شاید باور نکنید، اما حقیقت دارد. ریشهی سرود «بهاران خجستهباد! به ایالت «کاتانگا» در کشور «کنگو» میرسد. امروز حتی تاریخ دقیق جوانهزدن این سرود را از آن ریشه میدانیم. دقیقا ۶۲ سال پیش در چنین روزی (سهشنبه ۲۷ دی ۱۳۳۹) روزی که «پاتریس لومومبا» رهبر جنبش ملی کنگو در آفریقا را در اسید حل کردند!
برچسب: اسفندیار منفردزاده
سرایندۀ شعر سرود «بهاران خجستهباد!» را یاد باد!
ایرانی است و هزار و یک هنر! و یک از آن هزار، همانا سرودن شعر است و طبع شاعری او. همۀ ما، از مرد و زن، چه باسواد و کمسواد، در گذشتهامان لابد بیت شعری موزون از خود سروده و یا حتما در آینده روزی خواهیم سرود!
ادامه خواندن سرایندۀ شعر سرود «بهاران خجستهباد!» را یاد باد!
بهاران خجستهباد! (کرامت دانشیان)
میدانیم که بسیاری سرایندۀ شعر سرود «بهاران خجستهباد!» را «کرامت دانشیان» میپندارند. دلیل آن همین که این سرود را اولین بار از زبان او شنیدهاند. حتی در نشریات مختلفی که در سال اول بعد از انقلاب منتشر شد، بر بالای متن چاپ شدۀ ابیات این سروده، مینوشتند: «سرودهای از کرامت دانشیان». و چه بسا این باور و برداشت عموم مردم از مطالعۀ همان نشریات سرچشمه گرفته باشد.
بهاران خجستهباد! (روایت اسفندیار منفردزاده)
«اسفندیار منفرد زاده» که خود نیز در رابطه با پروندۀ «خسرو گلسرخی» توسط «ساواک» دستگیر و مدتی را در زندان اوین گذرانده بود، با سابقۀ درخشانی که به عنوان آهنگساز، هم در سینما و هم در خلق ترانههای که به «ترانۀ معترض» شهرت یافت، در واقع کسی است که سرود «بهاران خجستهباد» را به شکلی که امروز میشنویم خلق و ماندگار کرد.
بهاران خجستهباد! (روایت عباس سماکار)
و اما حکایت این سرود کوتاه، از قرار بلندتر از آنی است که ما نوشتیم و شما خواندید. همانطور که نوشتیم هالهای از حدس و گمانهایی که در اینجا و آنجا بوده و آمده نیز، چهرۀ تابناک و روشن این سرود را در پردۀ شک و ابهام پوشانده که از آنها درمیگذریم.
روایت دیگری اما در این باره وجود دارد که آن نیز به قلم «عباس سماکار» در کتاب «من یک شورشی هستم» به چاپ رسیده است.
رامش ـ سنگسار
سنگسار
کلام: اردلان سرفراز
ترانهخوان: رامش (آذر مُحبی)
آهنگ ترانه: اسفندیار منفردزاده
اسفندیار منفردزاده ـ شکیلا: نمیدانم
اسفندیار منفردزاده را بعد از موسیقی متن فیلمهایش با ترانههایی که آهنگش از ساختههای اوست و بیشتر بر سرودههای ترانهسرایان معاصری چون شهیار قنبری میشناسیم. این ترانه با صدای شکیلا بر غزلی از شمس تبریزی (مولوی) ـ گرچه چندان شناختهشده نیست ـ نشان از تنوع کارها و توانایی این آهنگساز هنرمند دارد.
عارف ـ بزن آتش
بزن آتش
ترانهخوان: عارف
شعر ترانه: شهریار دادور
آهنگ و تنظیم: اسفندیار منفردزاده
از صدای ضرب زورخانۀ «علی تکتک» تا موسیقی فیلم «قیصر»
موسیقی فیلم «قیصر»، در سال ۱۳۴۹ همراه با اکران آن بر پردۀ سینما، شنیده شد و مورد استقبال علاقمندان آن قرار گرفت. بسیاری صفحههای ۴۵ دور این موسیقی و بعدها کاست آن را خریدند و شنیدند. ساخت و اجرا و انجام این یادگار از آن سالهای دور اما خود حکایتی خواندنیست که «اسفندیار منفردزاده» در گفتوگویی با «ناصر زراعتی» آن را روایت کرده است.
