شهریار: صدای شاعر (کانون پرورش فکری)

شعرهای شهریار صدای شاعر

شعرهای شهریار (با صدای شاعر)
موسیقی متن:   کریم گوگردچی
طراح و نقاش: ابراهیم حقیقی
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۵۲

سرود آبشار

چون خواب نوشین یاد دارم ماهتابی
روشن‌تر از روز سپید کامگاران
. . .
باری به‌تلخی روزگاری می‌گذارم
آوخ ‌از آن نوشین و دلکش روزگاران

* * *
در جستجوی پدر

دلتنگ غروبی خفه بیرون زدم از در
در مُشت گرفته مُچ دست پسرم را
. . .
ناگه پسرم گفت: چه می‌خواهی ازین در؟
گفتم: پسرم، بوی صفای پدرم را

* * *
خواهش دل

پیرم و خواهش دل، خلوت اُنسی که در آنجا
جُز زبان من و گوش دل جانانه نباشـد [+]
. . .
پنبه در گوش مُساعد کُند از روده درازی
چه کُند پیر جهان‌دیده که پُر چانه نباشد

* * *
سرود ساربان

بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند
به گوشم ناله بلبل هزاران داستان خواند
. . .
به پُشت اشتران کُن شهریارا بار مولانا
که شمست مرحبا گویان سُرود ساربان خواند

* * *
با روح صبا

ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
. . .
شهریارا بـه جگر نیش زند تشنگی‌ام
که چرا دور از آن چشمه‌ی پُر نوش شدی

* * *

از «شهریار» در سایت «روای حکایت باقی»
این «شهریار» است که می‌خواند.
● ابتهاج: در غم مادر ـ شهریار:‌ در جستجوی پدر
● ساز سه‌تارِ «شهریار» و رقص پریان در استکان!
علی ای همای رحمت (خط شاعر و تاریخ سرایش)
● خط و امضای «شهریار» برای هوشنگ ابتهاج (سایه)
● آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا (مجموعه ترانه‌ها)
● «شهریار» و لذتِ «شیر و شکر» در آن «کوچه‌ی مأنوس»
«یاد جوانی» (صدای شاعر) با صدا و اجرای «علی نصیریان»
● مصاحبه‌‌ی دکتر صدرالدین الهی با استاد شهریار در اوائل دهه‌ی چهل
● شعرهای «شهریار» با صدای شاعر (کانون پرورش فکری کودکان ۱۳۵۲)
«شهد شعر» (لب) غزلی با صدای شهریار در مصاحبه با صدرالدین الهی

* * *
فهرست آثار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (۱۳۵۷ ـ ۱۳۴۴)

* * *

عهدیه: کار گل زار شود

عهدیه کار گل زار شود

یاد شهیار (کار گل زار شود)
شعر: محمدحسین شهریار
آهنگ: سرور پاکستانی
خواننده: عهدیه

کار گُل زار شود گر تو به گلزار آئی
نرخ یوسف شکند چون تو به بازار آئی

ماه در ابر رود چون تو برآئی لب بام
گُل کم از خار شود چون تو به گلزار آئی

شانه زد زلف جوانان چمن باد بهار
تا تو پیرانه‌سر ای دل به سر کار آئی

ای بُت لشگری ای شاه من و ماه سپاه
سپر انداخته‌ام هرچه به پیکار آئی

روز روشن به‌خود از عشق تو کردم شب تار
به امیدی که توام شمع شب تار آئی

سایه و روشن مهتاب چنانم آشفت
که تو از هر در و دیوار پدیدار آئی

چشم دارم که تو با نرگس خواب‌آلوده
در دل شب به سراغ من بیدار آئی

خرمن طاعت مسجد رود آن روز به باد
که تو از میکده با آتش رخسار آئی

راستی رشته‌ی تسبیح گُسستن دارد
چون تو ترسا بچه با حلقه‌ی زنار آئی

مرده‌ها زنده کُنی گر به صلیب سر زلف
عیسی من به دم مسجد سردار آئی

عمری از جان بپرستم شب بیماری را
گر تو یک‌ شب به پرستاری بیمار آئی

ای که اندیشه‌ات از حال گرفتاران نیست
باری اندیشه از آن کُن که گرفتار آئی

با من این رفته قضا ای دل آزرده‌ی من
که تو آززده‌ی یاران دل‌آزار آئی

با چنین دلکشی ‌ای خاطره‌ی یار قدیم
حیفم آید که تو در خاطر اغیار آئی

لاله از خاک جوانان به‌درآمد که تو هم
شهریارا به سر تُربت شهیار آئی

محمدحسین شهریار

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

عهدیه:‌ مرا ندیده برفتی

عهدیه مرا ندیده برفتی

فغان دل (مرا ندیده برفتی)
شعر: محمدحسین شهریار
آهنگ: سرور پاکستانی
خواننده: عهدیه

مرا ندیده برفتی، ندیده‌ام بگرفتی
برو برو که گرفتارِ خود ندیده برفتی

بیا که با همه دوری، دل از تو وا نگرفتم
برو که با همه یاری مرا ندیده گرفتی

به عرش رفت فغانم چو رفتن تو شنُفتم
تو فارغی که برفتی، فغان من نشنُفتی

به دوستیِ تو نازم که از دیارِ محبت
غریب‌وار سفر کردی و به دوست نگفتی

چرا به یاد تو ای گُل چو عندلیب ننالم
که در بهار جوانی به کامِ دل نشکُفتی

زخسته جانیت ای چشمِ خون‌گریسته پیداست
که از فغانِ دلم دوش تا به صبح نخُفتی

گناه طالع  من بود، رو نهفتنت از من
ولی تو راز دل از رازدارِ خویش نهُفتی

تو شهریار، به سر ریز خاک کوی ندامت
که او برفت و تو خاکِ رهش به دیده نرُفتی

محمدحسین شهریار

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

error: Content is protected !!