علی حاتمی، دومین فیلم خود، «طوقی» را میسازد. بازیگران اصلی آن، نقشآفرینان فیلم «قیصر» هستند. موسیقیاش را هم «اسفندیار منفردزاده» ساخته. او از ضرب و زنگ «قیصر» ـ در گذرش از زیر بازارچه ـ میگذرد و دلریختگی «آسید مرتضی» و پرسههایش در زیر هلالیهای بازار کاشان را به ضربههای مضراب سنتور مینوازد.
دسته: شناسنامه ترانهها
یادمان اسفندیار منفردزاده (خداحافظ رفیق)
کاردگردان و تیتراژ: امیر نادری، دستیار کارگردان: عبدالله غیاثی، فیلمنامهنویسها: امیرنادری، ناصر نویدر، مدیر فیلمبرداری و تدوینگر: علیرضا زریندست، دستیار فیلمبردار: بهرام مولایی، متصدی نور، رضا پاکزاد، سرپرست گویندگان: ایرج ناظریان، امور فنی: استودیو ایران فیلم، صدا و افکت: فرامرز رسولی، دستیار: علی لطفعلی، میکساژ: روبیک منصوری، موسیقی متن: اسفندیار منفردزاده، ارکستر: گروه بلاککتز، اجرا: محمد اوشال، شعر: شهیار قنبری، خواننده: فرهاد، چاپ و لابراتوار: حسین نوری، دستیاران: علی مختاری، صمد بلاژحق، زمانی، قطع نگاتیو: محمود تبریزی، عکاس: نیما. مدیر تولید: باربد طاهری، دکور: کیوان کامرانی، گریم: یونس سلطانی، تهیهکنندگان: عباس شباویز، باربد طاهری، بازیگران: سعید راد، ذکریا هاشمی، جلال پیشواییان، وجستا (سوسن سرمدی)، ایرن، میرمحمد تجدد، خسرو شترنگ، جهانی، علی پروانه، مهری ودادیان، فرهاد یزدان، ضیا، مدت زمان: ۱۰۱ دقیقه، محصول: آریانا فیلم، سال نمایش: ۵ آبان ۱۳۵۰ ـ سینماهای: نیاگارا، اروپا، میامی، الوند، کیهان، مارلیک، ری، فردوسی، اورانوس، قصر شیرین، قصر طلایی، آسمان آبیو سیلوانا.
ناصر (ذکریا هاشمی) پس از مرخصشدن از زندان بهسراغ دوست قدیمیاش خسرو (سعید راد) میرود. آندو به همراه جلال (جلال پیشواییان) تصمیم میگیرند تا به یک جواهر فروشی دستبرد بزنند. آنها شبانه نقشهی خود را عملی میکنند و با سوراخ کردن کف یکی از اتاقهای مسافرخانهی پالاس، که بالای جواهر فروشی است، مقداری جواهر میدزدند. ابتدا جلال به ناصر نارو میزند و بعد خسرو با مضروب کردن جلال کیف حاوی جواهرها را به خانهی نامزدش پروانه (وجستا) میبرد. ناصر و جلال سراغ خسرو میروند و در خانهی نامزدش با او درگیر میشوند. کیف جواهرها به دست جلال میافتد، اما قبل از آنکه او موفق به فرار شود بهدست ناصر کشته میشود. ناصر که قصد دارد با قظار به جنوب برود در ایستگاه راهآهن با حسرو رو بهرو میشود. ناصر با ضربهی چاقو خسرو را از پا درمیآورد و خودش با گلولهی پلیس زخمی میشود. [عباس بهارلو، فیلمشناخت ایران، جلد اول]
* * *
از «جمعه» تا «جمعه» (تاریخچهٔ ترانهٔ جمعه)
* * *
در بارهٔ «اسفندیار منفردزاده» در این سایت:
یادمان هفتاد سالگی «اسفندیار منفردزاده»
* * *
روحانگیز: ای وطن
ای وطن
شعر: عبدالعظیم قریب
آهنگ: علینقیخان وزیری
خواننده: روحانگیز
● سرود «ای وطن» با شعری از عبدالعظیم قریب، صدای روحانگیز و آهنگی از کلنل علینقیخان وزیری و ارکستری به رهبری او نخستینبار در سال ۱۳۰۶ اجرا شد. تکنواز ویولن در این اجرا ابوالحسنخان صبا بود و این اولین صدای ضبط شده از ساز صبا است. او بین دو بندِ سرود، قطعهی «زرد ملیجه» را مینوازد.
● در نمونههای بازخوانیشدهی این سرود، بیتهایی از آن را در دهههای اخیر در ایران تغییر دادهاند. از جمله بیت «پادشهش کوروش و دارا بُوَد / چون جَم خسرو شهِ والا بُوَد» که تبدیل شده به «رستمِ جهانپهلوان، مظهر عشق و آزادی در جهان!» و بیت «پادشه عادل انوشیروان / گشته پُر آوازه ز عدلش جهان» که کلا حذف شده و خوانده نمیشود.
