عهدیه: بیا (گلهای رنگارنگ ۴۱۸)

عهدیه گلهای رنگارنگ ۴۱۸ بیا

بیا
گلهای رنگارنگ ۴۱۸
شعر: رهی معیری
آهنگ: همایون خرم
خواننده: عهدیه

ای بی‌خبر از بینوایان، بیا، بیا، بیا
بیگانه از درد آشنایان، بیا، بیا، بیا
ای روی تو صبح امیدم، بیا، بیا، بیا
دور از رخت صبحی ندیدم، بیا، بیا، بیا
شمع وفا کو؟ نور صفا کو؟
راز نگاهت، شوق گناهت
وآن بوسه‌ها کو؟
ای روی تو صبح امیدم، بیا، بیا، بیا
دور از رُخت صبحی ندیدم، بیا، بیا، بیا

ای آتشین لب، باز آ که هرشب
چون نی بنالم از بینوایی
وای نو بهارم، دور از تو دارم
چون لاله بر دل داغ جدایی
باز آ که با تو از در
باز آید ای فسونگر،
بخت رمیده من، آه
با آن که از کنارم،
رفتی ولی نرفتی، از دیده‌ی من

* * *

از «رهی معیری» در این سایت:
«رهی معیری» کاروان‌سالار ترانه‌سرایان سبک کلاسیک
«خزان عشق» رهی معیری (مجموعه ترانه‌ها)
امضاء کتاب «سایهٔ عمر» برای «نواب صفا»
خط، صدا و چند ترانه از «رهی معیری»

* * *

مرضیه: سرود عشق (سایه گل)

مرضیه سرود عشق سایه گل

سرود عشق (سایه گل)
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: همایون خرم
خواننده: مرضیه

نبودت خبر از رهگذران
به سایه‌ی گل نشسته بودی
در آن خلوتِ جان، خنده‌کُنان
تو رونق گل شکسته بودی
چو شبنم به گلشنی، چشم روشنی
تا گشوده بودی
ز هر دلنشین گلی، آتشین دلی
دل ربوده بودی
چه شد کاندران چمن
از همه به من رو نموده بودی
چو چشم دل من گشودی
تو دیگر کنارم نبودی

کنون هر کجا نشینم، به هر جا گلی ببینم
به یاد رخت، ز دل سر کنم سرودی
روم دامن صبا را بگیرم میان گلها
که در گوش تو رساند ز من درودی

چرا راه مهر و وفا را
به این عاشق مست و رسوا
نمودی، نمودی، نمودی
چو دیدی ز عشق تو مستم
چرا دامنت را ز دستم
ربودی، ربودی، ربودی
بیا ای بهار زیبای من
که شادی‌فزای دنیای من
تو بودی، تو بودی، تو بودی

* * *

مرضیه: جام دگر (ای همسفرها)

مرضیه جام دگر

جام دگر
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: همایون خرم
خواننده مرضیه

ای همسفرها! رهگذرها!
زین رفت و آمد‌ها چه ثمر؟
داریم از این هستی چه خبر؟
ما هر چه هستیم، جمله مستیم
همدرد مرغان سحریم
روشن‌بین و صاحب‌نظریم
چه حکایت‌ها به زبان دارم
چه شکایت‌ها ز جهان دارم
تو گر ای بلبل غم گل داری
غم گلشن من به روان دارم
مستم از آن ساغر، پُر کُن جام دیگر
ذکر تو در خانه دل بنشانم
داد دلم ساغر می بستانم
گر چه تو از دیده‌ی ما پنهانی
از غم ما بی‌خبری می‌دانم
مستم از آن ساغر، پُر کُن جام دیگر

من همدرد مُرغان چمنم
سوز دیگر دارد سخنم
بال و پر بسته در قفسی
غوغایی در گلشن فکنم
مستم از آن ساغر که زدم
جام دیگر باید بزنم
(باز مرا شب دوشین بزمکی به پنهانی
از درم درآ مست با جمالِ روحانی
این من و تو ای زاهد، هردو داغدار اما
داغ من بُوَد بر دل، داغ تو به پیشانی)

دست من و جام می
گوش من و نای می
گر از تو ساغر گیرم
شیدایی از سر گیرم
شیدایی از سر گیرم
گر از تو ساغر گیرم
گر شکوه از غم‌هایت نکنم
با درد و سوز هجران چکنم؟
ای دلدار و ای دل‌شکنم، دلدارم!

