رامش: سوگلی

رامش سوگلی

سوگلی
کلام: جمشید احمدی‌فر / خواننده: رامش
بر آهنگ: Windows of the east

در قصر طلا،‌ در میان پری‌ها
سوگلی دلربا منم
میِ طرب از لبم برون ریزد
چون به حرم آید شه پریان
افشان کنم گیسوان با دلربایی
می‌رقصند ده کنیزان
چون به رقص آیم، دل می‌ربایم
سکه‌های طلا در رهم ریزد
شاه پریان خیزد از جا
به گل دامن پُر چین من آویزد

* * *
نمونهٔ فارسی‌شدهٔ ترانه‌های مشهور

* * *

پوران: غروب غمگین

پوران غروب غمگین

اشکِ مرا به خنده چاره مکُن
این شبِ من تو بی‌ستاره مکُن
در دلِ این شبِ سیاهم دمد ستاره ز اشکِ بی‌گنه‌ام
بی‌ نگه‌ات سکوتِ سردِ غروبِ عشقی نشسته در نگه‌ام

جز لبِ تو، گل به بهارم نمی‌خندد
جز تو مَهی بر شبِ تارم نمی‌خندد
به سینه دلِ من می‌لرزد ز رنجِ خاموشی
خوشا بر این سوز و سازم در این فراموشی
در دلِ این شبِ سیاهم دمد ستاره ز اشکِ بی‌گنه‌ام
بی‌ نگه‌ات سکوتِ سردِ غروبِ عشقی نشسته در نگه‌ام

آه، اگر کنار چشمه‌ای بنشینی
به چشمه عکس چهر‌ه‌ی خود بینی
محو نازِ نگاهِِ خود شوی، عاشقِ رویِ ماه خود شوی، دلستان بشوی
چون تو دانی چه می‌کشم زغم، مهربانی به جای عشوه‌ها مهربان بشوی

اشکِ مرا به خنده چاره مکُن
این شبِ من تو بی‌ستاره مکُن
در دلِ این شبِ سیاهم دمد ستاره ز اشکِ بی‌گنه‌ام
بی‌ نگه‌ات سکوتِ سردِ غروبِ عشقی نشسته در نگه‌ام

* * *

مرضیه: ناله شبگیر (ای شب)

مرضیه ناله شبگیر ای شب

 

ناله شبگیر (ای شب)
شعر: اسماعیل نواب صفا
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: مرضیه

چون زلف نگاری، ای شب!
بس تیره و تاری، ای شب!
پایان تو نداری، ای شب!
ای شب که چو بختم تاری
چون طالعِ او بیداری
مرموزی و پُر اسراری

تا غرق گناهی، ای شب!
این گونه سیاهی، ای شب!
بر ناله‌ی شبگیر من
هر شب تو گَواهی ای شب!

امشب چو کنارش باشم
یارم شد و یارش باشم
مرو، مرو ای شب!

چَشمم به حبیبم باشد
شادی چو نصیبم باشد
مرو، مرو ای شب!

با من دمساز آمد
بازآمد بازآمد
چون صبح روشن

روزم باشد خُرم
رو پنهان کُن ای غم
از کلبه‌ی من

خوشا عاشق شدن، دیوانه گشتن، بی‌قراری
به دلداری رَسیدن بعد عمری انتظاری
خوشا شب با لب مِی‌گون یاری، میگساری
خوشا با دلبری، افسونگری، شب‌زنده‌داری

* * *

مهستی: بستر غم (گلهای رنگارنگ ۵۴۵)

مهستی بستر غم

بستر غم (گلهای رنگارنگ ۵۴۵)
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: همایون خُرم
خواننده: مهستی

بعد از تو هم در بستر غم می‌توان خفت
بعد از تو هم با دل سخن‌ها می‌توان گفت
بعد از تو هم این سوز هجران
هر گز نمی‌آید به پایان

بی‌تو هم این عشق بی‌فرجام من
شاید که پا بر جا بماند؛ یا نماند
بی‌تو هم دریای بی‌آرام دل
شاید به توفانم کشاند؛ یا براند

