در تاریخ فرهنگ و ادبیات ما از دیدار دو ادیب و اندیشمند یا اولین ملاقات شاعرانی که ارادتی به هم داشتهاند؛ داستانهایی وجود دارد که برخی مثل دیدار شمس تبریزی و مولانا بیشتر به افسانه میماند و پارهای هم مثل ملاقات ابوعلی سینا و ابوسعید ابوالخیر که محتوایش همچنان راز سر به مُهر است!
برچسب: نیما یوشیج
داروَگ «نیما» با صدای «شاملو» در تلهتئاتر «آموزگاران»
«محسن یلفانی» برای علاقمندان به ادبیات نمایشی و دوستداران تئاتر نامی آشناست. نمایشنامهی «آموزگاران» یکی از کارهای مشهور اوست که اولین بار در ۱۴ دیماه سال ۱۳۴۹ به نمایش در آمد. (۳۵ روز پیش از واقعهی سیاهکل در ۱۹ بهمن ماه همانسال). کارگردان این نمایش «سعید سلطانپور» بود و هفت بازیگر مرد از جمله «ناصر رحمانینژاد»، «رضا بابک» و «اکبر زنجانپور» در آن ایفای نقش میکردند.
ادامه خواندن داروَگ «نیما» با صدای «شاملو» در تلهتئاتر «آموزگاران»
در توصیف آن «آتش به جا مانده از کاروان»
پیشینهی توصیف «مانده بر جا آتشی از کاروانم» از «تورج نگهبان» در ترانه «سوگند» با صدای «ویگن»؛ و «آتشی ز کاروان جدا مانده» از «بیژن ترقی» که «دلکش» خواند شاید به شعر «اجاق سرد» سرودهی «نیما یوشیج» برسد. آنجا که میگوید: «مانده از شبهای دورا دور / بر مسیر خامُش جنگل / سنگچینی از اجاقی خُرد / اندرو خاکستر سردی»
نیما یوشیج: در شب سرد زمستانی (احمدرضا احمدی)
مبتکر ضبط اشعاری از شاعران پیشین و معاصر و انتشار آنها در ایران «احمدرضا احمدی» بود. مجموعهای که با عنوان «صدای شاعر» از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر میشد. گزیدهای از شعرهای «نیما یوشیج» با صدای «احمد شاملو» و موسیقی «احمد پژمان» از اولین کارهای این مجموعه بود. در آن زمان (سال ۱۳۵۱) سیزده سال از درگذشت نیما میگذشت.
نیاز به صحافی دارد!

از سر اتفاق به تصویر صورتجلسهای مربوط به «اشیاء متعلق به مرحوم نیما» برخوردم. فهرستی از چند کتاب، دورههایی از مجلات و دستنویسهای متعلق به نیمایوشیج که برای عرضه به سازمان میراث فرهنگی تهیه شده است. احتمالا جهت خریداری این اقلام از سوی آن سازمان برای حفظ و نگهداری در «موزهٔ نیما».
نیما یوشیج: ای اسب راهوار (به زبان مازنی)
اهل ادب و علاقهمندان به شعر، نیما یوشیج را بیشتر با سرودههای او به زبان فارسی بهیاد میآورند. نیما که زادهٔ یوش در مازنداران بود اما سرودههایی به زبان مادری خود «مازنی» [طبری] دارد که در مجموعهای با نام «روجا» چاپ شده است.
تکچهرههای مشهور «نیما یوشیج» از «هادی شفائیه»

میدانیم که نیما یوشیج اشعار زیادی سروده است. و من و شما هم البته کم از سرودههای این شاعر نامی نخواندهایم؛ اما اگر از ما بپرسند کدامیک از آنها را به یاد دارید؟ شاید پیش از همه، «آی آدمها»، «تو را من چشم در راهم» و «مهتاب» را به یاد بیاوریم. امروزه بیتهایی از این سرودهها حتی ضربالمثل شده است. (این از اشعار نیمایوشیج.)
ادامه خواندن تکچهرههای مشهور «نیما یوشیج» از «هادی شفائیه»
حکایت آخرین عکسی که از «نیما یوشیج» گرفته نشد!
سابقهٔ مومیامی کردن اندام پادشاهان شاید به زمان فراعنهٔ مصر باستان برسد یا بیشتر. در قرن اخیر قالبگرفتن از سیمای اهل هنر و سیاست با موم یا گچ هم مرسوم شده است. پیشینهٔ تهیهٔ ماسک از چهرهٔ نامآوران در ایران را اما باید در فرصتی جستوجو کرد و نوشت.
حکایت «کیف چرمی» نیما یوشیج!
عکس بالا (نیما، یکنفر در آب) نخستینبار در هیجدهمین سالگشت درگذشت نیما یوشیج، روی جلد هفتهنامهٔ «جوانان رستاخیز» [شماره ۱۲۴، پنجشبنه ۱۵ دیماه ۱۳۵۶] منتشر شد.
نیما یوشیج: تو را من چشم در راهم (مجموعه ترانهها)
از مشهورترین اشعار نیما یوشیج یکی هم سرودهٔ «تو را من چشم در راهم» است. تقریبا در تمام شعرخوانی از سرودههای نیما که به بازار آمده است خوانش این شعر وجود دارد. جملهٔ «تو را من چشم در راهم» را بر تابلوهای هشدار به رانندگان در خروجی بزرگراههای اغلب شهرهای ایران دیدهایم. و شاید حتی بر شیشه و سپر پشت اتوبوسهای مسافربر و کامیونهای باربری. از اینروست که این جمله، و آن شعر برای بسیاری از ما آشنا است.
ادامه خواندن نیما یوشیج: تو را من چشم در راهم (مجموعه ترانهها)