گوگوش: قلب من گریه کن

گوگوش قلب من گریه کن

قلب من گریه کن
شعر:‌ پوری بنایی [ایرج جنتی‌عطایی]
آهنگ: پرویز مقصدی
خواننده:‌ گوگوش

گریه کن ای قلب من، دیوانه شو او می‌رود
بعد از این با هر کسی بیگانه شو، او می‌رود
گریه کُن این گریه‌ها پایان ندارد
جز تو کس در ماتمم اشکی نبارد

خاطر آور قصه‌ی ما قصه‌ی عشق و وفا بود
روزگاری هر کسی با قصه‌ی ما آشنا بود
این زمانه قلب من با داغ غمها مانده‌ است
چون درخت تیره‌بخت تنهای تنها مانده‌ است

♫  LP Cover  ♫

* * *
حکایت ترانه «قلب من گریه کن» (پوری بنایی ـ گوگوش)

* * *

گوگوش: لالایی مادر

گوگوش لالایی مادر

لالایی مادر
شعر: کریم محمودی
آهنگ: پرویز غیاثیان
خواننده: گوگوش

لالایی کُن بخواب خوابت قشنگه
گل مهتاب شبا هزار تا رنگه
یه وقت بیدار نشی از خوابِ قصه
یه وقت پا نذاری تو شهرِ غصه

لالایی کُن مامان چشماش بیداره
مثل هر شب لولو پشت دیواره
دیگه بادبادکِ تو نَخ نداره
نمی‌رسه به ابرِ پاره پاره

لالایی کُن، لالایی کُن
مامان تنهات نمی‌ذاره
دوسِت داره، دوسِت داره
می‌شینه پایِ گهواره

همه چی یکی بود و یکی نبوده
به من چشمات میگه دریا حسوده
اگه سنگ بندازی تو آب دریا
میاد شیطون با ما به جنگ و دعوا

دیگه ابرا تو رو از من می‌گیرن
گُلای باغچه‌مون بی تو می‌میرن
لالایی کُن، لالایی کُن
مامان تنهات نمیذاره
دوسِت داره، دوسِت داره
می‌شینه پای گهواره

♫  LP Cover  ♫

* * *
«لالایی» در ترانه‌های ایرانی (مجموعه ترانه‌ها)

* * *

گوگوش: گل غم

گوگوش گل غم

گل غم
شعر: رضا شمسا
آهنگ: هادی آزرم
خواننده: گوگوش

غم در دل من، به قدرِ عالمه
غمهای عالم برای من کَمه
رنگِ غروبه دل افسرده‌ام
غرقِ سکوته وجودِ مُرده‌ام

وای از من و غمهای من
وای از دلِ تنهایِ من

ای آسمان، ای آسمان
ستاره‌ای در شامِ من نمانده
دستِ بلا، آخر مرا
در دامنِ دشتِ جنون نشانده

من که محبت از کسی ندیده‌ام
من که همه خونه دلِ رنجیده‌ام
چون مرغکِ غمگین و دور از آشیان
سر در میان بال و پر کشیده‌ام

دیگر نمی‌یابد مرا روزی اگر بیاید
با یاد او از گور من گلهای غم بر آید

غم در دل من، به قدرِ عالمه
غمهای عالم برای من کَمه
رنگِ غروبه دل افسرده‌ام
غرقِ سکوته وجودِ مُرده‌ام

وای از من و غمهای من
وای از دلِ تنهایِ من

♫  LP Cover  ♫

* * *

گوگوش: جمعه

گوگوش جمعه

جمعه
شعر: شهیار قنبری
آهنگ: اسفندیار منفردزاده
خواننده: گوگوش

توی قابِ خیسِ این پنجره‌ها
عکسی از جمعه‌ی غمگین می‌بینم،
چه سیاهه به تنش رختِ عزا
تو چشاش ابرای سنگین می‌بینم

داره از ابر سیا، خون می‌چکه
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه

نفس‌ام در نمی‌آد
جمعه‌ها سر نمی‌آد
کاش می‌بستم چشامو
این ازم بر نمی‌آد

داره از ابر سیا، خون می‌چکه
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه

عمر جمعه به هزار سال می‌رسه
جمعه‌ها غم دیگه بی‌داد می‌کُنه
آدم از دست خودش خسته می‌شه
با لبای بسته فریاد می‌کُنه

داره از ابر سیا، خون می‌چکه
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه

جمعه وقت رفتنه
موسمِ دل‌کندنه
خنجر از پشت می‌زنه
اون که هم‌راه منه

داره از ابر سیا، خون می‌چکه
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه

تهران، ۱۳۵۰

در یک عصر جمعه، ترانۀ جمعه را در خانۀ اسفندیار نوشتم. روبروی سازمان سینما پیام. بلوار الیزابت دوم. ترانه را به امیر نادری و فیلم خداحافظ رفیق‌اش، دوستانه پیشکش کردیم. روی جلد صفحۀ چهل و پنج دور، سه تصویر سپید و سیاه از جوانی‌ی ما. پشت جلد. دستانی چروکیده. پیر. سیاه. گرسنه. پای این تصویر نوشتم:
ـ نازنین، هدیه‌‌یی به تو که هر روزت، جمعه است. ترانۀ آمنه، با صدای آغاسی، همزمان منتشر شد.
می‌گفتند: جمعه بیش از آمنه گل کرده است!
جمعه، پیروزی ترانۀ نوین بود.

[دریا در من، گزینۀ ترانه‌های شهیار قنبری، نشر نکیسا (آمریکا)، چاپ اول ۱۹۹۵، صفحه ۵۶ و ۵۷]

♫  LP Cover  ♫

* * *
از «جمعه» تا «جمعه» تاریخچهٔ ترانهٔ «جمعه»

* * *
در بارهٔ «اسفندیار منفردزاده» در این سایت:

یادمان هفتاد سالگی «اسفندیار منفردزاده»

* * *

error: Content is protected !!