* * *

ایرج ـ عهدیه: والس شیرین و فرهاد (ترانه فیلم)

ایرج عهدیه والس شیرین و فرهاد

والس شیرین و فرهاد
(گذشته‌ها) [+]

شعر: بیژن ترقی
آهنگ: همایون خُرم
خوانندگان: ایرج ـ عهدیه
ترانهٔ فیلم: خشم کولی

عشق شیرین، حکایت فرهاد
نمی‌رود از دل نمی‌رود از یاد

بگذر از غم گذشته‌ها
غم مخور ز سرگذشت ما
که شد جهان بهشت ما
زندگی بُوَد به کام ما
زنده می‌شود ز نام ما
حکایت گذشته‌ها

عشق ما به دل دهد صفا
که به عشقِ با شکوه ما
شکفته شد وجود ما
زندگی بُوَد به کام ما
زنده می‌شود ز نام ما
حکایت گذشته‌ها

عشق شیرین، حکایت فرهاد
نمی‌رود از دل نمی‌رود از یاد

بیا که نور عشق تو چراغ راه من بود
بیا که در شب سیه رخ تو ماه من بود
ز عشق آتشین ما شکفته گلشن افق
نوید زندگی دهد چهره‌ی روشن افق

عشق شیرین، حکایت فرهاد
نمی‌رود از دل نمی‌رود از یاد

♫  LP Cover  ♫

* * *

مرضیه: شعله محبت

مرضیه شعله محبت

شعله محبت
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: همایون خرم
خواننده:‌ مرضیه

ندانم ای آشِنای من با زبان دل آشِنایی؟
که با چِشمت هم‌سخن گردم
قصه‌ها گویم از جدایی
گر ندانی راز عشقم
رنج سوز و ساز عشقم
از چه با ساغرِ چشمِ خود می‌کُنی سرگرانم
تا بسوزد عشقِ آشیان‌سوز تو آشیانم
ندانم از کجا بودی تو
به چِشمم آشنا بودی تو
آن شب که دیدمت، چون دو چِشم خود مستِ باده بودی
آن شب که با صفا در سرای ما پا نهاده بودی
درآمدی ز در بی پروا
صفای دل ز رویت پیدا
در چشم شوخ تو شعله‌ی محبت زبانه می‌زد
آن شب درون دل شاخه‌های عشقم جوانه می‌زد
گر ندانی راز عشقم
رنج سوز و ساز عشقم
از چه با ساغرِ چشمِ خود می‌کُنی سرگرانم
تا بسوزد عشقِ آشیان‌سوز تو آشیانم

چون عاشقی ساده‌ام دیدی
بر پایت افتاده‌ام دیدی
پامال رنج و غمم کردی
از بس‌که دلداده‌ام دیدی
ندانم ای آشِنای من با زبان دل آشِنایی؟
که با چِشمت هم‌سخن گردم
قصه‌ها گویم از جدایی
. . .

* * *

مرضیه: مگر نمی‌شد!؟

مرضیه مگر نمی شد

مگر نمی‌شد
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: همایون خرم
خواننده: مرضیه

خداوندا چه می‌شد؟
که بی‌وفا نمی‌شد؟
چه می‌شد آن دلارام
جدا از ما نمی‌شد؟

خداوندا که در گُل جان دمیدی
در او نقشِ رُخِ جانان کشیدی
دلِ دستانسرایِ گل‌ستان را
به عشق گُل، پریشان آفریدی
مگر آیا نمی‌شد؟
که بی‌وفا نمی‌شد؟

کنون کز دیدن گُلشن
شود چشم دلم روشن
نسیم آرد نشان از بی‌نشان‌ها
می از جام جهان ریزد
سرور از آسمان ریزد
رود بانگ طرب تا آسمان‌ها

خداوندا چه می‌شد؟
که بی‌وفا نمی‌شد؟
چه می‌شد آن دلارام
جدا از ما نمی‌شد؟

بهار جاودانم
امید بی‌نشانم
نسیم آیا به من آرد پیامت؟
ندانم، ندانم، ندانم

خداوندا چه می‌شد؟
که بی‌وفا نمی‌شد؟
چه می‌شد آن دلارام
جدا از ما نمی‌شد؟

* * *
در رهگذر عمر با «تورج نگهبان»

* * *

مرضیه: مینای شکسته

مرضیه مینای شکسته

مینای شکسته
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: همایون خرم
خواننده: مرضیه

دیوانه ز دست عشق تو کنونم
آواره چو مجنون در دشت جنونم
چون بگذرم از این ره با پای شکسته
چون ناله کُند این نی با نای شکسته

من یوسف راه توام
افتاده به چاه توام
ارزان مفروشم

پیش تو خموشم اگر
چون باده‌ی کُهنه دگر
افتاده ز جوشم

با چهره و سیمای شکسته
با قامت و بالای شکسته
بر کوی تو رو کرده‌ام ای فتنه مرانم
داری تو اگر حُرمت دلهای شکسته

چه خواهد شد
که نوشی می
ز مینای شکسته

چه خواهد شد
که نوشی می
ز مینای شکسته
. . .

* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

error: Content is protected !!