من که رسوای دل هستم کی ز غم پروا کُنم
می‌روم عشق و وفا را بعد از این رسوا کُنم
دل به دریا می‌زنم تا که دل دریا کنم

دل کی شود آزاد از این غم
فریاد از این دل، داد از این غم
جز غم چه بود این عشق رسوا
شد هستی‌ام بر باد از این غم

بعد از تو هم در بستر غم می‌توان خفت
بعد از تو هم با دل سخن‌ها می‌توان گفت
بعد از تو هم این سوز هجران
هر گز نمی‌آید به پایان

من که رسوای دل هستم کی ز غم پروا کُنم
می‌روم عشق و وفا را بعد از این رسوا کُنم
دل به دریا می‌زنم تا که دل دریا کنم

*‌ * *
یادنامهٔ «همایون خُرم» در سایت «راوی حکایت باقی»

در رهگذر عمر با «تورج نگهبان»

* * *

عباس مهرپویا ـ شبنم: ساربان

عباس مهرپویا ساربان

ساربان
شعر: سلطانپور / خواننده: عباس مهرپویا
بر آهنگ ترانه: Zigouala – Stelios Kazadzidis

ساربانا، ساربانا، ساربانا!
کاروان می‌نوازد تا جرس‌ها را
ناله‌ام می‌شکافد سنگ صحرا را
ای عابر وادی دیگر، با من بمان تا سحر

ساربانا، ساربانا، ساربانا!
تا سحر دیگر امشب او نمی‌خواند
بسترم چون صدفها بی‌گوهر ماند
با آسمان قصه می‌گویم؛ تا می‌رود آرزویم

*‌ * *

ترانه‌شناسی عباس مهرپویا
● حکایت ترانه‌ی «مرگ قو» به روایت عباس مهرپویا
● حکایت ترانه‌ی «بستر ننگین رقیب» به روایت شهیار قنبری

*‌ * *
نمونه‌ی فارسی شده‌ی ترانه‌های مشهور

* * *

مرضیه: طاوس

مرضیه طاوس

 

طاوس
در کنار گُلبنی خوشرنگ و بو، طاوس زیبا
با پَر صد رنگِ خود مستانه زد چتری فریبا
از غرورش هرچه من گویم یک از صدها نگفتم
نکته‌ای در وصفِ آن افسونگر رعنا نگفتم

تاج رنگینی به سر داشت
خرمنی گُل جای پَر داشت
در میان سبزه، هر سو
مست و پاورچین گذر داشت
هر زمان بر خود نظر بودش سراپا
نخوتش افزون شد از آن چتر زیبا
بی‌خبر از کار دنیا

من که خود مفتون هر نقش و جمالم
هر زمان پابند یک خواب و خیالم
خوش بُدم گرم تماشا
چو شد ز شور او فزون غرور او
پای زشتش شد هویدا
هرکسی در این جهان،
باشد اسیر زشت و زیبا

چو غنچه بسته شد
پرش شکسته شد
تا بدید آن زشتی پا
هرکسی در این جهان،
باشد اسیر زشت و زیبا

من همان طاوس مستم
چتر خود نگشاده بستم
یک جهان ذوق و هنر هستم
ولی با صد دریغا
سینه‌ایی بی‌کینه دارم
روح چون آیینه دارم
گنج شعر و شور و حالم
این همه نقدینه دارم
جلوه‌ی آن مرغ شیدا، گفته‌ی جان‌پرور من
پایِ آن طاوسِ زیبا، هستیِ رنج‌آور من

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

مهر آفاق‌خانم: عروس گل

مهر آفاق خانم عروس گل

عروس گل [+]
شعر: ملک‌الشعرای بهار
آهنگ: غلامحسین درویش‌خان
ترانه‌خوان: مهر آفاق‌خانم

عروس گُل از باد صبا
شده در چمن چهره‌گشا
الا ای صنم بهر خدا
ز پرده تو رُخ به‌در کُن.

دیده کسی هرگز بُوَد پیچه زدن خوی گل؟
پیچه بر افکن تا شود پرده‌نشین روی گل؟
به سوز دل اهل صفا
به عشق و به مهر و به وفا
ای صنم، ز پیچه زدن حذر کُن.

