یادمان اسفندیار منفردزاده (بخش سوم)

فرهاد جمعه

[ ۱۳۵۰ ] ـ این سال هم مثل سال پیش، با شش کار ریز و درشت، سالی پُر بار است. چهار کار در زمینۀ موسیقی فیلم‌های کوتاه برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان: «پسر و ساز و پرنده» نقاشی متحرکی ساختۀ «فرشید مثقالی» که در جشنوارۀ فیلم کودکان ونیز جایزه می‌گیرد. «رهایی» ساختۀ «ناصر تقوایی». «قصۀ درخت هلو» کار «حسن تهرانی»، «گل‌باران» از «علی‌اکبر صادقی». و نمایشنامهٔ شنیداری «بُزی که گم شد» نوشتهٔ «نادر ابراهیمی».

کارهای دیگر اما: آن‌که درشت است و بیشتر به چشم می‌آید موسیقی فیلم «داش آکل» است ساختۀ «مسعود کیمیایی»؛  و دیگری: خلق ترانۀ «جمعه» در همدلی با «امیر نادری» و موسیقی فیلم «خداحافظ رفیق». (حکایت ترانۀ «جمعه» را قبلا و جدا در اینجا نوشته‌ام.)

در فیلم «داش‌آکل»، یک‌بار دیگر دو همکار دوران نوجوانی به‌هم می‌رسند. «جمال وفایی» را که یادتان هست؟ و زمانی که این دو با هم در برنامۀ کودک «صبحی مهتدی» همکاری داشتند.؟ حالا هم بعد از پانزده سال، یکبار دیگر «اسفند» می‌نوازد و «جمال» می‌خواند. «تیروم تبروم» را. ترانه‌ای که شعرش را «تورج نگبهان» گفته است. شعری عامیانه به سبک و سیاق آنچه که برای فیلم «قیصر» در صحنۀ رقص «شهرزاد» سروده بود.

صدای «جمال وفایی» را در مجلس ختم «حاج صمد» هم می‌شنویم. صدای قاری که به صوتی حزین قرآن تلاوت می‌کند از اوست. گفتیم که: پدر «جمال»، متولی مسجد مجد بود، کوچهٔ پایین‌دست بیمارستان سینا در خیابان سپه. (موسیقی فیلم داش‌آکل را در اینجا بشنوید!)

اسفندیار منفردزاده، جایی گفته است که: موسیقی فیلم «داش‌آکل» برای او جایگاهی ویژه‌ و از ترانه‌هایی که او آهنگش را ساخته، ترانۀ «جمعه» حکایت خاص خود را دارد.

«جمعه» که در همدلی پنهان «منفردزاده» با «واقعۀ سیاهکل» ساخته شده با صدای «فرهاد مهراد» ضبط و در فیلم «خداحافظ رفیق» کار می‌‌شود. «فرهاد مهراد» هنوز اما این «فرهاد»ی که ما امروز می‌شناسیم و به یاد می‌آوریمش نشده و برای اکثر مردم، نامی ناآشنا و خواننده‌ای ناشناخته است.

اما از آنجا که دوست دارد و می‌خواهد «جمعه» را همگان بشنوند و جا بیفتد، یک اجرا هم با صدای «گوگوش» ضبط می‌کند. بازار ترانه اما در دست «نعمت‌الله آغاسی»، و ملاک یک ترانۀ موفق! میزان فروش تعداد صفحه‌های گرامافون از ترانۀ «آمنه» با صدای اوست.

عزم «منفردزاده» اما جزم است که اگر لازم باشد «جمعه» را با صدای «آغاسی» هم ضبط کند و از این‌طریق آن را میان مردم ببرد. پس می‌رود سراغ «ناصر تبریزی» آهنگ‌ساز معروف ترانه‌های کوچه‌بازاری. او را از دوران نوجوانی و گریز زدن‌هایش به تماشاخانه‌های لاله‌زار و عودنوازی‌هایش در ارکستر «مریم روحپرور» می‌شناسد. قرارش را دارند می‌گذارند که خبر می‌رسد: «جمعه» گل کرده و دارد «آمنه» را می‌گیرد!

* * *

[ ۱۳۵۱ ] ـ «علی حاتمی» را از سر فیلم «طوقی» می‌شناسد و با او کار کرده، حتی دو سالی قبل‌تر از «طوقی»، از زمان «حسن کچل» که یکی از آهنگسازان و تنظیم‌کننده‌های ترانه‌های آن فیلم سراسر موزیکال بود. (نمونه‌ای از آن تنظیم و آهنگ‌ها را در اینجا ببینید!)

در این سال سهم همکاری با مرکز سینمای «کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان»، موسیقی فیلم «یک نقطۀ سبز» نقاشی متحرکی ساختۀ «مرتضی ممیز» است.

در این سال یک‌بار دیگر دو دوست قدیمی در سقف همین کانون، به‌هم می‌رسند. «احمدرضا احمدی»، آمده است تا با ایدۀ «صدای شاعر» طرحی نو دراندازد. دشت اول آن را هم از صدا و کلام «احمد شاملو» می‌گیرند. گزیده‌ای از سروده‌های خود او با موسیقی «اسفندیار منفردزاده».

