عهدیه: قصه دلها (ترانه فیلم)

عهدیه بی تو هرگز

قصه دلها (بی‌ تو هرگز) [+]
شعر: محمدعلی شیرازی
آهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: عهدیه
ترانه فیلم: روسپی

هرگز، هرگز، هرگز بی‌تو نمی‌خندم
بی‌تو بر دل عشقی هرگز نمی‌بندم

خدا، خدا، خدایا
اگر به کام من جهان نگردانی، جهان بسوزانم
اگر خدا، خدایا مرا بگریانی، من آسمانت را به غم بگریانم
منم که در دل ز نامرادی فسانه‌ها دارم
منم که چون گل شکفته بر لب ترانه‌ها دارم

هرگز، هرگز، هرگز بی‌تو نمی‌خندم
بی‌تو بر دل عشقی هرگز نمی‌بندم

تو بیا فروغ آرزوها، که رنج جستجو را پایان تویی
تو بیا که بی‌تو آه سردم، که بی‌تو موج دردم، درمان تویی
منم که در دل ز نامرادی فسانه‌ها دارم
منم که چون گل شکفته بر لب ترانه‌ها دارم

هرگز، هرگز، هرگز بی‌تو نمی‌خندم
بی‌تو بر دل عشقی هرگز نمی‌بندم

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

حکایت ترانه‌ی «یکی یه پول خروس» (جواد بدیع‌زاده)

جواد بدیع زاده یکی یه پول خروس

 

یکی یک پول خروس
شعر: غلامرضا روحانی
خواننده: جواد بدیع‌زاده

یکی یه پولِ خروس؛ مابا بابا
یکی یه پولِ خروس

از قند و شکر ساخته‌ام جوجه‌خروس
بابا جان! یکی یه پولِ خروس
ماما جان! یکی یه پولِ خروس
آقایان! یکی یه پولِ خروس

به‌به!، به‌به!، به‌به!
به‌به! چه خروسی!
چه قشنگ است و ملوس

بابا جان! یکی یه پولِ خروس
آقایان! یکی یه پولِ خروس
ماما جان! یکی یه پولِ خروس

آفتابه‌ لگن، گلاب‌شکر اوردم
آقایون! صنعت کردم
بابا جون! خدمت کردم
بر فرقُ عروسک زده‌ام پر طاوس

بابا جان! یکی یه پولِ خروس
آقایان! یکی یه پولِ خروس
ماما جان! یکی یه پولِ خروس

وغ‌وغ‌‌ساهاب و النگو و نی‌لبکه
ای بچه‌ی لجوج
ای أجوج مأجوج
دیگر مخور از گرانیِ مرغ افسوس

بابا جان! یکی یه پولِ خروس
آقایان! یکی یه پولِ خروس
ماما جان! یکی یه پولِ خروس

از این‌و از اون، هر چه، سماور بخرم
کوچولو! سماورم دارم
بی‌آتیش جوش‌ش میآرم
کز صنعتِ من مات شود کُلِ نُفوس

بابا جان! یکی یه پولِ خروس
آقایان! یکی یه پولِ خروس
ماما جان! یکی یه پولِ خروس

بدبخت و بیچاره گشتم من از این دوره
بابا! پول تو جیبم ندارم
اسباب تو خونه‌م ندارم
اگه لحاف بخوای، ندارم
اگه تشک بگی، ندارم

نه خونه و نه لونه
حالِ من چه داغونه
زن دارم، ولم کرده
غصه بر دلم کرده
هر که حال من بدونه
یک زن برا من می‌سونه
می‌خوام دوباره داشته باشم تازه عروس
بابا جان! یکی یه پولِ خروس
آقایان! یکی یه پولِ خروس
ماما جان! یکی یه پولِ خروس

