الهه: وقتی که تو می‌خندی

الهه وقتی که تو می خندی

وقتی که تو می‌خندی
شعر: کریم فکور
آهنگ: مجید وفادار
خواننده: الهه

خندد جهان بر من، قلبم شود روشن
با آن لبِ جان‌پرور، وقتی که تو می‌خندی
دست تو در دستم، چشمت کُند مستم
مستی شود افزونتر، وقتی که تو می‌خندی

شد تازه روانِ‌ من از معجزه‌ی لبخند
این خنده‌ی روح‌افزا آخر کُندم پابند
از قلب من گویی رود رنج و غم دنیا، وقتی که تو می‌خندی
گیتی شود در چشم من زیباتر از رویا، وقی که تو می‌خندی

وقتی که تو می‌خندی توفان عشقت کلبه‌ی دلها به‌هم ریزد
رنج زمانه همچو گردی از میان خیزد
ما را نگاهت درسی از جادو بیاموزد
جان گر بپرهیزد ز عشقت با چه آمیزد؟

* * *

الهه: قصه عشق

الهه قصه عشق

قصهٔ عشق
کلام: کریم فکور | خواننده: الهه
بر آهنگ ترانه: Andy Williams – Love Story

آه من از کجا بیان کُنم این قصه را
که عالمی خبر شود ز عشق ما
من از کُجا بیان کُنم این ماجرا
که دیده را سازد گریان
او نور امید افشانده بر دنیای من
باشد چو ماه روشنگر شبهای من
گر نقش او از پرده‌ی رویای من گردد فنا
دنیای من یابد پایان چون خورشید صبح پاییز
قلب و روحم را سازد لبریز از یک احساس
فریاد از این احساس
دارم آتش در دل پنهان
اشکِ من باشد قصه‌گوی این عشقِ سوزان

♫  LP Cover  ♫

* * *
نمونهٔ فارسی‌شدهٔ ترانه‌های مشهور

* * *

هایده: می‌برد مرا (گلهای رنگارنگ ۵۲۰)

هایده می برد مرا گلهای رنگارنگ ۵۲۰

می‌برد مرا
(گلهای رنگارنگ ۵۲۰)
شعر: رهی معیری
آهنگ:‌ علی تجویدی
خواننده: هایده

همراه خود نسیم می‌برد مرا
یارب چو بوی گل به کجا می‌برد مرا
سوی دیار صبح رود کاروانِ شب
باد فنا به ملک بقا می‌برد مرا
با بال شوق ذره به خورشید می‌رسد
پرواز دل به سوی خدا می‌برد مرا

آن را که جفاخوست نمی‌باید خواست
سنگین‌دل و بدخوست نمی‌باید خواست
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی‌باید خواست

♫  LP Cover  ♫

* * *

داود مقامی: وای وای عمرم سر اومد

داود مقامی ای خدا بهار اومد

وای وای عمرم سر اومد
شعر و آهنگ: سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی

اگه یادش بره که وعده با من داره
وای، وای، وای
اگه دل بیچاره‌مو به دستِ غم بسپاره
وای، وای، وای

ای خدا بهار اومد، گل من نیومد
وای، وای، وای
فصل کِشت و کار اومد، یار من نیومد
وای، وای، وای
دلِ من شکسته، طاقت نداره والا

اگه پیغوم بده دیگه دوستم نداره
وای، وای، وای
که دیگه ناله‌هام براش اثر نداره
وای، وای، وای

ای خدا بهار اومد، گل من نیومد
وای، وای، وای
فصل کِشت و کار اومد، یار من نیومد
وای، وای، وای
دلِ من شکسته، طاقت نداره والا

می دونم یار من خبر نداره
که قلب من براش چه بی‌قراره
چشم من مونده بر ره جدایی
آخه انتظارم اندازه داره

ای خدا بهار اومد، گل من نیومد
وای، وای، وای
فصل کِشت و کار اومد، یار من نیومد
وای، وای، وای
دلِ من شکسته، طاقت نداره والا

دلم امشب اونو بهونه کرده
انتظارش منو دیوونه کرده
اگه یادش بره قولی که داده
نمی‌دونم دیگه کی بر می‌گرده
اگه یادش بره قولی که داده

