گاه در این حکایت و آن روایت به نکتههایی برمیخوری که هم بهجای خود خواندنی هستند و هم به شکل جمعآوری شده و در کنار هم قرار گرفتهشان میتواند موضوع جالبی باشد. اینکه: کی، چه وقت، کجا بود!؟
خاطرهای که «بیژن ترقی» از شنیدن درگذشت «ابوالحسن صبا» و افراد حاضر (از جمله «فروغ فرخزاد») دارد؛ و یا ماجرای ضبط ترانهای که با خبر فوت «روحالله خالقی» مصادف شده و در کتاب خاطرات «پرویز خطیبی» آمده؛ از آندست است.
با دوست شبانهروزیم، جناب «پرویز یاحقی» و مرحوم «داریوش رفعیی»، در منزل دوستی مهمان بودیم که خانم «فروغ فرخزاد» هم در آن جلسه حضور داشت. دوستان در انتظار هنرنمائی پرویز و داریوش بودند که ناگهان کسی از در وارد شد و گفت: «هماکنون از رادیو شنیدم، استاد «ابوالحسن صبا» به رحمت خدا رفت.» سکوتی سنگین و ملالآور، فضا را در بر گرفت و همگان سر در گریبان تفکر و تأثر فرو بردند.
مدتی از این ماجرا نگذشته بود که ناگهان صدای سحرانگیز ویولون پرویز، سکوت را درهم شکست. قطعات پُرشور و غوغا برانگیزی که یاد استاد را زنده میداشت و بر آتش دل دامن میزد. بعد از چندی داریوش سر از گریبان برداشته، با صدای سوخته و پُر طنین خود که حکایتگر تأثرات درونی او بود، شروع به خواندن این شعر کرد:
ای بیتو حرام زندگانی
خود بیتو کدام زندگانی
بی روی خوش تو زنده بودن
مرگ است بهنام زندگانی
. . .
بیژن ترقی، از پشت دیوارهای خاطره (پنجاه سال خاطره در زمینه شعر و موسیقی) انتشارات جاویدان ـ تهران، صفحهٔ ۱۸۷ و ۱۸۸
* * *
[ . . . ]
برای ضبط آهنگ «برف» دو هفته وقت صرف شد. هفتهٔاول فقط نوازندگان بودند که زیر نظر [مرتضی] «حنانه» کار میکردند و در هفتهٔ دوم «پوران» آمد تا با همکاری ارکستر، ترانه را بخواند.
تمرینهای اولیه موفقیتآمیز بود. ساعت حدود ۹ شب بود که در استودیوی بزرگ رادیو (استودیو شمارهٔ هشت) ضبط ترانه شروع شد. پس از پایان، نوار را گذاشتند تا همه بشنوند. همه چیز خوب بود ولی «پوران» از قسمت آخر آوازش راضی به نظر نمیرسید. حنانه که از وسواس پوران برای اجرای کارهای متفاوت اطلاع داشت پذیرفت که ضبط را تجدید کنند.
هنوز بچههای ارکستر جمع و جور نشده بودند که یکی از راه رسید، چیزی در گوش مسئول ضبط گفت و او خودش را به داخل استودیو رساند و با حنانه گفتوگو کرد. من [پرویز خطیبی] از پشت شیشهٔ اتاق فرمان قیافهٔ او را میدیدم اما چون میکروفونها بسته بود نمیتوانستم صدایشان را بشنوم. ناگهان دیدم که حنانه روی صندلی پشت پیانو نشست و سرش را در میان دستهایش گرفت. هنوز کسی نمیدانست چه اتفاقی افتاده است اما پیدا بود که خبر خوشی در کار نیست.
به داخل استودیو رفتم، حنانه سرش را بالا کرد، صورتش از اشکهایش خیس شده بود، نالهای کرد و گفت: «خالقی مُرد . . . او را هم از دست دادیم، پس دیگر کی باقی ماندن؟»
ضبط آن برنامه به احترام درگذشت [روحالله] خالقی، مردی که بر گردن موسیقی ما حق زیادی دارد تعطیل شد. روزها و هفتهها گذشت و تابستان به پائیز و زمستان رسید. یکی از روزها در اتاق کارم نشسته بودم صدای پوران را که از رادیو آهنگ «برف» را میخواند شنیدم. این همان شعر من و آهنگ حنانه بود. یاد شبی افتادم که خبر مرگ خالقی، حنانه را منقلب کرد.
. . .
پرویز خطیبی، خاطراتی از هنرمندان (بهکوشش فیروزه خطیبی)، انتشارات معین ـ تهران، صفحهٔ ۴۹۷ و ۴۹۸
* * *
از «بیژن ترقی» در این سایت:
• مثلث هُنری: پرویز یاحقی، بیژن ترقی و حمیرا
• دل به وجد آرد به گلشن رقص پروانه
از «پرویز خطیبی» در این سایت:
• تاریخچهٔ ترانهٔ «بُردی از یادم» (مجموعه ترانهها)
• ترانهٔ «برف» با صدای پوران (نگاهنگ)
از «پوران» در این سایت:
• تاریخچهٔ ترانهٔ «دیوانگی» (مجموعه ترانهها)
• «زندگی آی زندگی» (مجموعه ترانهها)
• «برف اومد» (نگاهنگ)
از «داریوش رفیعی» در این سایت:
• «شب انتظار» (شب به گلستان تنها منتظرت بودم)
• «شمع شبانه» (من شمعم، شمع شبانه)
• «به سوی تو» (بگو کجایی؟)
• «زهره»
• «گلنار»
از «ابوالحسن صبا» در این سایت:
• زندگی و آثار ابوالحسن صبا (کانون پرورش فکری کودکان ۱۳۵۲)
* * *