ادامه خواندن از صدای ضرب زورخانۀ «علی تکتک» تا موسیقی فیلم «قیصر»
یادمان اسفندیار منفردزاده (رضا موتوری)
کارگردان و فیلمنامهنویس: مسعود کیمیایی، دستیار کارگردان: عبدالله غیاثی، مدیر فیلمبرداری و تدوینگر: نصرتالله کنی، دستیار فیلمبردار: نریمان پیرام، منشیهای صحنه: آریانا فرشاد، حمید یکتا، امور فنی: استودیو مهرگان، صدا و افکت: حسین بدیعی، موسیقی متن: اسفندیار منفردزاده، شعر: شهیار قنبری، خواننده: فرهاد، عکاس: امیر نادری، تیتراژ: عباس کیارستمی، تدارکات: جلال پیشوائیان، نورعلی مزینانی، عبدالله زهری، نصرت کریمی، اردلان، گریم: ابوالقاسم ملکوتی، طراح پوستر: مسعودی، تهیهکننده: علی عباسی، بازیگران: بهروز وثوقی، فریبا خاتمی، بهمن مفید، حسن شاهین، محسن مهدوی، جلال پیشوائیان، محمود تهرانی، پروین ملکوتی، نادره، پیمانه، امیرحسین خانشهری، شالچی، فیضی، امیلی، سعید کنگرانی، مدت زمان: ۱۱۰ دقیقه، محصول: سازمان سینمایی پیام، نمایش: ۱۰ آذر ۱۳۴۹ در سینماهای: مولنروژ، رنگینکمان، ژاله، همای، توسکا، چرخوفلک، اورانوس، فیروزه، پاسارگاد، مهتاب، رکس، شهوند، نپتون، لیدو، دیانا، اسکار.
رضا (بهروز وثوقی) و عباس (بهمن مفید) از تیمارستان میگریزند و با چند سارق گاوصندوق کارخانهای را میربایند. رضا پولها را برمیدارد و همراه عباس از سارقان جدا میشود. رضا عباس را به تیمارستان میرساند و خودش روز بعد به او ملحق میشود. جوانب بهنام فرخ (بهروز وثوقی)، که به رضا شباهت دارد، به تیمارستان میرود تا در بارۀ بیماران روانی تحقیق کند، و بههمین منظور خود را به هیئت بیماران روانی درمیآورد. رضا که متوجه این شباهت شده بهجای فرخ از تیمارستان خارج میشود و به کمک رانندۀ فرخ (جلال پیشوائیان) وارد خانۀ مجلل عموی فرخ (محسن مهدوی) میشود و به فرنگیس (فریبا خاتمی)، نامزد فرخ، برمیخورد. فرنگیس به رضا علاقمند میشود و رضا ناگریز حقیقت را برای او فاش میکند. رضا تصمیم میگیرد پولهای سرقت شده را تحویل بدهد، اما سارقان او را زخمی میکنند و پولهای سرقت شده را میربایند، و بلافاصله توسط پلیس دستگیر میشوند. رضا با پیکری زخمی، سوار بر موتور با کامیون حمل زباله تصادف میکند و کشته میشود. [عباس بهارلو، فیلمشناخت ایران، جدل اول، نشر قطره]
از ایدهها و ابتکارات دیگر «اسفندیار منفردزاده» یکی هم بدعت استفاده از ترانه برای موسیقی متن فیلم در سینمای ایران، و شکستن سنت جا افتادۀ «آواز خواندن آرتیسه» در صحنهای از فیلم است.
ترانۀ «مرد تنها» (با صدای بیصدا)، با صدای «فرهاد مهراد» با ملودی آهنگی که بر متن فیلم سوار است، روی صحنههایی که «رضا»، سوار بر موتورش، در شبزدگی خیابانهای تهران میراند اولین ترانۀ متن فیلم است که شعرش را «شهیار قنبری» سروده. اولین شعر بدون وزن یا به اصطلاح «سپید» است که ترانه میشود. [در اینجا بخوانید.]
* * *
در بارهٔ «اسفندیار منفردزاده» در این سایت:
یادمان هفتاد سالگی «اسفندیار منفردزاده»
* * *