بدتر ز همه، امان از دستِ زنم
بیچاره منم
یک داره از صبحی تا شوم غُر می‌زنه
غُرغُر می‌زنه
صبح که میشه،‌ پا میشه
از لحاف جدا میشه
زود میآد جلوم می‌شینه
هی قد و بالام می‌بینه
میگم: جارو! می‌گه: نمی‌تونم.
میگم: پارو! می‌گه: نمی‌تونم
ـ آشپزی بکُن!
ـ نمی‌تونم
ـ پس تو مرد بشو
ـ نمی‌تونم
ـ یا من زن می‌شم
ـ نمی‌تونم
اونوقت همچون و همچین می‌کُنه
زلفاشو پُر چین می‌کُنه
هی غُر و غُر می‌کُنه برام
خودشو نُنُر می‌کُنه برام
وآآآآی! از بس‌که بابا و ننه‌ش اونو کردند لوس
بابا جان! یکی یه پولِ خروس
آقایان! یکی یه پولِ خروس
ماما جان! یکی یه پولِ خروس

ای بچه‌ها امروز به دادم برسید
از دستِ‌ زنم مرا نجاتم بدهید
نه زَر دارم، نه زور دارم
نه سر دارم، نه سور دارم
نه پول دارم، نه زور دارم
نه آش دارم، نه جاش دارم
نه قدرت زندگانی
کبکِ منِ بیچاره شده جوجه خروس
بابا جان! یکی یه پولِ خروس
آقایان! یکی یه پولِ خروس
ماما جان! یکی یه پولِ خروس

* * *

«. . . آن وقتها که ما بچه بودیم، توی کوچه‌ها و محله‌های تهران، دوره‌گردها برای فروش جنس و بارشان داد می‌زدند، آواز می‌خواندند، حالا هر چی بود، توت بود یا شاتوت، زردآلو بود یا زالزالک. یک چیزهایی سر هم می‌کردند، که مثلا «زالکه، زالزالکه، رستمِ زال زال‌زالکه، مالِ باغِ ونکه.» یکی از آن دوره‌گردها، آدم لاغر و درازی بود که ما گلاب‌شکری صداش می‌کردیم. آدمی بود خوش‌صدا و خوش‌سلیقه که همیشه یک طبقِ چوبی گُنده روی سرش بود. طبقی پُر از چیزهای کوچک و رنگ‌وارنگ، سفید و قرمز و آلبالویی، زردِ زعفرانی و سبز نعنایی. به شکل چیزهایی مثل آفتابه، لگن، قوری، ملاقه یا پرنده‌هایی شبیه گنجشک، چلچله، قناری، خروس، که داخل‌شان پُر شربت‌های معطر بود. قیمت هر کدامشان هم به قول خودش «یکی یه پولِ خروس» بود، یعنی یک‌شاهی یا صنار، که می‌شد به اصطلاح صد دینار. وقتی طبق چوبی‌اش را زمین می‌گذاشت ما از بوی هِل و گلاب و نعنا و زعفرانِ‌ آنها مست می‌شدیم، از تماشای آنها سیر نمی‌شدیم. چیزی از او می‌خریدیم یا نمی‌خریدیم، وقتی راه می‌افتاد می‌رفتیم دنبالش، از این کوچه به آن کوچه، از این محله به آن محله، پشتِ‌ هیکلِ‌ دراز و طبقِ‌ روی سرش، می‌رفتیم دنبالِ دادزدن‌ها و آوازهایی که می‌خواند «ای بچه‌ها جوجه خروس آوردم، ملوس و قشنگ، تازه‌عروس آوردم، آفتابه لگن، گلاب‌شکر آوردم، براتون صنعت کردم، خدمت کردم.» و هر چی به‌فکرش می‌رسید به زبان می‌آورد، می‌خواند. از ما کمک می‌خواست که: «ای بچه‌ها امروز به دادم برسید، از دستِ‌ زنم منو نجاتم بدهید، هی قِر و پُر می‌کُنه برام، خودشو نُنُر می‌کُنه برام.» که ما نمی‌فهمیدیم چه می‌گوید. اما وقتی برمی‌گشت به همان کوتافابل یا ترجیع‌بند خودش، با او همصدا می‌شدیم و به اصطلاح پامنبری می‌کردیم که: «باباجون یکی یه پولِ خروس، ماماجون یکی یه پولُ خروس.»
من در آن سالهای کودکی، هر روزم را در دو عالم می‌گذراندم. یک عالمی که در کنار مرحوم پدرم می‌دیدم که ذاکر اهلِ بیت بود، یکی دیگر که در کوچه و محلات می‌گذشت. عالمی که آن‌ قدر دنبال امثال آقای «گلاب‌شکر» می‌رفتم که بیشتر کلمات و لحن و آهنگ صدایش در ذهنِ من حک می‌شد. به‌طوری که سالها بعد هم آنها را به‌یاد می‌آوردم. در خلوت و تنهایی‌ام زمزمه می‌کردم یا در مجلسی که با رفقای جوانی‌ام داشتم برایشان می‌خواندم. که برای همه‌شان آشنا بود و هر وقت که می‌خواندم هر کدامشان جزئیات دیگر به ‌یادشان می‌آمد.
در یکی از همین مجالس بود که [اسماعیل] مهرتاش به فکر افتاد آهنگی روی آن خاطره‌ها و شنیده‌ها تنظیم کند. این‌طوری بود که من و [اسماعیل] مهرتاش با رفیق دیگرمان غلامرضا روحانی روزها نشستیم و کار کردیم. [اسماعیل] مهرتاش تار می‌زد و خاطره‌ای تعریف می‌کرد، من می‌خواندم و خاطره‌ی دیگری یادم می‌آمد، غلامرضا [روحانی] که در روزنامه‌ها شعرهای فکاهی چاپ می‌کرد، همه را روی کاغذ می‌آورد و با ذوق و قریحه‌ای که در شعر و موسیقی داشت چیز دیگری اضافه می‌کرد. محصولِ کارِ ما چیز مفصلی شد که این‌طور شروع می‌شد: «از قند و شکر ساخته‌ام جوجه‌خروس، به‌به! چه خروسی، چه قشنگ است و ملوس.» و همین‌طور ادامه پیدا می‌کرد، می‌رسید به این‌جا که: «وق‌وق صاحاب و النگو و نی‌لبکه، ای بچه لجوج، ای عجوج مجوج» تا الی‌آخر، که بعد از سبک سنگین کردن‌ها و زیر و بالا کردن‌ها، همین شد که می‌شناسید، شد همین «یه پول خروس». . . .»

