شاهرخ مسکوب (۱۳۸۴ـ ۱۳۰۲) در تاریخ ادبیات معاصر ایران جایگاهی ارزنده و خاص خود دارد. این منزلت به اعتبار پژوهشهایش در شاهنامه، نوشتن کتاب دو جلدی «روزها در راه» که یادداشتهای روزانهی او با نثری یگانه است؛ و ترجمههاییست که از او به یادگار مانده است.
دسته: نشر و نوشته
طفلک «فروغ» (۷)
«یا تقدیس میکنیم، یا دشنام میدهیم» تیتر گفتوگوی «علی عظیمینژادن» با دکتر «احسان نراقی» است که در شمارهٔ ۳۷ «هفتهنامهٔ نگاه پنجشنبه» چاپ و منتشر شده است.
در یادداشتهایی که برای تکمیل مطلب «طفلک فروغ» جمعآوری کردهام، [+] از جمله نقل قولی هم از ایشان برگرفته از آن نشریه بود با عنوان: «به «فروغ» در بارهٔ روابطش هشدار دادم.» (!) و به این شرح که:
طفلک «فروغ» (۶)
بیش از ده سال پیش توسط یکی از ناشران قدیمی در سوئد کتاب مجعول و مجهولی بهنام «کهرُبا» چاپ و منتشر شد. مجعول! از این بابت که نام افراد در ماجراهایی این رمان «جعلی» است؛ گرچه نشانیهای نویسنده در معرفی آنها سر راست و برای خوانندگان کتاب روشن و گویاست. مجهول! هم، چون نام نویسنده یا نویسندگانش معلوم نیست؛ گرچه حدس و حدیث در بارهٔ آن بسیار است.
طفلک «فروغ» (۵)
«محمد نوری» را بیشتر با ترانهٔ «جان مریم» بهیاد میآوریم. میگفت و نوشتهاند که شعر ساده و صمیمی آن از سرودههای خود اوست. شعر ترانهٔ «در خموشیهای ساحل» را هم بر اساس گفتههای خود او نوشتهاند از «فروغ فرخزاد» است. روایت «محمدعلی سپانلو» از این ترانه اما حکایتی دیگر است.
طفلک «فروغ» (۴)
«اسماعیل نوریعلاء» را بیشتر با عنوان شاعر و منتقد ادبی میشناسیم. در کارنامهٔ فعالیتهای هنری او همچنین کارگردانی دو فیلم بلند در سینمای ایران («مردان سحر» و «مُطرب») وجود دارد. از دیگر فعالیتهای فرهنگی ـ هنری او یکی هم راهاندازی «انتشارات طرفه» بههمراهی «احمدرضا احمدی» و «محمدعلی سپانلو» است.
طفلک «فروغ» (۳)
کتاب «پیر پرنیاناندیش، در صحبت سایه» حاصل نزدیک به شش سال نشست و برخاست، و گفتوگوی «میلاد عظیمی» و «عاطفه طیه» با «هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) است.
طفلک «فروغ» (۲)
«نورالدین سالمی»، پزشک است. در کرج منزل داشته و از دوران نوجوانیاش تعلق خاطری به «احمد شاملو». واسطهٔ خرید خانهای میشود که شاملو سالهای پایانی زندگی خود را در آن گذراند. مناسبات همسایهگری به جای خود، از بابت پزشک بودن هم هر گاه نیازی به فوریتهای پزشکی برای شاملو پیش میآمده، ایشان در دسترس بوده و حاضر به خدمت.
طفلک «فروغ» (۱)
از «سیروس طاهباز» و همسرش «پوران صلحجو» در فرصتی دیگر بیشتر خواهم نوشت. ماجرای شب عروسی این دو نفر اما خود حکایتیست و حاشیههایی داشته که اینجا و آنجا هم روایت شده است و شاید خوانده باشید. دست بر قضا از این شب عروسی چندین عکس وجود دارد که از برکت حضور «فروغ فرخزاد» در آن، به انتشار عمومی هم رسیده است که حتما دیدهاید.
بهروز وثوقی: نخستین عشق (از کتاب زندگینامه)
شاید اگر نه همه، ولی اکثر ما پدیدۀ «نخستین عشق» را در گذشتۀ نوجوانی و جوانیمان به نوعی تجربه کرده باشیم. عشقی که رد خاطرۀ پاک و معصومش هنوز هم در گذر یاد و خاطرات ما باقی مانده. تجربۀ نخستین عشق «بهروز وثوقی» را بهنقل از کتاب زندگینامۀ او بشنوید!
مکالمات دو زاری!
حقالمکالمه تفن در شهر و شمیرانات
به اطلاع کلیه اهالی محترم پایتخت میرساند که حقالمکالمه هر نوبت تلفنهای عمومی در شهر و شمیرانات فقط دو ریال میباشد. خواهشمند است از پرداخت مبلغ اضافه خودداری و متخلفین را به شرکت سهامی تلفن ایران معرفی فرمایند. [روزنامه اطلاعات، دوشنبه، ۵ اسفند ماه ۱۳۳۳]