پوران: نامهربان گل پیکر (ترانه فیلم)

پوران نامهربان گل پیکر

نامهربان گل‌ پیکر (سیمن‌بری)
شعر: جمشید شیبانی
آهنگ: جمشید شیبانی
خواننده: پوران شاپوری
ترانه فیلم: طلای سفید

سیمین‌بری، گل‌پیکری، آری
از ماه و گل زیباتری، آری
همچون پَری افسونگری، آری
دیوانه‌ی رویت منم، چه خواهی دگر از من
سرگشته‌ی کویت منم، نداری خبر از من

هر شب که مَه بر آسمان
گردد عیان دامن‌کشان
گویم به او راز نهان
که با من چها کردی
به جانم جفا کردی

هم جان و هم جانانه‌ای، اما
در دلبری افسانه‌ای، اما
اما ز من بیگانه‌ای، اما
آزرده‌ام خواهی چرا، تو ای نو گل زیبا
افسرده‌ام خواهی چرا، تو ای آفت دلها

عاشق‌کُشی، شوخی، فسون‌کاری
شیرین‌لبی، اما دل آزاری
با ما سر جور و جفا داری
می‌سوزم از هجرانِ تو
نترسی ز آهِ من
دست من و دامان تو
چه باشد گناه من!؟

دارم ز تو نامهربان
شوقی به دل شوری به جان
می‌سوزم از سوز نهان
ز جانم چه می‌خواهی
نگاهی به من گاهی

یارب برس امشب به فریادم
بستان از آن نامهربان دادم
بیداد او برکنده بنیادم
گو ماه من از آسمان دمی چهره بنماید
تا شاهد امید من، ز رُخ پرده بگشاید

مجموعه‌ای از بازخوانی ترانه‌ی سیمین‌بر

* * *

پوران: کیه کیه (گلهای رنگارنگ ۳۲۷)

پوران کیه کیه در می زنه

کیه، کیه در می‌زنه!؟
(گلهای رنگارنگ ۳۲۷)
شعر و آهنگ: علی‌اکبر شیدا
تنظیم آهنگ: جواد معروفی
خواننده: پوران

عقربِ زلف کجت با قمر قرینه
تا قمر در عقربه کار ما چنینه

کیه کیه در می‌زنه من دلم می‌لرزه
در و با لنگر می‌زنه من دلم می‌لرزه

ای پری بیا در کنار ما جانِ خسته را مرنجان
از بَرم مرو، خصمِ جان مشو، تا فدای تو کُنم جان

نرگسِ مستِ تو و بختِ من خرابه
بختِ من از تو و چشمِ تو از شرابه

کیه کیه در می‌زنه من دلم می‌لرزه
در و با لنگر می‌زنه من دلم می‌لرزه

* * *

ویگن ـ پوران: پیک بهار

ویگن پوران پیک بهار

پیک بهار (رقص لاله)
شعر: کریم فکور
آهنگ: حسین صمدی
خوانندگان: ویگن ـ پوران

پوران:
آمد از راه پیک بهاران
آمد بخشد مژده به یاران
بلبل خوش‌خبر تا ز سفر آمد
گل روی تو هم پیش نظر آمد

دیشب وقتِ سحر مرغکی از گلستان
گفتا: شد گلِ نو زینتِ باغ و بُستان
خیز ای تازه‌گل عهد کهن وفا کُن
در باغ و چمن بزم طرب به پا کُن
با من اینهمه عشوه روا نباشد
کم کُن عشوه را یا دلِ من رها کُن

هم‌خوان:
خیز ای تازه‌گل عهد کهن وفا کُن
در باغ و چمن بزم طرب به پا کُن
با من اینهمه عشوه روا نباشد
کم کُن عشوه را یا دلِ من رها کُن

ویگن:
شبنم شوید چهره‌ی گل را
پُر شد از گل دامنِ صحرا
به تمنای دل گردش صحرا کُنم
گله در پیش گل از تو فریبا کُنم
آن گل‌چهره که بر سبزه گره ببندد
بگشاید گره از دلِ من چو به من بخندد
خیز ای تازه‌گل عهد کهن وفا کُن
در باغ و چمن بزم طرب به پا کُن
با من اینهمه عشوه روا نباشد
کم کُن عشوه را یا دلِ من رها کُن