* * *
از آثار «علینقیخان وزیری» در این سایت:
● بستهی دام (حسین گلگلاب ـ روحانگیز)
● مشتاق و پریشان (سعدی ـ غلامحسین بنان)
* * *
عارف: هرگز فراموشت نمیکنم
هرگز فراموشت نمیکنم
کلام: بامداد جویباری / خواننده: عارف
بر آهنگ: الهوی هوایا ـ عبدالحلیم حافظ
هر شب، هر شب میگویم
قصههای رسوایی خود
در سکوت تنهاییِ خود
از غمِ بیفردایی خود با نگاهِ خاموشم
هر شب، هر شب میگویم
یادگارِ آن خاطرهها
رفته آنشب از کلبهی ما
مانده بی او در دشت بلا بارِ غمها بر دوشم
هر شب هرشب میگویم
در دل دارم تنها، داغِ حسرت بر جا
من میمیرم بی او یا امشب یا فردا
هر شب، هر شب میگویم
قصههای رسوایی خود
در سکوت تنهاییِ خود
از غمِ بیفردایی خود با نگاهِ خاموشم
هر شب، هر شب میگویم
یادگارِ آن خاطرهها
رفته آنشب از کلبهی ما
مانده بی او در دشت بلا بارِ غمها بر دوشم
در شام خاموشم، کرده فراموشم
از دست ناکامی تنها می مینوشم
هر شب، هر شب میگویم
قصههای رسوایی خود
در سکوت تنهاییِ خود
از غمِ بیفردایی خود با نگاه خاموشم
هر شب، هر شب میگویم
یادگارِ آن خاطرهها
رفته آنشب از کلبهی ما
مانده بی او در دشت بلا بارِ غمها بر دوشم
هر شب هر شب میگویم.
♫ LP Cover ♫
* * *
نمونهٔ فارسیشدهٔ ترانههای مشهور
* * *
عباس مهرپویا: قبیله لیلی
قبیله لیلی
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: عباس مهرپویا
خواننده: عباس مهرپویا
● ترانهشناسی عباس مهرپویا
● حکایت ترانهی «مرگ قو» به روایت عباس مهرپویا
● حکایت ترانهی «بستر ننگین رقیب» به روایت شهیار قنبری
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *
محمد نوری: روزی تو خواهی آمد
روزی تو خواهی آمد ای از وفا رمیده
شب بشکند به راهت، خندد لبِ سپیده
روزی تو خواهی آمد، دل میدهد گواهی
برقِ امیدِ روشن میروبد این سیاهی
خورشیدهای خاموش فردا شکفته گردد
با چشمِ آرزومند، ناگفته، گفته گردد
در کلبهای شکسته روزی کسی بجوید
دستی دری بکوبد، نام کسی بگوید
در بام و در بپیچد آوای آشنایی
درها گشوده گردد، آید صدای پایی
* * *
یادنامهٔ «سیاوش کسرایی» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *
محمد نوری: آرزوها
آرزوها
شعر: مهرداد [حسین منزوی]
آهنگ: اشکان [محمد سریر]
خواننده: محمد نوری
نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمیشه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره
دلم از اون دلای قدیمیه از اون دلاست
که می خواد عاشق که شد پا روی دنیا بذاره
دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو
ببره از اینجا و اونور ابرا بذاره
تو دلت بوسه میخواد، من میدونم، اما لبت
سر هر جمله دلش میخواد یه «اما» بذاره
بی تو دنیا نمیارزه، تو با من باش و بذار
همهی دنیا منو همیشه تنها بذاره
نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمیشه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره
دلم از اون دلای قدیمیه از اون دلاست
که می خواد عاشق که شد پا روی دنیا بذاره
دوست دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو
ببره از اینجا و اونور ابرا بذاره
من میخوام تا آخر دنیا تماشات بکُنم
اگه زندگی برام چشمِ تماشا بذاره
بی تو دنیا نمیارزه، تو با من باش و بذار
همهی دنیا منو همیشه تنها بذاره
نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمیشه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره
دلم از اون دلای قدیمیه از اون دلاست
که می خواد عاشق که شد پا روی دنیا بذاره
* * *
پانویس:
در چرایی بهکار بردن نام «مهرداد» در ترانهسرودههای حسین منزوی این یادداشت کوتاه در اینستاگرام «غزل منزوی» دختر شاعر قابل توجه است: ایشان نوشتهاند: «مرحوم پدربزرگم میگفت: میخواستم نام پدرت را “مهرداد” بگذارم. اما مطابق رسم معمولِ آنروزها، بزرگترها به اتاقی رفتند و بدون اینکه نظر مرا بپرسند، نام “حسین” را انتخاب کردند.»