طرح «احمدرضا احمدی» در عمل، مورد استقبال عمومی واقع می‌شود. در پخش صوت تاکسی‌ها هم دیگر دکلمۀ شاملو را از غزلیات حافط و رباعیات خیام می‌شود شنید. همکاری «منفردزاده» و «شاملو» در این کار، زمینۀ آشنایی برای طرح «شبانه»‌هایی است که چند سال بعد با صدای «فرهاد مهراد» اجرا می‌شود. (اشعار و دکلمۀ احمد شاملو را با موسیقی اسنفدیار منفردزاده در اینجا بخوانید و بشنوید!)

همین سال از جمله: موسیقی فیلم «خواستگار» را برای «علی حاتمی» می‌سازد و دو ترانه هم برای صدای «رامش». یکی: «قصۀ لب‌های یخ‌بسته» با سروده‌ای از «شهیار قنبری»، و دیگری: «تو بارونی، تو آفتابی» با شعری از «مینا اسدی». (در اینجا بشنوید!)

سومین ترانه از ساخته‌های او را در این سال، «گیتی پاشایی» می‌خواند. «دختری اینجا نشسته داره گریه می‌کنه» با سروده‌ای ساده و لطیف از «فرهاد شیبانی». این اولین کار مشترک او با «شیبانی» و «گیتی» است. (ترانۀ گریه با صدای «گیتی» را در اینجا بشنوید!)

غیر از موسیقی فیلم «خواستگار» که گفتیم، دو فیلم دیگر در این سال اکران می‌شود که موسیقی آن‌ها را هم «منفردزاده» ساخته است. یکی: فیلم «تپلی»، به کارگردانی «رضا میرلوحی» که بر اساس رمان «موش‌ها و آدم‌ها» نوشتۀ «جان اشتاین‌بک» ساخته شده، و شما می‌توانید خلاصۀ داستان و موسیقی این فیلم را در اینجا بخوانید و بشنوید.

و دیگری فیلم «بلوچ» به کارگردانی «مسعود کیمیایی». برای موسیقی این فیلم «منفردزاده» سفری به استان سیستان و بلوچستان می‌کند تا با فضای داستان فیلم بیشتر آشنا شود. یکی دو جایی هم سراغ موسیقی آن نواحی را می‌گیرد. این یک قلم هم مثل همۀ چیزهای دیگری که باید به سامان باشد و در آن‌جا نیست. چیز زیادی دستش را نمی‌گیرد. پس خودش دست به‌کار می‌شود و «طبله» و «سیتار» را به‌کار می‌گیرد.

یکی از به‌یاد ماندنی‌ترین صحنه‌های فیلم «بلوچ» که از زبان تصویری صریح و گویایی برخوردار است، صحنه‌ای‌ست که «بلوچ» در پرسه‌هایش سرگردان در تهران می‌گردد. پوشیده در شولا و دستار بلوچی و آوارۀ خیابان‌های آذین شده پایتخت در ایام جشن‌های دوهزار و پانصد سالۀ شاهنشاهی.

این تضاد مشهود و ملموس را «اسفندیار منفردزاده» در موسیقی این صحنه از فیلم، با آمیزه‌ای از نواختن دو ساز محلی و سنتی «طبله و سیتار»، در تلفیق با «درام و گیتار»، دو ساز غربی و مدرن‌ نشان می‌دهد. در اجرا، «فرید زلاند»، طبله‌ و «استاد هاشم چاچه محمود» افغانی سیتار آن را می‌نوازد. (موسیقی فیلم «بلوچ» را در اینجا بشنوید!)

فرهاد شبانه

[ ۱۳۵۲ ] ـ شهریور این سال ماموران اعزامی ساواک، «اسفندیار منفردزاده» را از محل کارش ـ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ـ بازداشت و او را به زندان اوین می‌برند.

«شکوه میرزادگی»، هم‌پرونده‌ای «خسرو گلسرخی»، در بازجویی‌ها برای بازجویش تعریف کرده: «طرحی داشته‌اند به این شکل که شب توزیع جوایز در جشنوارۀ فیلم‌های کودکان که هر ساله از سوی «کانون پرورش فکری» برگزار می‌شده، کسانی را از اعضای خانوادۀ سلطنتی که در مراسم حضور دارند گروگان بگیرند. به فروگاه مهرآباد ببرند. هواپیمایی درخواست کنند؛ از کشور خارج شوند و بعد آنها را در قبال آزادی عده‌ای مشخص از زندانیان سیاسی آزاد کنند».

بازجو پرسیده: «در این طرح چه کسی باید گروگانها را به فرودگاه برساند؟» شکوه میرزادگی می‌گوید: «فکر کرده بودیم با  «اسفندیار منفردزاده» چون رانندگی‌ش خوب است صحبت کنیم اگر قبول کند رانندگی ماشین را از محل جشنواره تا فرودگاه او به عهده بگیرد.»

