ترانه‌شناسی «داود مقامی»

داود مقامی خواننده مردمی

داود مقامی را شاید خیلی‌ها به‌جا نیاورند. او بیش از نیم‌قرن پیش (سال ۱۳۵۰) در چنین روزی (۲۳ اسفند ماه) در سن ۳۳ سالگی به بیماری سرطان مغز درگذشت. در مقایسه با دیگر خوانندگان درگذشته‌ی معاصر اما از این خواننده‌ی ترانه‌های مردمی چندان یادی نمی‌شود. گفتم «تا نگویند که از یاد فراموشانند.» مجموعه‌ای از سی و چند ترانه‌ای که خوانده را با علاقمندان این گونه از ترانه و صدای او به اشتراک بگذارم. تا چه قبول افتد و در نظر آید.

مجموعه «ترانه‌شناسی»ها در این سایت:
ترانه‌شناسی «نلی»
ترانه‌شناسی «داود مقامی»
● ترانه‌‌شناسی «عطاالله خرم»
ترانه‌شناسی «پرویز غیاثیان»
● ترانه‌شناسی «بزرگ لشگری»
● ترانه‌شناسی «جواد لشگری»
ترانه‌شناسی «حسن لشگری»
ترانه‌شناسی «منوچهر لشگری»
ترانه‌شناسی «جمشید ارجمند»
● ترانه‌‌شناسی «کامبیز مژدهی»
● ترانه‌شناسی جهانبخش پازوکی (پوران)
● ترانه‌شناسی جهانبخش پازوکی (هایده)
● ترانه‌شناسی جهانبخش پازوکی (معین)
● ترانه‌شناسی جهانبخش پازوکی (فرزین)
● ترانه‌شناسی جهانبخش پازوکی (فرشته)
● ترانه‌شناسی جهانبخش پازوکی (مهستی)
● ترانه‌شناسی جهانبخش پازوکی (منوچهر سخایی)
● ترانه‌شناسی جهانبخش پازوکی (هوشمند عقیلی)
● ترانه‌شناسی جهانبخش پازوکی (کامل در یک مجموعه)

ترانه‌شناسی واروژان (گوگوش)
● ترانه‌شناسی واروژان (۱۷۶ ترانه)
● ترانه‌شناسی واروژان (تنظیم‌‌ آهنگ‌ها)
ترانه‌شناسی واروژان (آهنگساز ‌گزیده‌کار)

*‌ * *

داود مقامی: وای وای عمرم سر اومد

داود مقامی ای خدا بهار اومد

وای وای عمرم سر اومد
شعر و آهنگ: سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی

اگه یادش بره که وعده با من داره
وای، وای، وای
اگه دل بیچاره‌مو به دستِ غم بسپاره
وای، وای، وای

ای خدا بهار اومد، گل من نیومد
وای، وای، وای
فصل کِشت و کار اومد، یار من نیومد
وای، وای، وای
دلِ من شکسته، طاقت نداره والا

اگه پیغوم بده دیگه دوستم نداره
وای، وای، وای
که دیگه ناله‌هام براش اثر نداره
وای، وای، وای

ای خدا بهار اومد، گل من نیومد
وای، وای، وای
فصل کِشت و کار اومد، یار من نیومد
وای، وای، وای
دلِ من شکسته، طاقت نداره والا

می دونم یار من خبر نداره
که قلب من براش چه بی‌قراره
چشم من مونده بر ره جدایی
آخه انتظارم اندازه داره

ای خدا بهار اومد، گل من نیومد
وای، وای، وای
فصل کِشت و کار اومد، یار من نیومد
وای، وای، وای
دلِ من شکسته، طاقت نداره والا

دلم امشب اونو بهونه کرده
انتظارش منو دیوونه کرده
اگه یادش بره قولی که داده
نمی‌دونم دیگه کی بر می‌گرده
اگه یادش بره قولی که داده

ای خدا بهار اومد، گل من نیومد
وای، وای، وای
فصل کِشت و کار اومد، یار من نیومد
وای، وای، وای
دلِ من شکسته، طاقت نداره والا

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

داود مقامی: گریه چه حاصل

داود مقامی گریه چه حاصل

گریه چه حاصل
آهنگ و شعر:‌ سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی

حیف از آن نغمه‌هایی که برات سرودم
حیف از آن شکوه‌هایی که ز غم نمودم
وه چه شبها که در کوی تو نامهربون
شاهد ظلم و جور و ستم تو بودم
از چه به ناگه ز من بُریدی
از من غمگین مگر چه دیدی
همچو خیال از برم گذشتی
دو چشم خونبار من ندیدی

وه که چه شبها در انتظارت
چشم و دلم بوده بیقرارت
خنده زدی عشوه‌کنان دلم ربودی
یک دو شبی هم به کنار من تو بودی
درد و دریغا که به من وفا نکردی
رفتی و در بَر رقیبم آرمیدی
گریه چه حاصل ای دل غافل
که او به ناگه رفت و نیومد

