رهی معیری را بیشتر با ترانههایی که سروده میشناسند. وقتی میگویی: «رهی معیری»، انگار گفته باشی: «دیدی که رسوا شد دلم» مرضیه، «بهکنارم بنشین» دلکش، «خزان عشق» جواد بدیعزاده و «من از روز ازل دیوانه بودم» غلامحسین بنان.
برچسب: رهی معیری
خط، صدا و چند ترانه از «رهی معیری»
دهم اردیبهشتماه، برابر است با سالگشت زادروز «رهی معیری». به یادبود او نمونهای از سروده و دستخط زیبایش را همراه با چند جمله با صدای او ، و چند ترانه از یادگارهای ماندگار این شاعر و ترانهسرای معاصر را ببینید، بخوانید و بشنوید!
حکایت ترانهی «آزاده» (هایده)
ترانهی آزادهام با آهنگی از ساختههای علی تجویدی و صدای هایده را آخرین اثر رهی معیری میدانند. رهی معیری که سالهای پایانی عمر خود را با بیماری سرطان درگیر بود یکی دو ماهی بعد از ضبط و اجرای این ترانه در ۲۴ آبانماه ۱۳۴۷ درگذشت.
جواد بدیعزاده: خزان عشق (مجموعه ترانهها)
خزان عشق را رهی معیری در سال ۱۳۱۳ سروده است. بیستوپنج سالگی شاعر، و بهقولی اولین ترانهسازی او که با آهنگی از ساختههای جواد بدیعزاده اجرا شد. با اینهمه سالی که از عمر این ترانهی خاطرهانگیز میگذرد اما، هنوز هم زمزمهی هر از گاه خیلی از ما، در خلوت و بهیاد آوردنهای خاطرات سالهای گذشته است.
امضاء کتاب «سایه عمر» برای «نواب صفا»
به دوست بسیار عزیز ارجمندم گرانمایه آقای نواب صفا تقدیم شد.
۱۳۴۵/۲/۲۰
رهی معیری
هایده: آزادهام (گلهای رنگارنگ ۴۷۰)
با آن که همچون اشک غم بر خاک ره افتادهام من
با آن که هر شب نالهها چون مرغ شب سر دادهام من
در سر ندارم هوسی، چشمی ندارم به کسی،
آزادهام من.
با آن که از بیحاصلی، سر در گریبانم چو گل
شادم که از روشندلی، پاکیزهدامانم چو گل
خندانلب و خونینجگر، مانند جام بادهام،
آزادهام من.
یارب چون من افتادهای کو؟
افتادهی آزادهای کو؟
تا رفته از جانم برون سودای هستی
آسودهام، آسوده از غوغای هستی
گلبانگ مستیآفرین، همچون «رهی» سر دادهام من
مرغ شبآهنگم ولی، در دام غم افتادهام من
خندانلب و خونینجگر، مانند جام بادهام،
آزادهام من.
* * *
حکایت ترانه «آزادهام» به روایت پرویز خطیبی
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *
الهه: شاخه گل ۲۵۴ (لاله رو)
شاخه گل ۲۵۴
شعر: رهی معیری
تنظیم آهنگ: جواد معروفی
خواننده: الهه
دلفریبی، شیوهی چشم سیاهت، دل من مست نگاهت
صبح شادی رخ ماهت، دل من مست نگاهت
دارم از دست غمت روز سیاهی
صبح شادی رخ ماهت، دل من مست نگاهت
گرچه ندارم نه خطایی، نه گناهی
گلبن نازی و از لاله و گل بوی تو آید
* * *
بنان: از روز ازل
از روز ازل
شعر: رهی معیری
آهنگ: مرتضی محجوبی
خواننده: غلامحسین بنان
من از روزِ ازل، دیوانه بودم،
دیوانهی روی تو، سرگشتهی کوی تو
سرخوش از بادهی مستانه بودم
در عشق و مستی افسانه بودم
نالان از تو شد، چنگ و عودِ من
تارِ موی تو، تار و پودِ من
بیباده مدهوشم، ساغر نوشم
ز چشمهی نوشِ تو، مستی دهد ما را، گُلرخسارا
بهارِ آغوشِ تو
چو به ما نگری، غم دل ببری
کز باده نوشینتری
سوزم همچو گل، از سودایِ دل
دل، رسوای تو، من، رسوای دل
گرچه به خاک و خون کشیدی مرا
روزی که دیدی مرا
بازآ که در شامِ غمم، صبح امیدی مرا
* * *
خاطرهنوشتهای از عکاس تصویر مرضیه بر مزار غلامحسین بنان
* * *
هایده: میبرد مرا (گلهای رنگارنگ ۵۲۰)
میبرد مرا
(گلهای رنگارنگ ۵۲۰)
شعر: رهی معیری
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: هایده
همراه خود نسیم میبرد مرا
یارب چو بوی گل به کجا میبرد مرا
سوی دیار صبح رود کاروانِ شب
باد فنا به ملک بقا میبرد مرا
با بال شوق ذره به خورشید میرسد
پرواز دل به سوی خدا میبرد مرا
آن را که جفاخوست نمیباید خواست
سنگیندل و بدخوست نمیباید خواست
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمیباید خواست
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *
الهه: وای از شب من (گلهای رنگارنگ ۳۹۵)
وای از شب من
گلهای رنگارنگ شماره ۳۹۵
شعر: رهی معیری
آهنگ: همایون خُرم
خواننده: الهه