«محمد نوری» را بیشتر با ترانهٔ «جان مریم» بهیاد میآوریم. میگفت و نوشتهاند که شعر ساده و صمیمی آن از سرودههای خود اوست. شعر ترانهٔ «در خموشیهای ساحل» را هم بر اساس گفتههای خود او نوشتهاند از «فروغ فرخزاد» است. روایت «محمدعلی سپانلو» از این ترانه اما حکایتی دیگر است.
دسته: نشر و نوشته
طفلک «فروغ» (۴)
«اسماعیل نوریعلاء» را بیشتر با عنوان شاعر و منتقد ادبی میشناسیم. در کارنامهٔ فعالیتهای هنری او همچنین کارگردانی دو فیلم بلند در سینمای ایران («مردان سحر» و «مُطرب») وجود دارد. از دیگر فعالیتهای فرهنگی ـ هنری او یکی هم راهاندازی «انتشارات طرفه» بههمراهی «احمدرضا احمدی» و «محمدعلی سپانلو» است.
طفلک «فروغ» (۳)
کتاب «پیر پرنیاناندیش، در صحبت سایه» حاصل نزدیک به شش سال نشست و برخاست، و گفتوگوی «میلاد عظیمی» و «عاطفه طیه» با «هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) است.
طفلک «فروغ» (۲)
«نورالدین سالمی»، پزشک است. در کرج منزل داشته و از دوران نوجوانیاش تعلق خاطری به «احمد شاملو». واسطهٔ خرید خانهای میشود که شاملو سالهای پایانی زندگی خود را در آن گذراند. مناسبات همسایهگری به جای خود، از بابت پزشک بودن هم هر گاه نیازی به فوریتهای پزشکی برای شاملو پیش میآمده، ایشان در دسترس بوده و حاضر به خدمت.
طفلک «فروغ» (۱)
از «سیروس طاهباز» و همسرش «پوران صلحجو» در فرصتی دیگر بیشتر خواهم نوشت. ماجرای شب عروسی این دو نفر اما خود حکایتیست و حاشیههایی داشته که اینجا و آنجا هم روایت شده است و شاید خوانده باشید. دست بر قضا از این شب عروسی چندین عکس وجود دارد که از برکت حضور «فروغ فرخزاد» در آن، به انتشار عمومی هم رسیده است که حتما دیدهاید.
نادر ابراهیمی: بزی که گم شد (نوشتاری)
بُزی که گم شد
نویسنده: نادر ابراهیمی
تصویرگر: یوتا آذرگین
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۵۰
مکالمات دو زاری!
حقالمکالمه تفن در شهر و شمیرانات
به اطلاع کلیه اهالی محترم پایتخت میرساند که حقالمکالمه هر نوبت تلفنهای عمومی در شهر و شمیرانات فقط دو ریال میباشد. خواهشمند است از پرداخت مبلغ اضافه خودداری و متخلفین را به شرکت سهامی تلفن ایران معرفی فرمایند. [روزنامه اطلاعات، دوشنبه، ۵ اسفند ماه ۱۳۳۳]
راز محبوبیت!
اولین نسخهی زنخوان از شاهنامهی فرودسی
در معرفی این حماسهسرای مشهور ایرانی که شهره در جهان نیز هست گمانم چیزی بیشتر از آنچه که همگان میدانند و شما نیز میدانید نتوان نوشت. نامش «ابوالقاسم» بود و در روستای «باژ» از توابع «توس» بهدنیا آمد و سوابقی از ایندست.
آبتنی «مارال» در زلال آبگیر در رمان «کلیدر»
محمود دولتآبادی در یکی از اولین گفتوگوهای خود در بارهٔ چگونگی خلق رمان «کلیدر» میگوید: ادامه خواندن آبتنی «مارال» در زلال آبگیر در رمان «کلیدر»