یادت میاد که وقتی عزم سفر می‌کردی
می‌گفتی میری اما دوباره بر می‌گردی
دل خوشه از وعدهایت که بیایی
چشم من خیره بر ره جدایی
مانده ای بی وفا بگو کجایی
گریه چه حاصل ای دل غافل
که او به ناگه رفت و نیومد

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

داود مقامی: قلب محزون

داود مقامی قلب محزون

قلب محزون
شعر و آهنگ: سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی

مستم، شادم، آمد بر یادم
آن عهد و پیمان دلدار مه‌رو
در هجرانش با درد و غم کردم خو
رحمی بنما به خدا گشتم مجنون

ای سیمین‌بر به دلم بنگر
این قلبِ محزون کز حسرت گشته خون
از قلبم درد و غم می‌ریزد بیرون
رحمی بنما به خدا گشتم مجنون

قلبم خون شد ز چه دور از مایی
دارم امید رفتی باز آیی
بی تو سخته

[به خدا گر ببرندم به سماء
صد شکوه برآرم که دلم خون کردی]

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *

داود مقامی: فریبا (اولین ترانه)

داود مقامی فریبا

فریبا
شعر و آهنگ: سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی

فریبا، فریبا، دلارام زیبا
دریغا، دریغا، نسازی تو با ما
نغمه بخوان شادی کُن، شوری بر پا کُن
معجزه کن لطفی کن دردم دوا کُن
از غم هجرانت قلبی پُر خون دارم
نوگل من رحمی بر این دل شیدا کُن

فریبا، فریبا تو با ما بی‌وفایی
فریبا بگو خصم جان ما چرایی

بازآ ای مَه کم کُن آزارم
رحمی بنما بر دلِ بیمارم
بی‌تو فریبا، دلدار زیبا
حالی ندارم، بیمارم
بنشین کنارم، زیبا نگارم
از زندگانی بیزارم

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *
مجموعه‌‌ای از نام دختران در ترانه‌های ایرانی

* * *

داود مقامی:‌ صحرای غم

داود مقامی صحرای غم

صحرای غم
شعر: سعید مهناویان
آهنگ: مصطفی اسلامی
خواننده: داود مقامی

در صحرای غم همه بی‌برگ و بی‌نوا
چون سنگی خارا دل من مانده به جا
تا کی این دل را تو در آتش فکنی
گاهی هم طی کن طرق مهر و وفا

چه شد آخر که تو رفتی ز برم
من ندانم که چه آید به سرم
به تنم آتشی از رنج و تعب
که ز سودای تو سودی نبرم

گویم هر شب در سوز تب تو کجا و قلب بینوای من
با هر مویت بخدا دهی تو خون‌بهای من
دانم ای مه هستی آگه ز من و ز درد بی‌دوای من
با لبخندی بخدا تو بسته‌ای دو پای من

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *

داود مقامی:‌ آواره میخانه

داود مقامی آواره میخانه

آواره میخانه
شعر و آهنگ: سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی

امشب که زغم دیوانه شدم
آواره‌ی هر میخانه شدمبا خانه‌ی دل بیگانه شدم
آلوده‌ی هر پیمانه شدمدیوانه شدم، دیوانه‌ی تو
تو شمعی و من پروانه‌ی تورفتی ز بَرم، چشمانِ تَرم
مانده به درِ کاشانه‌ی توبازآ! ای بی‌وفا که چشم من به راههبی‌ تو این روز من چو شام غم سیاههبازآ! رفته ز من خنده و شور و مستیهر شب از فرط غم کار من اشک و آههبیا ای مَه که تو را طلبیدم ز خداکه تو هرگز نروی از دل بی‌نشونممرو از کنار من که تویی بهار منکه الهی بریزه درد و بلات به جونم
کمتر ای مونس جان بر من دیوانه بخند
که در این دشتِ جنون عاقل و دیوانه یکی‌ست

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *

داود مقامی: دلم تو رو میخواد

داود مقامی دلم تو رو میخواد

دلم ترا میخواد (مست راه گم‌کرده)
شعر و آهنگ: سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی

ای غنچه‌ی خندان، ای لعبت فتان
امشب چه کند این دل نالان
بی روی تو با حسرت و حرمان
تا کی ز فراق رخ ماهت
باشد همه شب دیده به راهت

بنگر به نگاهی، بر خسته‌ی راهی
راهی که تو افسونگر زیبا
آنجا بکشانی دل ما را
تا کی ز فراق رخ ماهت
باشد همه شب دیده به راهت

بازآ که دل من ز غم هجر تو خونه
دیوانه‌ی بی‌نام و نشونه
مستم من و گم کردم اکنون ره خونه
پس کی منو منزل می‌رسونه

دل من می‌کُنه همیشه فریاد
می‌گیره بونه هر دم تو رو میخواد
چو لبهام با شکر آلوده میشه
ز شیرینی لبهات می‌کُنه یاد

[رفتی و غمت در دلِ من مسکن کرد
برو، برو که غمت از تو وفادارتر است]

* * *ترانه‌شناسی داود مقامی در سایت راوی حکایت باقی

* * *

error: Content is protected !!