جیوان گاسپاریان (نگاهنگ)

امروز (۲۴ آوریل)، مصادف است با سالگرد قتل‌عام ارامنه. در همین صد سال گذشته «نسل‌کُشی» و اقدام به نابود کردن اقوام و آدمها به امر دولتمردان و زورمدارن دنیای سیاست، شاید بیشتر از تمام مواردی‌ست که در طول تاریخ مکتوب آمده است. از آمریکا و آفریقای سیاه بگیر تا اروپای سفید و آسیای میانه. (صحبت از «عیسی» و «موسی» و «محمد» نابجاست ـ قرن «موسی‌چمبه»هاست.) [+]

قطعه آهنگی‌ از ساخته ـ نواخته‌های «جیوان گاسپاریان»، دودوک‌نواز نام‌آشنای ارمنی است و به‌گوش من همواره انگار سنگینی اندوه آن هزاران‌هزار آدمی که در هزاره‌ٔ بیزار ما ندانستند به کدامین گناه کُشته و زار شدند.

* * *

نیما یوشیج: تو را من چشم در راهم (مجموعه ترانه‌ها)

از مشهورترین اشعار نیما یوشیج یکی هم سرودهٔ «تو را من چشم در راهم» است. تقریبا در تمام شعرخوانی‌ از سروده‌های نیما که به بازار آمده است خوانش این شعر وجود دارد. جملهٔ «تو را من چشم در راهم» را بر تابلوهای هشدار به رانندگان در خروجی بزرگراه‌های اغلب شهرهای ایران دیده‌ایم. و شاید حتی بر شیشه و سپر پشت اتوبوس‌های مسافربر‌ و کامیون‌های باربری. از این‌روست که این جمله، و آن شعر برای بسیاری از ما آشنا است.

ادامه خواندن نیما یوشیج: تو را من چشم در راهم (مجموعه ترانه‌ها)

از گوشت سگ حرومترت (تقدیم‌نامه‌های صادق هدایت)

صادق هدایت مجتبی مینوی

زبان طنز و بذله‌های صادق هدایت را از جمله در تقدیم‌نامه‌هایی که بر کتاب‌هایش برای دوستان می‌نوشت می‌توان دید. مثلا «بلندش کن، خیرش را ببینی» [کتاب «اردشیر پاپکان»، برای مصطفی فرزانه]، یا «این معلومات هم سگ‌خور شد از طرف دکتر خانلر خان» [کتاب «ولنگاری» برای پرویز ناتل خانلری]

ادامه خواندن از گوشت سگ حرومترت (تقدیم‌نامه‌های صادق هدایت)

شهیار قنبری (صدای شاعر) نجواها: فرهاد مهراد

شهیار قنبری اسفندیار منفرد زاده

سال پس از فروپاشی. سال درهم ریختگی. سال از هم گسیختگی. سالی که تقریبا هیچ چیز در جای خودش نیست. از هنرمندان گروهی می‌روند، عده‌ای می‌مانند. از مثلث هنری: «اسفندیار منفردزاده ـ شهیار قنبری ـ فرهاد مهراد»، ترانۀ «نجواها» آخرین کار نیمه مانده‌ای است که از دوران همکاری‌ و رفاقت‌شان با هم به‌یادگار می‌ماند.
ادامه خواندن شهیار قنبری (صدای شاعر) نجواها: فرهاد مهراد

احمد شاملو: افق روشن (برای کامیار شاپور)

فروغ فرخزاد پرویز شاپور کامیار شاپور

اعضای خانواده ی «پرویز شاپور»،‌ یکی خودش بود بعد «فروغ» همسرش؛ و «کامیار»، که پسرشان بود. جالب است بدانید «احمد شاملو» چاپ دوم مجموعه شعر «هوای تازه» را به پرویز شاپور تقدیم کرده بود؛ شعر مشهور «مرثیه» را برای فروغ فرخزاد گفته است؛ و «افق روشن» را برای کامیار که آن موقع سه ساله اش بود.