به نقل از: جواد بدیع‌زاده، برگرفته از کتاب: زنگ موسیقی، مصطفی اسلامیه، نشر نیماژ، چاپ اول، ۱۳۹۵، صفحه‌ی ۳۴ و ۳۵

* * *

از «جواد بدیع‌زاد» در این سایت:
زالزالک
یه پول خروس
ماشین مشدی ممدلی
آلاگارسون (کلفتِ آلاگارسون)
خزان عشق (مجموعه‌ترانه‌ها)

* * *

داریوش رفیعی: به یاد آن گل

داریوش رفیعی به یاد آن گل

به یاد آن گل
شعر: نظام فاطمی
آهنگ: مجید وفادار
خواننده: داریوش رفیعی

گل رفت و گلستان ویران شد
در سینه‌ام از غم طوفان شد
داد از جور زمان
باز سرد و غم‌افزا شد شبها
زد مُهر خموشی بر لبها
مرغ از بیم خزان
این فصلِ محنت‌زا، پنداری آتشها، به گل و به گلستان زد
شد ویران بُستانها، دست غم پیکانها به نشانه دل و جان زد

ای بلبل خاموشی، بی‌رُخ گلها خاموش‌ست نغمه و آوا می‌سوزی
چون من شیدا آتش پنهان بر دل و جان داری
چون آید باز از ره پیک بهاران گل خندد بر رخ یاران شادان کُن
دل به امیدی بهر چه بیم از جور خزان داری

اگر خزان دارد دنیا بیا که دل خُرم سازیم به یاد فروردینش
دلی که می‌سوزد زین غم دهیم ازین پس ای بلبل به یاد گُل تسکینش
روزی که خزان گردد طی شادی به تو می‌بخشد گُل با خنده‌ی شیرینش