ای خدا بهار اومد، گل من نیومد
وای، وای، وای
فصل کِشت و کار اومد، یار من نیومد
وای، وای، وای
دلِ من شکسته، طاقت نداره والا

♫  LP Cover  ♫

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *

داریوش، اونیک، کیوان، ماسیس: غم عشقت منو داغون می‌کنه

غم عشقت منو داغون می کنه

غم عشقت منو داغون می‌کنه
شعر: مینا اسدی
آهنگ: پرویز مقصدی
خوانندگان: داریوش، اونیک، کیوان، ماسیس

یاد اون روزهای خوب، یاد اون روز های شاد
یاد اون روزهای روشن دلم رو خون می‌کُنه

غم عشقت منو داغون می‌کُنه
غم عشقت منو داغون می‌کُنه

حالا که عاشق اون چشما شدم
برای خاطر تو رسوا شدم
از دلت عشقم‌و بیرون می‌کُنی
دلم رو خون می‌کُنی
دلم رو خون می‌کُنی

یاد اون روزهای خوب، یاد اون روز های شاد
یاد اون روزهای روشن دلم رو خون می‌کُنه
غم عشقت منو داغون می‌کُنه
غم عشقت منو داغون می‌کُنه

تو برام دونه پاشیدی تا که من
چشمام رو بستم‌و رام تو شدم
حالا که کفتر بام تو شدم
دلم رو خون می‌کُنی
دلم رو خون می‌کُنی

♫  LP Cover  ♫

* * *
«مینا اسدی» (شاعر) و ترانه‌های او

* * *

ناصر مسعودی: بی‌من مرو

ناصر مسعودی بی من مرو

بی‌من مرو
شعر فارسی: کریم فکور
شعر گیلکی: تیمور گرگین
آهنگ و خواننده: ناصر مسعودی

راهِ  صحرا مرو  در دل شبِ سیاه
مرا با خود ببر تا شوم دلیلِ راه
شب بُوَد؛ پیچ و خم کوه و کتل پُر خطر
بی‌خطر باشد اگر با تو شوم همسفر
چون من ای فتنه، نگهبانِ توام تا سحر

نازنین یار من! بشنو از دل سخن
مرو! بی‌من مرو! دل به دریا مزن
من که سودا زده‌ی چشم سیاه توام
مشعلم در دلِ شب بر سر راه توام

* * *

داود مقامی: گریه چه حاصل

داود مقامی گریه چه حاصل

گریه چه حاصل
آهنگ و شعر:‌ سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی

حیف از آن نغمه‌هایی که برات سرودم
حیف از آن شکوه‌هایی که ز غم نمودم
وه چه شبها که در کوی تو نامهربون
شاهد ظلم و جور و ستم تو بودم
از چه به ناگه ز من بُریدی
از من غمگین مگر چه دیدی
همچو خیال از برم گذشتی
دو چشم خونبار من ندیدی

وه که چه شبها در انتظارت
چشم و دلم بوده بیقرارت
خنده زدی عشوه‌کنان دلم ربودی
یک دو شبی هم به کنار من تو بودی
درد و دریغا که به من وفا نکردی
رفتی و در بَر رقیبم آرمیدی
گریه چه حاصل ای دل غافل
که او به ناگه رفت و نیومد

یادت میاد که وقتی عزم سفر می‌کردی
می‌گفتی میری اما دوباره بر می‌گردی
دل خوشه از وعدهایت که بیایی
چشم من خیره بر ره جدایی
مانده ای بی وفا بگو کجایی
گریه چه حاصل ای دل غافل
که او به ناگه رفت و نیومد

♫  LP Cover  ♫

* * *
ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *

دلکش: سفر کرده (کجا سفر رفتی)

دلکش سفر کرده (کجا سفر رفتی)

سفر کرده (کجا سفر رفتی)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ:‌علی تجویدی
خواننده: دلکش

کجا سفر رفتی
که بی‌خبر رفتی
اشکم را چرا ندیدی
از من دل چرا بریدی
پا از من چرا کشیدی
که پیش چشمم بَرِ دگر رفتی