ادامه خواندن احمد شاملو: افق روشن (برای کامیار شاپور)

بر درگاه کوه، در معبر بادها (شاملو ـ فروغ)

فروغ فرخزاد احمد شاملو

در مجموعه عکس‌های «فروغ فرخزاد» چند تایی هم عکس رنگی وجود دارد. یکی از آنها همین تصویری‌ست که «ابراهیم گلستان» از او ثبت کرده است. (موهای «فروغ» در دست باد، با پس‌زمینه‌ای از کوه و تپه‌های سبز.)

ادامه خواندن بر درگاه کوه، در معبر بادها (شاملو ـ فروغ)

نامه‌ «داریوش مهرجویی» به «فروغ فرخزاد»

فروغ فرخزاد داریوش مهرجویی

داریوش مهرجویی کارگردان نام‌آشنای ایرانی در سال ۱۳۴۴ همزمان با تحصیل در رشته‌ی فلسفه در دانشگاه UCLA سردبیری نشریه‌ی «پارس ریویو» [Pars Review] را نیز عهده‌دار بود. در اولین شماره‌ی این نشریه او سروده‌ای از فروغ فرخزاد را ترجمه و به‌چاپ رساند.
نامه‌ای دست‌نویس از داریوش مهرجویی به تاریخ ۵ آوریل ۱۹۶۵ [برابر با ۱۶ فروردین ۱۳۴۴] در دست است که همراه با نسخه‌ای از همان نشریه برای فروغ فرخزاد فرستاده شده است.

ادامه خواندن نامه‌ «داریوش مهرجویی» به «فروغ فرخزاد»

تاریخچه‌‌ی ترانه‌سرود «خون ارغوان‌ها»

از نوای چوپان تا خون ارغوان

همانطور که می‌دانید بر وزن شعر ترانۀ «نوای چوپان» و ملودی آهنگ آن، سال‌ها پیش ترانه‌سرودی ساخته شد که بیشتر در جمع گروهی از زندانیان سیاسی خوانده می‌شد. سرودی که بعدها در مجموعه‌ای با نام «آفتاب‌کاران جنگل» به‌شکل نوار کاست در اوایل انقلاب سال ۱۳۵۷ منتشر شد.

ادامه خواندن تاریخچه‌‌ی ترانه‌سرود «خون ارغوان‌ها»

حکایت کشتی‌گیران ایرانی در کشور سوئد

یادبود کشتی‌گیران و مدعو از طرف باشگاه ورزشی آتن که در تاریخ ۳۳/۸/۲۸ به اتفاق تیمسار محترم دکتر ایزدپناه ریاست محترم سازمان تربیت بدنی ایران برای انجام مسابقات دوستانه به سوئد آمده‌اند. ضمنا موفقیت ورزشکاران دنیا را در کلیه امور خیر خواهانم. مربی: [حبیب‌الله] بلور / وزن هفتم غلامرضا تختی / محمدعلی فردین وزن پنجم کشتی ایران / عباس زندی وزن ششم کشتی ایران / توفیق جهان‌بخت.

ادامه خواندن حکایت کشتی‌گیران ایرانی در کشور سوئد

ابتکار «اطلاعات» در پوشاندن شانه‌های علیاحضرت ملکه!

شما هم شاید این لطیفه‌ی قدیمی را شنیده باشید. می‌گویند: یک ایرانی و خارجی نشسته بودند با هم گپ و لاف می‌زدند. آن‌که خارجی بود گفت: «کاوشگران اخیرا در یکی از بناهای تاریخی کشورمان قطعه‌ی سیمی پیدا کرده‌اند که ثابت می‌کند ما حتی پیش از اختراع آن، صاحب تلفن بوده‌ایم.»
آن‌که ایرانی بود جواب داد: «اتفاقا در کاوشهای اخیری که در تخت‌جمشید قدیمی‌ترین ابنیه‌ی تاریخی کشور ما شده، اصلا هیچ سیمی پیدا نکرده‌اند. این نشان می‌دهد که ما همان‌موقع‌ها صاحب «بی‌سیم» بودیم!»

ادامه خواندن ابتکار «اطلاعات» در پوشاندن شانه‌های علیاحضرت ملکه!

error: Content is protected !!