید که خبر از انتشار مجموعهای منتخب از اشعار چاپ شدهٔ «مهدی اخوانثالث» میداد. در آن یادداشت، همچنین به دوستداران شعر «م. امید»، نوید انتشار چند شعر منتشر نشده هم داده شده بود:
شهیار قنبری (صدای شاعر) حرف: گوگوش
شعر و دکلمه: شهیار قنبری
آهنگ: واروژان
خواننده: گوگوش ـ شهیار قنبری
فروغ فرخزاد: دیو شب (برای کامیار)
شعر «دیو شب» را فروغ فرخزاد در دو سالگی کامیار (کامی) سروده و در کتاب اسیر چاپ شده است.
شهیار قنبری (صدای شاعر) نه به اندازهی یک شعلهی کبریت
نه به اندازهٔ یک شعلهٔ کبریت . . .
سروده و صدای: شهیار قنبری
موسیقی زیر صدا: موریس ژار
از: مجموعهٔ یک دهان آواز سُرخ
ادامه خواندن شهیار قنبری (صدای شاعر) نه به اندازهی یک شعلهی کبریت
توی قاب خیس این پنجرهها (نگاهنگ)
به زمین افتاد و فوت کرد!
از درسهای مهم آموزش روزنامهنگاری در عصر جدید یکی هم مبحث تنظیم خبر و سبکهای مختلف آن است که مهمترین آن سبک معروف به «هرم وارونه»است. با نگاهی به مطبوعات شصت سال پیش میتوان دریافت «خبر نویسی» از آن روزگار تا به امروز چه راه درازی را طی کرده است.
سیاوش کسرایی: هوای آفتاب (با صدای بیبی کسرایی)
هوای آفتاب
سرودهای از سیاوش کسرایی
با صدای دخترش: بیبی کسرایی
ادامه خواندن سیاوش کسرایی: هوای آفتاب (با صدای بیبی کسرایی)
نیما یوشیج: برف (مجموعه ترانهها)
برف
زردها بیخود قرمز نشدهاند،
قرمزی رنگ نینداختهست،
بیخودی بردیوار.
صبح پیدا شده از آنطرف کوه «ازاکو» اما،
«وازنا» پیدا نیست.
گرتهی روشنی مُردهی برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشهی هر پنجره بگرفته قرار،
«وازنا» پیدا نیست.
من دلم سخت گرفتهست از این
میهمانخانهی مهمانکُشِ روزش تاریک،
که به جانِ هم نشناخته انداختهست،
چند تن خوابآلود!
چند تن ناهموار!
چند تن ناهشیار!
سال ۱۳۳۴
* * *
آثار «نیما یوشیج» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *