حکایت ترانه «دوستت دارم میدونی» (سوسن)

«سعید دبیری» به عنوان ترانه‌سرا کارنامه‌ی پُر و پیمانی دارد. ترانه‌هایش در کیفیت هم متنوع است. از زمستون [افشین مقدم]، فرنگیس [سیاوش قمیشی]، قلک چشات [سیمین غانم]، پرنده [گوگوش]، تا ترانه‌ی «دوستت دارم» با صدای سوسن که به قول خودش «قافیه مافیه هم نداشت!» داستان چگونگی سرودن این ترانه را از زبان خود او بشنوید.

ادامه خواندن حکایت ترانه «دوستت دارم میدونی» (سوسن)

علی نظری: سوگند

علی نظری سوگند

«قسم به شیر مادرم»‌ اصطلاحی‌ رایج در زبان اهالی جنوب ایران و خاصه خوزستانی‌ها است. بسیاری از ما آن را در ترانه‌ی «سوگند» با صدای زنده‌یاد «علی نظری» شنیده‌ایم. یاد این ترانه‌سرا، آهنگساز و خواننده‌ی مردمی خوش و به‌یاد باد.

[چون من درمانده‌ی عشق تو کس نیست
بیا جانا که عشق من هوس نیست]

سوگند به دلهای شکسته، سوگند به خونِ جگرم
سوگند بر اشک یتیمان، سوگند به شیر مادرم
که عشق تو از دل غمینم هرگز هرگز نرود
که مهرت از سینه‌ی حزینم هرگز هرگز نرود

تو بلای منی، تو دوای منی
به تو و عرض کبریا سوگند
که به مذهبِ عشق تو خدای منی
به خداوندیِ خدا سوگند

خون بگرید الهی هر شب آن‌که ما را ز هم جدا کرد
شمع عمرش بمیرد اکنون که وجود مرا فنا کرد

دلش از غصه خون شود، جانش به لب آید، غمش فزون گردد
آن که قلب بلا کشم را به فراق تو مبتلا کرد.
نغمه‌پراز عاشقانه منم،‌ موج دریای بیکرانه منم
عاقبت بی‌نشانه می‌میرم
در دیار غمت روانه منم، مرد آواره‌ی زمانه
با غمی جاودانه می‌میرم

* * *

سوسن: مخروبه

سوسن مخروبه

مثال مرغکی آواره ای غم
به دشت سینه‌ی من پرگشودی
به سقف کلبه‌ی ویرانه‌ی دل
گرفتی آشیان آنجا غنودی

بگو ای غم! سرایی جز دلِ من
چنین مخروبه آیا دیده بودی!؟
تو که مأوا در این ویرانه کردی
ز صحاحبخانه‌اش پرسیده بودی!؟

نمی‌پرسی ز من پیش از تو ای غم
چه کس در خلوتِ‌ دل آشیان داشت
چه کس بود و چرا رفت؟ و کجا رفت؟
چه جایی بهتر از اینجا نشان داشت!؟

تو می‌دانی که آیا این دلِ‌ من
زمانی چون بهاری باصفا بود
دلی سرمست از شوقِ‌ محبت
دلی آکنده از مهر و وفا بود

مرو ای غم که بی‌تو این دلِ من
چو فانوسی شکسته، سوت و کور است
مرا بی‌همزبان مگذار، مگذر
که با شادی، دلم بس دور دور است

* * *
یادمان «سوسن» به روایت «راوی حکایت باقی»

* * *

سوسن: بازگشت

سوسن بازگشت

بازگشت
شعر: جهانبخش مهموری
آهنگ: فتح‌الله ریاحی
خواننده: سوسن

روی ایوون، توی خونه،
پرستو زده لونه.
خبر میده بهار اومد،
دوباره بوی یار اومد،
ز بختِ روشنم امشب،
نشسته خنده‌ها بر لب.

تو این شادی و عشقم را
دیگه از من نگیر یارب
دیگه هرگز توی سینه
غم هجران نمی‌شینه
که یارم از سفر اومد
که یارم از سفر اومد

* * *
یادمان «سوسن» به روایت «راوی حکایت باقی»

* * *

error: Content is protected !!