قبل از این دستگیری اما، فیلمی کوتاه به‌نام «هرگز» که موسیقی متن و کارگردانی‌اش هم از خود اوست در «کانون پرورش فکری» آماده و به‌نمایش درآمده. در ضمن موسیقی فیلم «خاک» را هم که بر اساس داستان بلند «اوسنۀ بابا سبحان» نوشتۀ «محمود دولت‌آبادی» به کارگردانی «مسعود کیمیایی» ساخته شده ‌است آماده دارد. (موسیقی فیلم «خاک»)

بعد، «امیر نادری» است و فیلم «تنگنا» که بعد از «خداحافظ رفیق» به آن خیلی امیدوار و دلبسته است. پس موسیقی فیلم «تنگنا» و ترانۀ  «قوزک پا» (دلم از خیلی روزاست با کسی نیس)، هم با شعری از «فرهاد شیبانی» و خوانندگی «فرویدون فروغی» برای «امیر نادری» رفیق قدیم. (خلاصۀ داستان و موسیقی فیلم «تنگنا» را در اینجا بخوانید و بشنوید!)

«ناصر تقوایی» را دو سال پیش از فیلم کوتاه «رهایی» می‌شناخت و با هم کار کرده بودند. حالا او فیلمی به‌نام «نفرین» ساخته با بازی «بهروز وثوقی»، «فخری خوروش» و «جمشید مشایخی». پس یک موسیقی فیلم هم برای «نفرین» تقوایی. (موسیقی فیلم «نفرین»)

حالا می‌ماند سه ترانۀ دیگر، محصول سالی که سازندۀ آهنگ آن‌ها را شهریور ماهش به «اوین» می‌برند. یکی: ترانۀ «نماز» با صدای «رامش» و «فریدون فروغی» که این دومی پیشکش «ایرج صادقپور» و «ذکریا هاشمی» می‌شود تا در فیلم «زن باکره» استفاده کنند. (شرح و شعر ترانۀ «نماز» را اینجا بخوانید!)

و ترانۀ دوم: اولین «شبانه» از «احمد شاملو» با صدای «فرهاد مهراد»، با طرح روی جلد صفحه‌ای که از خود «اسفندیار منفردزاده» است. یک دستگاه «جک‌پات»، سه عدد رقم هفت با عکس‌های خودش، فرهاد و شاملو. و بالای عکس، پشت سکه‌هایی منقش به نیم‌رخ شاه در وضیعتی که انگار رو به پرچم آمریکا سر خمانده است.

حکایت آن پچپچه‌های اول ترانه که خیلی‌ها گوش تیز کرده و لابلای این صداهای گنگ و درهم و نامفهوم کلمۀ «سیاهکل» و جملۀ «چند نفر بودند» را شنیده‌اند هم انگار مزید بر علت شده و «اوین» رفتن او تا خرداد ماه سال بعد به درازا می‌کشد. (شبانۀ اول در اینجا)

و بالاخره ترانه‌ای که به «سرود مشروطه» شهرت دارد و از ساخته‌های «عارف قزوینی» اولین ترانه‌سرای معترض در تاریخ معاصر است. «ملت ار بداند ثمر آزادی را» که حتما شنیده‌اید.

«گیتی پاشایی» آن را در لباسی به سبک زنان قدیم، با نیم‌تاجی بر سر، روبروی نمایی از سر در و ساختمان مجلس شورای ملی آن‌زمان می‌خواند.  بیشتر ما اما این ترانه را با نام «لی‌لی حوضک» به‌جا می‌آوریم. بر گرفته از این متل کودکانه که: «جوجو اومد آب بخوره، افتاد توی حوضک».

* * *

[ ۱۳۵۳ ] ـ خرداد ماه این سال از «اوین» به سر کار برمی‌گردد. ملال و کوفتگی زندان را با «کودکانه» از تن در می‌کند. شعرش از «شهیار قنبری» است و «فرهاد مهراد» می‌خواند: با اینا زمستون‌و سر می‌کنم. با اینا خستگی‌مو در می‌کنم. (حکایت مربوط به ترانۀ کودکانه را قبلا نوشته و در اینجا گذاشته‌ام)

همزمان با چاپ این خبر در مطوعات، «منفردزاده» اعلام می‌کند قصد دارد ترانه‌ای هم برای «سوسن» خوانندۀ کوچه و بازار بسازد. «شب‌های تهران» را با شعری از فرهاد شیبانی. (شب که میشه غم منو داغون می‌کُنه   ـ   لاله میشه دلمو چراغون می‌کُنه) روی جلد صفحه را هم خود «منفردزاده» طراحی و اجرا می‌کند. تصویری از سرمه‌دانی قجری و آینه‌ای قدیمی با تصویر «سوسن» در میان آن که می‌توان در اینجا دید و شنید.

 * * *

یادمان اسفندیار منفردزاده ـ بخش ۱
یادمان اسفندیار منفردزاده ـ بخش ۲
یادمان اسفندیار منفردزاده ـ بخش ۳
یادمان اسفندیار منفردزاده ـ بخش ۴
یادمان اسفندیار منفردزاده ـ بخش ۵
یادمان اسفندیار منفردزاده ـ بخش ۶
کارنامهٔ هنری اسفندیار منفردزاده (شنیداری)

* * *

error: Content is protected !!