هم‌خوان:
خیز ای تازه‌گل عهد کهن وفا کُن
در باغ و چمن بزم طرب به پا کُن
با من اینهمه عشوه روا نباشد
کم کُن عشوه را یا دلِ من رها کُن

* * *

پوران: قصه‌ آشنایی

پوران قصه آشنایی

قصه‌ آشنایی
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: پوران

اگر چه عمری ای سیه‌مو چون موی تو آشفته‌ام
درون سینه قصه‌ی این آشفتگی بنهفته‌ام
ز شرم عشق، اگر به ره ببینمت
ندانم چگونه از برابر تو بگذرم من
نه می‌دهد دلم رضا که بگذرم ز عشقت
نه طاقتی که در رُخ تو بنگرم من

اگر چه عمری ای سیه‌مو چون موی تو آشفته‌ام
درون سینه قصه‌ی این آشفتگی بنهفته‌ام
دل را به مهرت وعده دادم
دیدم دیوانه‌تر شد
گفتم حدیث آشنایی
دیدم بیگانه‌تر شد
با دل نگویم دیگر این افسانه‌ها را
باور ندارد قصه‌ی مهر و وفا را
مگر تو از برای دل قصه‌ی وفا بگویی
به قصه شد چو آشنا غصه‌ی مرا بگویی

اگر چه عمری ای سیه‌مو چون موی تو آشفته‌ام
درون سینه قصه‌ی این آشفتگی بنهفته‌ام
ز شرم عشق، اگر به ره ببینمت
ندانم چگونه از برابر تو بگذرم من
نه می‌دهد دلم رضا که بگذرم ز عشقت
نه طاقتی که در رُخ تو بنگرم من

* * *

پوران: رفتی نگفتی (اولین ترانه)

پوران رفتی نگفتی

 

در دوره‌ای ناصر رستگارنژاد ضمن سرودن شعر برای ترانه، عضویت شورای نویسندگان رادیو را نیز بر عهده داشت، در همان ایام قرار می‌شود او برای عزت روحبخش که از خوانندگان روز در آن سالها بود ترانه‌ای بسازد. پس به خانه‌ی او می‌رود و در آنجا با عباس شاپوری آشنا می‌شود. این آهنگساز با پوران (خواهر زاده‌ی روحبخش) ازدواج کرده بود و این  خود زمینه‌ی آشنائی ناصر رستگارنژاد با پوران نیز می‌شود.

ناصر رستگار نژاد در مصاحبه‌ای ماجرای آشنایی‌‌اش با این هنرمندان را اینطور تعریف کرده است: «قرار بود بر روی یک آهنگ ترکی استانبولی شعری بگذارم که خانم روحبخش بخواند. این اولین آشنایی من با ایشان بود. بعد از دو سه بار که به خانه او رفتم. روزی آقایی را آنجا دیدم که آن روزها برای صفحه‌ای که با قاسم جبلی بیرون داده بودند بسیار مشهور شده بود. خانم روحبخش ایشان را آقای عباس شاپوری معرفی کرد و این اولین دیدار ما بود. آدرسش را به من داد و قرار همکاری گذاشتیم. به منزلش رفتم.
در طبقه‌ی دوم آپارتمانی در فیشرآباد زندگی محدود و محقری داشت. با پوران هم تازه ازدواج کرده بود. گفت: «برای خانمم [پوران] ترانه می‌خواهم.» عباس شاپوری یک ترانه خودش ساخته بود. «رفتی و نگفتی و دور از تو با غمت چه کنم.» این را ترانه را پوران با نام «بانو ناشناس» خوانده و به شکل صفحه‌ هم منتشر شده بود. «رفتی نگفتی» اولین ترانه‌ی پوران بود.»

رفتی نگفتی
شعر و آهنگ: عباس شاپوری
خواننده: بانو ناشناس (پوران شاپوری)

رفتی و نگفتی دور از تو با غمت چه کنم
سیل اشک هجرانت آخر می‌کَنَد ز بُنَم
عشقت گناه من، این دل گواهِ من
سوزد جان در هجران ای گلِ من
جز خون دل کی شد حاصلِ من
با دوری چون سازم من

می‌کًشد ما را خم ابروی او
بُرد از من طاقت غم دوری او
افتاده دل در شکنِ موی او
با سوزت می‌سازم من

* * *

error: Content is protected !!