در تاریخ موسیقی معاصر ایران تصنیف «عاشقی محنت بسیار کشید» با صدای «قمرالملوک وزیری» اولین ترانهای است که در آن شنوندهی یک روایت داستانی هستیم. این سروده از «ایرج میرزا» اما خود داستانی جالب و خواندنی دارد. حکایتی که از «ونوس» و «آدونیس» در اساطیر یونان باستان سرچشمه میگیرد و به «رود دانوب» در آلمان میریزد و در ایران از «روزنامهی اقدام» سر در میآورد.
پانویس:
● تصنیف «عاشقی محنت بسیار کشید» اولبار با صدای «قمرالملوک وزیری» در سال ۱۳۱۹ با آهنگی از ساختههای «موسیخان معروفی» بر اساس ملودی مازندرانی در دستگاه دشتی اجرا شده بود. زندهیاد دکتر محمدجعفر محجوب در کتاب «دیوان کامل ایرج میرزا» در توضیح این شعر مینویسد:
«متن این قطعه نخست در روزنامهی «اقدام» به مسابقه گذاشته شده بود. اداره روزنامه قصه را از منابع خارجی ترجمه کرده و از شاعران خواسته بود که آن را به نظم آورند. با آنکه شاعرانی نظیر «وحید دستگردی» و «رشید یاسمی» در این مسابقه شرکت جسته بودند؛ ولی «ایرج میرزا» این قطعه را از همه بهتر سرود و برنده شناخته شد. اصل این قصه در بارهی چگونگی نامیده شدن گل «فراموشم مکن» بدین نام بود.
[خلاصهی آن قصهی اروپایی چنین است: عاشق و معشوقی در کنار رود دانوب مشغول تفریح و دلدادگی بودند. ناگهان معشوق، گلی را در رودخانه میبیند و با نگاهش میفهماند که چقدر مشتاق آن دسته گل است. عاشق بدون ملاحظه و ترس از جان، به دل آب میزند، گل را میگیرد و به سوی معشوقش میاندازد و میگوید «فراموشم نکن!»؛ و خود به دیار نیستی میرود، از آن پس، آن گل را «گل فراموشم مکن» می نامند.]
(همچنین در اساطیر یونانی، در پایان قصهی «ونوس و آدونیس» روایتی وجود دارد که به موجب آن از خون «آدونیس» که بر زمین ریخته شد گل «فراموشم مکن» رویید. اما قصهای که ایرج میرزا در بارهی وجه تسمیهی آن به نظم آورده، معروفتر است.)
● در این حکایت منظوم، ایرج میرزا بعضی ضربالمثلها و اصطلاحات را چنان استادانه به کار میبرد که گویی آن اصطلاح از روز نخست برای مقصود وی ساخته شده است. «دسته گل به آب دادن»، «نکویی کردن و در آب انداختن»، «دیدن آب و دل به دریا زدن»، «دست از جان شستن» و نیز «آب از سر گذشتن»، و آخرین بیتی که منظومه بدان پایان مییابد.» [دنیا را آب ببرد، او را خواب برده است.]
برگرفته از مقدمه و توضیحات دکتر محمدجعفر محجوب بر دیوان ایرج میرزا صفحات ۴۲ و ۴۳ [مقدمه] و ۲۶۹ [یادداشتها و توضیحات]
هدیهی عاشق
ایرج میرزا
عاشقی محنتِ بسیار کشید
تا لبِ دجله به معشوقه رسید
نشده از گلِ رویش سیراب
که فلک دستهگلی داد به آب
نازنین چَشم به شَط دوخته بود
فارغ از عاشقِ دلسوخته بود
دید در روی شط آید به شتاب
نوگلی چون گلِ رویش شاداب
گفت: «بَهبَه چه گلِ رعناییست
لایقِ دستِ چو من زیباییست
حیف ازین گل که بَرد آب او را
کُند از منظره نایاب او را»
زین سخن عاشقِ معشوقهپرست
جَست در آب چو ماهی از شست
خوانده بود این مَثَل آن مایهی ناز
که نکویی کُن و در آب انداز
خواست کازاد کُند از بَندش
نام گل بُرد و در آب افکندش
گفت: «رو تا که ز هجرم برهی
نام بیمهری بر من ننهی
مَورِدِ نیکیِ خاصَت کردم
از غمِ خویش خَلاصَت کردم»
باری آن عاشقِ بیچاره چو بَط
دل به دریا زد و افتاد به شَط
دید آبیست فراوان و درست
به نَشاط آمد و دست از جان شُست
دست و پایی زد و گل را بربود
سویِ دلدارش پرتاب نمود
گفت: «کای آفتِ جان سُنبل تو
ما که رفتیم ، بگیر این گلِ تو!
بکُنش زیبِ سَر ای دلبرِ من
یادِ آبی که گذشت از سرِ من»
جز برایِ دلِ من بوش مَکُن
عاشقِ خویش فراموش مَکُن
خود ندانست مگر عاشق ما
که ز خوبان نتوان خواست وفا
عاشقان را همه گر آب بَرَد
خوبرویان همه را خواب بَرَد
دیوان کامل ایرج میرزا. به اهتمام محمدجعفر محجوب، چاپ اول ۱۳۴۲، صفحه ۱۴۹
● به جز شرکت در این طبعآزمایی که در روزنامهی «اقدام» صورت گرفت؛ ایرج میرزا همچنین در مسابقهای که مجلهی ایرانشهر، چاپ برلین برگزار کرده بود ذوق خود را در به نظم در آوردن قصههای غیر ایرانی با در سرودن قطعهی «قلب مادر» نیز آزموده و در آن فراخوان نیز برندهی اول شده بود. از قضا این قطعه را هم قمرالملوک وزیری با آهنگی از ساختههای مرتضی نیداوود خوانده است. (ماجرای آن مسابقه و اجرای این تصنیف را در اینجا بخوانید!)
* * *
از قمرالملوک وزیری در این سایت:
● تصنیف «جان من»
● تصنیف «آتش دل»
● تصنیف «قلب مادر»
● تصنیف «مرغ سحر»
● تصنیف «موسم گل»
● تصنیف «زن در جامعه»
● تصنیف «در ملک ایران»
● تصنیف «امان از این دل»
● تصنیف «شاه من، ماه من»
● تصنیف «اکنون که مرا وضع وطن»
● تصنیف «بهار است و هنگام گشت»
● تصنیف «عاشقی محنت بسیار کشید»
● عکسی از «قمر» در پیشواز از مرگ (عکاسخانه محمدجعفر خادم)
* * *