شصت سال پیش، داستانهای دنبلهدار در مطبوعات ایران حکم سریالهای تلویزیونی این روزگار را داشت. یکی از مشهورترین پاورقیهای آن سالها رمان تاریخی «ده نفر قزلباش» نوشته «حسین مسرور» بود که در روزنامهی «اطلاعات به چاپ میرسید.
زری نعیمی: شکلات (دوستی که «تا» نداره)
شکلات
نوشته: زری نعیمی
با صدای: راوی حکایت باقی
اجرا: پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۶
اگه من یه بال قد بال یه پراونه میداشتم (نگاهنگ)
اگه من یه بال قدِ بالِ یه پروانه میداشتم
بهروز وثوقی: نخستین عشق (از کتاب زندگینامه)
شاید اگر نه همه، ولی اکثر ما پدیدۀ «نخستین عشق» را در گذشتۀ نوجوانی و جوانیمان به نوعی تجربه کرده باشیم. عشقی که رد خاطرۀ پاک و معصومش هنوز هم در گذر یاد و خاطرات ما باقی مانده. تجربۀ نخستین عشق «بهروز وثوقی» را بهنقل از کتاب زندگینامۀ او بشنوید!
نوذر پرنگ: از «اسب سُم طلا» تا «کلاغ پر سیاه»
۲۰ اسفند ۱۳۱۶ ـ ۲۲ مرداد ۱۳۸۵
«نوذر پرنگ» شاید برای بسیاری نام چندان آشنایی نباشد، ولی کمتر کسی است که ترانههایی که شعرش را او سروده نشنیده و یا بهخاطر نداشته باشد. «اسب سُمطلا»، «غروبا که میشه روشن چراغا» و مشهورتر از همهٔ اینها، آن چند خط ترانهٔ «تولد، تولدت مبارک».
عمران صلاحی و ترانههای او
عمران صلاحی را در کنار پرویز شاپور و بیژن اسدیپور یکی از «سه تفنگدار طنز» در دورهی معاصر نامیدهاند. کاریکاتور، شعر و قطعههای طنز، پژوهش در احوال و تاریخ طنزسرایان ایران، گردانندگی صفحات طنز در چند نشریهٔ خوب فرهنگی، بخش مربوط به «طنزپردازی» در کارنامهٔ فعالیتهای ادبی اوست. او اما چند دفتر از سرودههای غیر طنز در قالب نیمایی و نو هم در پیشینهٔ کارهای منتشر شدهٔ خود دارد. و همچنین سرودن چند ترانه نیز.
تاریخچهی ترانه «بردی از یادم» (دلکش ـ ویگن)
اما این هم راست است که ترانههای ماندگاری هم هست که داستان چگونگی ساخته شدن آن را که میخوانیم گرچه باور کردنی نیست، ولی حقیقت دارد. ترانهٔ همیشه ماندگار «بُردی از یادم» با صدای «دلکش» یکی از آن معدود ترانههاست. حکایت آن روز سهشنبه از زمستان آنسال و قضایای کلهپاچه و خواب بعدازظهر و چای بعد از آن را به روایت «پرویز خطیبی» [ترانهسرا] بخوانید.
یادنامهی «هوشنگ ابتهاج» (ه. الف. سایه)
هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه)
ششم اسفند ماه ۱۳۰۶ ـ ۱۹ مرداد ۱۴۰۱
به این نور تن بسپاریم. به این نور . . .
خط و امضای «کرامت دانشیان» پای برگ وصیتنامهٔ خود در ساعت پیش از تیرباران در سپیدهدم بیستونهم بهمنماه سال ۱۳۵۲ و نام و تایید افراد ناظر بر اجرای حکم اعدام در میدان چیتگر.
من کویرم ای خدا (نگاهنگ)
خدایا، خدایا! کویرم، کویرم
بگو ابر بباره، میخوام جون بگیرم