* * *

عارف: غریبه (ای خدا حرفی بزن) (ترانه فیلم)

عارف ای خدا حرفی بزن

غریبه (ای خدا حرفی بزن)
شعر: ایرج جنتی‌عطایی
آهنگ: بابک بیات
تنظیم آهنگ: واروژان
خواننده: عارف
ترانه فیلم: غریبه

ای خدا، آه ای خدا، از توی آسمونا
گوش بده به درد من که می‌خوام حرف بزنم
واسه یک روزم شده سکوتم رو بشکنم
ای خدا خودت بگو واسه چی ساختی من‌و
توی این زندون غم چرا انداختی من‌و

چرا هر جا که می‌رم در به روم وا نمی‌شه
چرا هر جا دلی‌یه می‌شکنه مثل شیشه
ای خدا حرفی بزن اگه گوش‌ت با منه
این چیه که قلب‌مو داره آتیش می‌زنه

♫  LP Cover  ♫

* * *
ترانه «غریبه» در «نگاهنگ»

* * *

منوچهر سخایی ـ پوران: شب بیایی سر شب بیایی

منوچهر پوران شب میایی

منوچهر:
شب می‌آیی، سر شب می‌آی،
دم‌صبح می‌آیی، می‌آیی به خوابم
دَم به دَم پَرپَر کُنی صد باغ گل بر رختخوابم
قربون اون تن‌نما، گلشن‌نما پیراهن تو
بوی جان آرد به من هر شب نسیم از گلشن تو

پوران:
کاشکی چون برگ نیلوفر بشم من
با سر انگشت تو پرپر بشم من
قهر مکُن با من غمگین و خسته
دلم از شیشه بوده و شکسته

منوچهر:
اگه تو هم ترکم کُنی مجنون می‌شم من

پوران:
ز دوریت دیوونه و دل‌خون می‌شم من

شب می‌آیی، سر شب می‌آی،
دم‌صبح می‌آیی، می‌آیی به خوابم
دَم به دَم پَرپَر کُنی صد باغ گل بر رختخوابم

منوچهر:
قربون اون تن‌نما، گلشن‌نما پیراهن تو
بوی جان آرد به من هر شب نسیم از گلشن تو

* * *
اجرای همین ترانه با صدای ویگن

* * *

ویگن: قهر

ویگن قهر

قهر
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: پرویز وکیلی
خواننده: ویگن

شب می‌آیی، سر شب می‌آیی،
دم‌صبح می‌آیی، می‌آیی به خوابم
دم به دم افشون کُنی صد شاخ گل تو رختخوابم
قربونِ اون سینه‌ی روشن‌تر از آئینه‌ی تو
الهی سر بر ندارم امشب از رو سینه‌ی تو

قهر نکن با منِ غمگینِ خسته
دلم از شیشه بوده و شکسته
اگه تو هم ترکم کنی مجنون می‌شم من
با این دلِ‌ دیوونه سرگردون می‌شم من
الهی سر بر ندارم امشب از رو سینه‌ی تو
قربونِ اون سینه‌ی روشن‌تر از آئینه‌ی تو

قهر نکن با منِ غمگینِ خسته
دلم از شیشه بوده و شکسته

* * *
نمونه‌ای دیگر از این ترانه با صدای: منوچهر سخایی و پوران

* * *

عهدیه: کار گل زار شود

عهدیه کار گل زار شود

یاد شهیار (کار گل زار شود)
شعر: محمدحسین شهریار
آهنگ: سرور پاکستانی
خواننده: عهدیه