بیا به بالین‌ام
که جان مسکین‌ام
تابِ غم دگر ندارد
جز بر تو نظر ندارد
جان، بی‌تو  ثمر ندارد
مگر چه کردم که بی‌خبر رفتی؟

چه قصه‌ها تو از وفا گفتی با من
تو بی‌محبتی کنون جانا یا من؟
تو چنان شرر، به خدا ، خبر ز خدا نداری
رَوَد آتش از سرِ آن سَرا که تو پا گذاری
سوز دلم را تو ندانی
آتشِ جانم ننشانی

با غمت درآمیزم
از بلا نپرهیزم
پیش از آن بَرم بنشین
کز میانه برخیزم

رو به تو کردم
به خدا خو به تو کردم
که هم‌آغوش تو باشم
دل به تو بستم
به امیدت بنشستم
که قدح‌نوش تو باشم

چه شود اگر نفس سحر
خبری ز تو آرد
به کسِ دگر نکنم نظر
که دلم نگذارد

رفتی و صبر و قرار مرا بُردی
طاقت این دل زار مرا بُردی

پانویس:
ترانه‌ «سفر کرده» را می‌توان مُکمل یا پیوستی بر ترانه‌ی «بازگشته» دانست. آن ترانه نیز اثر مشترک این سه هنرمند است. [در اینجا بشنوید!]

* * *
LP Cover
* * *

رویا: چرا چرا خدایا (گلهای رنگارنگ ۴۶۳)

رویا چرا چرا خدایا

چرا، چرا خدایا
(گلهای رنگارنگ ۴۶۳)
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: رویا

غافلی ز کارم چرا، چرا، چرا خدایا
جز تو کس ندارم رها مکن مرا خدایا

نه انتظار آرزو، نه عشق و آشنایی
وجودِ من گرفته خو به محنتِ جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده

غافلی ز کارم چرا، چرا، چرا خدایا
جز تو کس ندارم رها مکن مرا خدایا

در سکوتِ شبها،
بی‌نصیب و تنها،
به دامن صحرا
نشستم و گذشته را بهانه کردم
سرشکِ غم ز دیدگان روانه کردم

فراموشم مکن دگر
که همچو می در جوشم
مکن نظر به ظاهر خاموشم
چه بی‌سامان در این بلا
به دست موج و طوفان شدم رها
غمم ندارد پایان

نه انتظار آرزو، نه عشق و آشنایی
وجودِ من گرفته خو به محنتِ جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده

غافلی ز کارم چرا، چرا، چرا خدایا
جز تو کس ندارم رها مکن مرا خدایا

♫  LP Cover  ♫

* * *

پوران: قصه‌ آشنایی

پوران قصه آشنایی

قصه‌ آشنایی
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: پوران

اگر چه عمری ای سیه‌مو چون موی تو آشفته‌ام
درون سینه قصه‌ی این آشفتگی بنهفته‌ام
ز شرم عشق، اگر به ره ببینمت
ندانم چگونه از برابر تو بگذرم من
نه می‌دهد دلم رضا که بگذرم ز عشقت
نه طاقتی که در رُخ تو بنگرم من

اگر چه عمری ای سیه‌مو چون موی تو آشفته‌ام
درون سینه قصه‌ی این آشفتگی بنهفته‌ام
دل را به مهرت وعده دادم
دیدم دیوانه‌تر شد
گفتم حدیث آشنایی
دیدم بیگانه‌تر شد
با دل نگویم دیگر این افسانه‌ها را
باور ندارد قصه‌ی مهر و وفا را
مگر تو از برای دل قصه‌ی وفا بگویی
به قصه شد چو آشنا غصه‌ی مرا بگویی

اگر چه عمری ای سیه‌مو چون موی تو آشفته‌ام
درون سینه قصه‌ی این آشفتگی بنهفته‌ام
ز شرم عشق، اگر به ره ببینمت
ندانم چگونه از برابر تو بگذرم من
نه می‌دهد دلم رضا که بگذرم ز عشقت
نه طاقتی که در رُخ تو بنگرم من

* * *

error: Content is protected !!