حکایت «قصه‌ دو ماهی» به روایت «شهیار قنبری»

شهیار قنبری قصه دو ماهی

امروز (هشتم فروردین ماه) ترانه‌ی «قصه‌ی دو ماهی» سروده‌ی شهیار قنبری نیم‌قرن را پشت سر می‌گذارد و ۵۲ ساله می‌شود. حکایت این ترانه را به روایت و صدای خود شاعر بشنوید. از کریم‌آقا چمن‌آرا (شرکت آهنگ روز) تا نظر احمد شاملو و هوشنگ ابتهاج، و نامه‌ای که دکتر علی شریعتی نوشت.

ادامه خواندن حکایت «قصه‌ دو ماهی» به روایت «شهیار قنبری»

احمد شاملو: روزگار غریبی‌ست نازنین! (صدای شاعر)

احمد شاملو روزگار غریبی ست

 بسیاری شعر «در این بُن‌بست» را با بیت ترجیح‌بند آن «روزگار غریبی‌ست نازنین!» می‌شناسند. شگفتا که ششصد هفتصد سال پیش از شاملو همین حیرت از وضع روزگار را «حافظ» هم داشته است. «دهانت را می‌بویند.» (پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند)؛ «مبادا که گفته باشی دوستت دارم.» (گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید!)، «عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه می‌زنند.» (ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند). و عجبا که در زمانهٔ ما نیز چو نکو بنگری! می‌بینی روال روزگار هنوز هم بر همان منوال است که بود و چه بسا غریب‌تر هم. این شعر را با صدای احمد شاملو و در چند اجرای ترانه‌ای بشنوید.

ادامه خواندن احمد شاملو: روزگار غریبی‌ست نازنین! (صدای شاعر)

حکایت ترانه‌ی «نفرین‌نامه» به روایت «بابک افشار»

داریوش نفرین نامه

نفرین‌نامه
شعر: شهیار قنبری
آهنگ: بابک افشار
تنظیم آهنگ: منوچهر چشم‌آذر
خواننده: داریوش اقبالی

ادامه خواندن حکایت ترانه‌ی «نفرین‌نامه» به روایت «بابک افشار»

حکایت ترانه‌ی «رهگذار عمر» به روایت «بابک افشار»

داریوش رهگذار عمر

«. . . شعر ترانهٔ «رهگذار عمر» را تورج [نگهبان] گفته بود. مهندس [رضا] قطبی از تلویزیون به ما سفارش داده بود که: «یک آهنگ بسازید با صدای داریوش [اقبالی] برای سریال «رهگذر عمر».» آهنگش را ناصر چشم‌آذر تنظیم کرده بود. داریوش آمد این را خواند. یک کپی روی نوار کاست دادم به او گفتم: «برو تمرین کن، هفتهٔ دیگر بیا ضبط کنیم باید زود آماده بشود بدهیم تلویزیون.»

ادامه خواندن حکایت ترانه‌ی «رهگذار عمر» به روایت «بابک افشار»

شهیار قنبری (صدای شاعر) گریه در رگبار: شکیلا

شهیار قنبری گریه در رگبار

شعر و دکلمه: شهیار قنبری
آهنگ: بابک افشار
خواننده: شکیلا

ادامه خواندن شهیار قنبری (صدای شاعر) گریه در رگبار: شکیلا

ویگن: تنهای تنها (سوگند)

ویگن سوگند

تنهای تنها (سوگند)
شعر: ایرج جنتی‌عطایی
آهنگ: بابک افشار
خواننده: ویگن

بر تو و آن خاطرِ آسوده سوگند
بر تو ای چشم گنه‌آلوده سوگند
بر آن لبخندِ جادویی، بر آن سیمای روشن
کز چشمانِ تو افتاده آتش بر هستیِ من

عمری هر شب در رهگذارت
ماندم چشم‌انتظارت
شاید یک شب بیایی
دردا تنهای تنها
بگذشته بی‌تو شبها
در حسرت و جدایی

عاشقی گُم‌کرده ره، بی آشیانم
مانده بر جا آتشی از کاروانم
زین پس محزون و خاموشم
عشقت خاکسترم کرد
در دستِ بادِ پاییزی
نشکفته، پَرپَرم کرد

عمری هر شب در رهگذارت
ماندم چشم‌انتظارت
شاید یک شب بیایی
دردا تنهای تنها
بگذشته بی‌تو شبها
در حسرت و جدایی

زین پس محزون و خاموشم
عشقت خاکسترم کرد
در دستِ بادِ پاییزی
نشکفته، پَرپَرم کرد

* * *

error: Content is protected !!