کار گُل زار شود گر تو به گلزار آئی
نرخ یوسف شکند چون تو به بازار آئی

ماه در ابر رود چون تو برآئی لب بام
گُل کم از خار شود چون تو به گلزار آئی

شانه زد زلف جوانان چمن باد بهار
تا تو پیرانه‌سر ای دل به سر کار آئی

ای بُت لشگری ای شاه من و ماه سپاه
سپر انداخته‌ام هرچه به پیکار آئی

روز روشن به‌خود از عشق تو کردم شب تار
به امیدی که توام شمع شب تار آئی

سایه و روشن مهتاب چنانم آشفت
که تو از هر در و دیوار پدیدار آئی

چشم دارم که تو با نرگس خواب‌آلوده
در دل شب به سراغ من بیدار آئی

خرمن طاعت مسجد رود آن روز به باد
که تو از میکده با آتش رخسار آئی

راستی رشته‌ی تسبیح گُسستن دارد
چون تو ترسا بچه با حلقه‌ی زنار آئی

مرده‌ها زنده کُنی گر به صلیب سر زلف
عیسی من به دم مسجد سردار آئی

عمری از جان بپرستم شب بیماری را
گر تو یک‌ شب به پرستاری بیمار آئی

ای که اندیشه‌ات از حال گرفتاران نیست
باری اندیشه از آن کُن که گرفتار آئی

با من این رفته قضا ای دل آزرده‌ی من
که تو آززده‌ی یاران دل‌آزار آئی

با چنین دلکشی ‌ای خاطره‌ی یار قدیم
حیفم آید که تو در خاطر اغیار آئی

لاله از خاک جوانان به‌درآمد که تو هم
شهریارا به سر تُربت شهیار آئی

محمدحسین شهریار

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

عباس مهرپویا: برای همیشه

عباس مهرپویا برای همیشه

برای همیشه
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ و تنظیم: الوارو سباستیان
خواننده: عباس مهرپویا

● ترانه‌شناسی عباس مهرپویا
● حکایت ترانه‌ی «مرگ قو» به روایت عباس مهرپویا
● حکایت ترانه‌ی «بستر ننگین رقیب» به روایت شهیار قنبری

*‌ * *

عارف: بی‌‌تو چکنم!؟

عارف بی تو چکنم

بی‌تو چکنم!؟
کلام: تورج نگهبان / خواننده: عارف
بر آهنگ: علی حسب وداد / عبدالحلیم حافظ

 

سوزد امشب سینه‌ی من، دل چون آیینه‌ی من
ز غم دیرینه‌ی من، زده راهِ‌ جنون دل من به‌خدا
بی‌تو در دنیا چکنم!؟ با دلِ رسوا چکنم!؟
تو بگو تنها چکنم!؟ ز غمت شده خون دل من به‌خدا

اشکِ من شد همرازم، غمِ‌ من شد دمسازم
بی‌تو زین پس ننشیند، بر لبانم آوازم
نَبُوَد ز لبم سخنی
تو بگو، تو بگو، تو بگو تنها چکنم!؟
من به راهت سرگردان، همچو مرغی در توفان
در دلِ‌ کوه و صحرا جویم این گل عشقت را

سوزد امشب سینه‌ی من، دل چون آیینه‌ی من
ز غم دیرینه‌ی من، زده راهِ‌ جنون دل من به‌خدا
بی‌تو در دنیا چکنم!؟ با دلِ رسوا چکنم!؟
تو بگو تنها چکنم!؟ ز غمت شده خون دل من به‌خدا

* * *
در رهگذر عمر با «تورج نگهبان»

* * *
نمونهٔ فارسی‌شدهٔ ترانه‌های مشهور

* * *

رامش: شب ژانویه (ترانه فیلم)

رامش شب ژانویه

شب ژانویه
شعر: محمدعلی شیرازی
آهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: رامش
ترانه فیلم: ماجرای شب ژانویه

خداوندا به مِهر خود
فروزان کُن شبِ‌ عید ما
تویی یارب نوید ما
برافروزان تو امید ما
گذران باشد غم و شادی‌ها
گذرد زشت و گذرد زیبا
ره پاکی رو، گذرد دنیا
گذرد امشب، گذرد فردا
. . .
. . .

«شبی که من کاج شدم» خاطره‌نوشته‌ی طنزی از: هادی خرسندی

* * *

error: Content is protected !!