قمرالملوک وزیری است. در این عکس ۱۹ سال سن دارد. هفتهای پیش از اجرای اولین کنسرت او در گراندهتل لالهزار که خبرش در شهر پیچیده. میگویند: «فقط این نیست که او «زن» است و آواز میخواند، که از قرار بدون حجاب هم بر صحنه ظاهر خواهد شد.» و پیغامهای تهدید که: «زنهار! که به حکم شرع میکُشیم تو را». سال ۱۳۰۳ است. دورهی سلطنت احمد شاه قاجار است و هنوز یازده سالی مانده به اعلام رسمی کشف حجاب در ایران.
با خود شاید فکر کرده: «امالقرای اسلام است اینجا. شاید هم ریختند و به حکم شرع کُشتند مرا! ولی حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.» پس راهی عکاسخانهی محمدجعفر خادم میشود؛ نرسیده به میدان حسنآباد. میخواهد اگر چنان کردند و کُشته شد؛ این عکس در همین شکل و پوشش از او به یادگار بماند. ساق و ساعدی نمایان، سر و گردنی برافراشته. نگاه و لبخندی رضایتمند و مطمئن. با دستی انگار که پرده به یک سو زده و خود از آن بیرون آمده باشد و با آن دست دیگر که در هوا رها و دو سوی بدن باز شده. شکلی از چلیپا. برای من یادآور این بخش از آن شعر از فروغ فرخزاد که میگفت: «من پشیمان نیستم. من صلیب سرنوشتم را بر فراز تپههای قتلگاه خویش بوسیدم.»
* * *
ماجرای این عکس تاریخی را از زبان علیرضا میرعلنقی ـ پژوهشگر موسیقی ـ بشنوید (برگرفته از فیلم مستند «صدای ماه»)
از قمرالملوک وزیری در این سایت:
● تصنیف «جان من»
● تصنیف «آتش دل»
● تصنیف «قلب مادر»
● تصنیف «مرغ سحر»
● تصنیف «موسم گل»
● تصنیف «زن در جامعه»
● تصنیف «در ملک ایران»
● تصنیف «امان از این دل»
● تصنیف «شاه من، ماه من»
● تصنیف «اکنون که مرا وضع وطن»
● تصنیف «بهار است و هنگام گشت»
● تصنیف «عاشقی محنت بسیار کشید»
● عکسی از «قمر» در پیشواز از مرگ (عکاسخانه محمدجعفر خادم)
* * *
● برنامهی بسیار شنیدنی «رادیو نیست» در معرفی محمدجعفر خادم و پیشینه و جایگاهی که او در تاریخ عکس و عکاسی در ایران و ثبت رویدادهای تاریخی در عصر معاصر دارد را هم [در اینجا بشنوید!]
* * *