* * *
● ترانههای «محمد نوری» در این سایت
● ترانههای «یدالله رویایی» با صدای «محمد نوری»
● ترانهشناسی محمد نوری (محمد سریر ـ آهنگساز)
* * *
حسن شجاعی: صبر خدا (عجب صبری خدا دارد)
صبر خدا
شعر و دکلمه: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حسین صمدی
خوانننده: حسن شجاعی
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
همان یک لحظهی اول، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بیوجدان
جهان را با همه زیبایی و زشتی، به روی یکدگر، ویرانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
که در همسایهی صدها گرسنه
چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم
نخستین نعرهی مستانه را خاموش آندم، بر لب پیمانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
که میدیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامهی رنگین
زمین و آسمان را واژگون، مستانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
نه طاعت میپذیرفتم
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده
پاره پاره در کف زاهد نمایان، سبحهی صد دانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
برای خاطر تنها یکی مجنونِ صحرا گردِ بیسامان
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو، آواره و دیوانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
به گِردِ شمعِ سوزانِ دلِ عشاقِ سرگردان
سراپای وجود بیوفا معشوق را، پروانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
به عرش کبریایی، با همه صبر خدایی
تا که میدیدم عزیز نابجایی، ناز بر یک ناروا گردیدهخواری میفروشد؛
گردش این چرخ را وارونه، بیصبرانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
که میدیدم مشوش عارف و عامی
ز برق فتنهی این عِلمِ عالمسوزِ مردمکُش
ـ به جز اندیشهی عشق و وفا ـ
معدوم، هر فکری در این دنیای پر افسانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
چرا من جای او باشم
همین بهتر که او خود جای خود بنشستهو
تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد
وگرنه من به جای او چو بودم
یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد!
عجب صبری خدا دارد!
♫ LP Cover ♫
* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانههای ماندگار
* * *
پوران: خشم طبیعت
پینوشت: معینی کرمانشاهی در توضیح شعر «خشم طبیعت» نوشته است: «به مناسبت زلزلهی مهلک خراسان و با دیدن تصاویری از این رخداد سروده شده است.»
زمینلرزه دشت بیاض و فردوس، دو زمینلرزهٔ پیاپی بود که در دو روز منطقهی دشت بیاض، کاخک و فردوس را ویران کرد.. تاریخ وقوع این زمینلرزهها بعدازظهر نهم شهریور، و صبح روز بعد در دهم شهریور ماه سال ۱۳۴۷ بود.
کشتهشدگان این دو زمین لرزه در آمارهای مختلف بین ۷۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ نفر اعلام شده است. در این زمینلرزهها که با نامهای «زمینلرزهی فردوس»، «زمینلرزهی کاخک» و «زمینلرزه جنوب خراسان» هم شناخته میشود؛ حدود دوازدههزار خانه مسکونی ویران و ۶۱ روستا تخریب شدند.
* * *
خشم طبیعت
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: انوشیروان روحانی
تنظیم آهنگ: جواد معروفی
خواننده: پوران
سال اجرا: ۱۳۴۷
روز و شب دست دعا
میبرم سوی خدا
کای خدا از بندگان پُر گناهت رو مگردان
قلب عالم را ز خشم خود ملرزان
گر بُوَد بر دوش ما بار گناهی
اشکِ چشمِ کودکان را کُن نگاهی
غم به گیتی چیره گشته
ای گواه بیگناهان طاقتی ده
آسمانها تیره گشته
ای پناه بیپناهان طاقتی ده
زد به گردون ابر غم چتر سیاهی
رحمتی، بخشایشی، لطفی، الهی
روز و شب دست دعا
میبرم سوی خدا
کای خدا از بندگان پُر گناهت رو مگردان
قلب عالم را ز خشم خود ملرزان
گر بُوَد بر دوش ما بار گناهی
اشکِ چشمِ کودکان را کُن نگاهی
چشمهساران خشک اگر شد
تشنگان را در کویر غم مسوزان
در جهانِ آفرینش
خیمهگاهِ زادهی آدم مسوزان
* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانههای ماندگار
* * *
گلپایگانی: دل بیقرار
دل بیقرار
شعر: فضلالله توکل
آهنگ: فضلالله توکل
خواننده: گلپایگانی
دلِ تنگِ من از تو شکوه داره
آروم آروم ز چشمم گریه باره
خسته شد دل ز بیدادِ زمونه
خوش بهحال کسی کو غم نداره
نکردم به جهان غیر از محبت
که شد قسمت من اندوهِ و محنت
الهی نبینی تو رنگ شادمانی
تو عاشق نبودی که حال ما بدانی
نکردم به جهان غیر از وفاداری
ندیدم به خدا غیر از دلآزاری
دلم لبریز درده، وجودم سرد سرده
همه اندوه عالم تو قلبم خونه کرده
الهی نبینی تو رنگ شادمانی
تو عاشق نبودی که حال ما بدانی
♫ LP Cover ♫
* * *