نهان چرا چهر‌ه‌ی دلجوی تو؟
گشاده بِه روی تو و موی تو
ندیده بُوَد چهر پری
نهفته کُند جلوه‌گری
تو چون از پری زیباتری
هر آیینه جلوه سر کُن.

دیده کسی هرگز بُوَد حور و پری در حجاب؟
دیده کسی هرگز بُوَد شمس و قمر با نقاب؟
به سوز دل اهل صفا
به عشق و به مهر و به وفا
ای صنم، ز پیچه زدن حذر کُن.

* * *

ویگن: آسمان آبی

ویگن آسمان آبی

آسمان آبی
کلام: پرویز وکیلی / خواننده: ویگن
بر آهنگ ترانه: I found my love in Portofino

بعد از او دیگر نمی‌خواهم
آفتاب و آسمان را
بعد از او دیگر نمی‌خواهم
چلچراغ کهکشان را
من دیگر بی او نمی‌جویم
در چمن‌ها لاله‌ها را
دیده‌ام دیگر نمی‌جوید
چهره‌های آشنا را
بعد از او هرگز نمی‌آید
خنده بر روی لبانم
می‌گریزم از بر یاران
تا مگر تنها بمانم
دیگر ای آسمان آبی
خسته‌ام زین جستجوها
یاد من کن هر کجا دیدی
آن عروس آرزو را

در باره اصل این ترانه، ترجمه‌ی شعر آن و چند نمونه‌‌ی بازخوانی‌شده. 

* * *
نمونهٔ فارسی‌شدهٔ ترانه‌های مشهور

* * *

ویگن: تنهای تنها (سوگند)

ویگن سوگند

تنهای تنها (سوگند)
شعر: ایرج جنتی‌عطایی
آهنگ: بابک افشار
خواننده: ویگن

بر تو و آن خاطرِ آسوده سوگند
بر تو ای چشم گنه‌آلوده سوگند
بر آن لبخندِ جادویی، بر آن سیمای روشن
کز چشمانِ تو افتاده آتش بر هستیِ من

عمری هر شب در رهگذارت
ماندم چشم‌انتظارت
شاید یک شب بیایی
دردا تنهای تنها
بگذشته بی‌تو شبها
در حسرت و جدایی

عاشقی گُم‌کرده ره، بی آشیانم
مانده بر جا آتشی از کاروانم
زین پس محزون و خاموشم
عشقت خاکسترم کرد
در دستِ بادِ پاییزی
نشکفته، پَرپَرم کرد

عمری هر شب در رهگذارت
ماندم چشم‌انتظارت
شاید یک شب بیایی
دردا تنهای تنها
بگذشته بی‌تو شبها
در حسرت و جدایی

زین پس محزون و خاموشم
عشقت خاکسترم کرد
در دستِ بادِ پاییزی
نشکفته، پَرپَرم کرد

* * *

عارف ـ رامش: شب صحبت

عارف رامش شب صحبت

شب صحبت
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: رضاقلی ملکی
خوانندگان: عارف و رامش

عارف:
ساقی امشب از آن مینا
جامی پُر کُن به‌سلامتِ ما

رامش:
از غم رَستَم،
وز این شادی مستم مستم
که تو یار منی، به کنار منی

عارف:
به دو چشمم پا نهادی، جلوه دادی بر سرایِ من
ز جهان بیگانه گشتم تا تو باشی آشنایِ من

رامش:
دل و دینم شد ز دستم
ز میِ عشق تو مستم
تو گلی، من خارم ای گل
تو بُتی، من بُت‌پرستم
نروم از سرای تو، به دامنت نهاده‌ام سر
که حلقه‌ی زر به دست من کردی

عارف:
نکشم پا ز کویِ تو، به هستی‌ام تو جلوه دادی
که عشق و شادی به همره آوردی

هم‌خوان:
ساقی امشب، از آن مینا
جامی پُر کُن به‌سلامت ما
ساقی‌ امشب از این شادی
رخسارِ ما شده آینه‌ای ز محبتِ ما
چه خوش است و بُوَد شبِ صحبتِ ما

* * *
یادنامه‌ی «سیمین بهبهانی» در این سایت

* * *

error: Content is protected !!